رئیسجمهور جدید امریکا و پرونده ایران
با برگزاری پنجاه و هشتمین انتخابات ریاست جمهوری امریکا و اعلام نتایج آن، انتظار یک سال و نیمه برای مشخص شدن چهل و پنجمین مستأجر کاخسفید به پایان خواهد رسید. در این میان دو نامزد اصلی این رقابت یعنی کلینتون و ترامپ، در مسیر جذب آرای عمومی از هیچ تلاشی فروگذار نکردند و کار تا جایی بالا گرفت که برای اولینبار گوشههایی از ناگفتههای واقعیت امریکا را برملا ساختند. اینک اما مهمترین سؤال این است که در دولت آتی امریکا چه سیاستهایی دنبال خواهد شد و بهطور مشخص نوع مواجهه رئیسجمهوری بعدی امریکا در قبال ایران چه خواهد بود. ناگفته پیداست که پاسخ به این پرسش مهم، نیازمند صبر کردن تا اعلام نتایج نهایی انتخابات و روشن شدن چهرهای است که سکاندار دولت آتی خواهد بود، اما براساس گزینههای موجود نیز میتوان تا حدی به پیشبینی فضای آینده پرداخت.
یکی از اولین وظایف دولتها، حمایت از حقوق شهروندانشان چه در داخل قلمرو سرزمینی و چه در خارج از آن است. بر این اساس امروزه در دنیا یکی از شاخصههای قدرت دولت بر اساس همین موضوع تعیین میشود. اتفاقاً یکی از جدیترین شعارهای آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری 92، بازگرداندن عزت و احترام به «پاسپورت ایرانی» بود. با این حال چندی پیش جملهای از آقای ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان شنیده شد که بسیار تأملبرانگیز و البته تأسفبار است. ایشان در خصوص روابط با رژیم آلسعود میگوید: «نزدیک به 500 زائر ما در مراسم حج کشته شدند، اما ما روابط خود را قطع نکردیم، حتی روابط خود را با عربستان کاهش هم ندادیم». هرچند به نظر میرسد این جملات ایشان با این نیت مطرحشده که حسن نیت مسئولان ما را نشان دهد، اما در واقع نگاه منفعلانه غیرمسئولانه برخی را در برابر – به قول ایشان- برادران سعودی پدیدار میسازد.
ماجرای ورود غیرقانونی تفنگداران دریایی امریکایی به آبهای سرزمینی کشورمان که منجر به بازداشت این نیروها شد، روز گذشته تیتر بسیاری از رسانههای داخلی و بینالمللی را به خود اختصاص داد. آزادی این نیروها در کمتر از 24 ساعت پس از تجاوز نکته مهمی بود که در این ماجرا برجسته گردید. فارغ از دلیل ورود این نیروها و حاشیههایی که در اینباره مطرح میشود، مقایسهای میان این حادثه و حادثه دیگری- که به آن اشاره خواهد شد- نکات مهمی را روشن خواهد کرد.
«قول میدهم که اعتبار و احترام را به پاسپورت ایرانی برگردانم.» این جملات معروف یکی از کلیدواژههای اصلی تبلیغات دکتر حسن روحانی در رقابتهای انتخابات یازدهم رئیسجمهوری (1392) بود که البته تا حد زیادی در یادها مانده است.
یکی از ویژگیهای بیبدیل انقلاب اسلامی، تکیه آن بر نیروی عظیم و دائماً در حال جوشش مردمی است، بهگونهای که سرمایه اجتماعی، چه در مقطع حدوث و چه در مرحله بقا، در نظام و انقلاب اسلامی بروز و ظهور داشته است. در این میان نمیتوان تدبیر داهیانه امام راحل عظیمالشأن را در شکلگیری عنصر «بسیج» بهعنوان جلوه نقشآفرینی مردم در حفظ و تعالی انقلاب اسلامی نادیده گرفت.
امروزه دانش و فناوری یکی از کانونهای مولد اقتدار برای دولتها و موجودیتهای اقتصادی و سیاسی دیگر به شمار میآید. چنانکه مشاهده میشود دولتها اعم از آنها که در عرف، توسعهیافته خوانده میشوند و آنها که درحالتوسعه نامیده میشوند، تلاش میکنند میزان قابلاعتنایی از درآمد ملی خود را مصروف رشد و گسترش اقتدار علمی خود کنند. در این میان جمهوری اسلامی ایران نیز بر اساس اسناد بالادستی خود از جمله سند چشمانداز بیست ساله ایران 1404، رتبه اول علمی فناوری در منطقه غرب آسیا را هدف گرفته است که این هدف، جز با تلاشی مداوم و راهبرد پایدار در این زمینه امکانپذیر نیست.
پایان مذاکرات هستهای و نهایی شدن سند برجام بهعنوان خروجی این مذاکرات، اکنون برخی گمانهزنیها در پی بررسی امکان تسری این مدل از حل مسئله به دیگر چالشهای میان جمهوری اسلامی ایران و غرب است. در عین حال برخی خوشبینیها سبب شده است تا عدهای اساساً برجام را پایانی بر تخاصم میان ایران و امریکا قلمداد کرده و از اتمام استکبارستیزی سخن به میان آورند.
نامه رهبر معظم انقلاب اسلامی به رئیسجمهور در خصوص اجرای موافقتنامه «برجام» را میتوان نقطه عطفی در روند تحولات مربوط به پرونده هستهای ایران دانست که به نظر میرسد میتوان در خصوص ابعاد گوناگون، نکاتی را ذکر نمود. در این یادداشت تلاش خواهد شد برخی تأملات پیرامون این نامه مورد مداقه قرار گیرد
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تقویت استقلال و خروج ایران از مدار وابستگی به غرب، تخاصم نظام سلطه در ابعاد گستردهای علیه جمهوری اسلامی ایران شدت یافت که نمونه بارز آن را میتوان در عرصههای رسانهای و آنچه اصطلاحاً «جنگ نرم» نامیده میشود، مشاهده نمود. در این راستا، بخش قابلتوجهی از توان رسانههای استکباری در جهت اعتبارزدایی از نظام اسلامی و دستگاههای رسمی و قانونی آن به کار گرفته میشود تا هم قدرت ملی نظام در داخل آسیب ببیند و هم قدرت نرم آن در محیط پیرامونی مورد خدشه واقع شود.