چرا غنیسازی خط قرمز است؟
در طول دو دهه مذاکره هستهای میان ایران و غرب، یکی از مهمترین نقاط مورد اختلاف در موضوع «غنیسازی اورانیوم» بوده است، اما غنیسازی چرا تا این اندازه مورد مناقشه طرفین است؟
در طول دو دهه مذاکره هستهای میان ایران و غرب، یکی از مهمترین نقاط مورد اختلاف در موضوع «غنیسازی اورانیوم» بوده است، اما غنیسازی چرا تا این اندازه مورد مناقشه طرفین است؟
اخیراً دولت لایحه الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران به معاهده (کنوانسیون) «ممنوعیت یا محدودیت کاربرد برخی سلاحهای متعارف» را با قید «دو فوریت» به مجلس فرستاده است. این کنوانسیون البته قدمتی بیش از ۴۰ سال دارد و موضوع آن پارهای از سلاحهای متعارف است که از نظر این کنوانسیون آسیبزایی قابلتوجهی دارند. بهطور مشخص نگرانیهایی وجود دارد که برخی سلاحهای راهبردی همچون سلاحهای لیزری یا پهپادهای انتحاری بر اساس این کنوانسیون در ردیف سلاحهای ممنوعه قرار گیرند و پیوستن جمهوری اسلامی ایران به این معاهده موجب تحمیل شرایطی مغایر منافع ملی به ایران شود.
یادداشتی اخیراً از ظریف در اکونومیست منتشر شده که طی آن، طرحی منطقهای با عنوان «مودت» پیشنهاد شده است. طرح ابتکار عمل در برابر تلاشهای امریکا و رژیمصهیونیستی برای اختلافافکنی در منطقه چیز بدی نیست، اما بهشرط آنکه انتظار ما از چنین ابتکاری واقعاً روشن باشد. به نظر میرسد این طرح تغییرنامیافته و بهروزشده همان طرح موسوم به «صلح هرمز» است که پنج سال پیش محمدجواد ظریف در قامت وزیر امور خارجه ارائه کرد.
آقای روحانی در یکی از آخرین نطقهای خود در واپسین روزهای تصدی ریاست جمهوری گفته است: «در زمینه تحریم اگر قانون مجلس جلوی ما را نگرفته بود عید نوروز تحریم را برداشته بودیم. بنابراین، دولت همه گامهای خود را برای رفع تحریم برداشت. در گزارش ارسالی وزیر امور خارجه به مجلس برای نمایندگان، روشن است که چه به دست آوردهایم.» به نظر میرسد مقصود او از جلوگیری مجلس، قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران» است که در آذرماه سال گذشته به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید.
سفر اخیر سابرامانیام جایشانکار، وزیر امور خارجه هندوستان به ایران هرچند بسیار کوتاه و در واقع در مسیر سفر وی به روسیه انجام گرفت، اما در عین حال از سوی کارشناسان معنادار و دارای تأثیر در آینده روابط بین دو کشور تلقی شد. یکی از نکات قابل توجه این سفر آن است که وزیر هندی، دیداری با رئیسجمهور کنونی نداشت، اما به دیدار رئیسجمهور منتخب رفت و پیام تبریک رئیسجمهور هند را به وی تقدیم کرد. همین نکته به ظاهر ساده – که ممکن است از سوی برخی به عنوان مسئلهای حاشیهای و تشریفاتی تلقی گردد- در تحولات آتی سیاست خارجی کشور قابل توجه و معنادار است.
حدود هشت سال از زمانی که وعده چرخیدن توأمان چرخ اقتصاد و هستهای به مردم داده شد میگذرد و در این مدت، از رهگذر این شعار، تجربیات پرهزینهای به دست آمد که در خور بررسی است. همان ماههای ابتدایی دولت یازدهم بود که ذوقزدگیهای خیابانی پس از توافق اولیه -که تصاویر به یادماندنی آن در بایگانی رسانهها موجود است- نشان از اجتماعی شدن امید به مذاکرات داشت. البته کشیده شدن ذوقزدگی از مذاکرات و توافق ریشه در نشانیهایی داشت که عمدتاً از سوی برخی مسئولان و نخبگان به جامعه داده میشد. یک سوی دیگر نیز واهمهافکنی از رویدادهایی خیالی بود که به جامعه القا میشد که در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات یا تأخیر در آن ممکن است به وقوع پیوندند.
هشت سال پیش و در کوران رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، فضای تبلیغاتی خاصی مبنی بر تأثیر مذاکره بر معیشت مردم جریان یافت و از روزهای نخست شروع مذاکرات هستهای در دوره دولت یازدهم، مهمترین مناقشه میان صاحبنظران، تحلیلگران و فعالان عرصههای سیاست و اقتصاد میزان اثربخشی مذاکرات و، به تبع آن، توافق احتمالی بر گشایش اقتصاد ملی و بهبود معیشت مردم ایران بود. این مناقشه البته در سطح نخبگان نماند و ذوقزدگیهای خیابانی پس از توافق اولیه -که تصاویر به یادماندنی آن در بایگانی رسانهها موجود است- نشان از اجتماعی شدن امید به مذاکرات داشت.
در میان آسیبهای جدی اقتصادی کشور که ریشه بخشی از نابسامانی و حتی بسیاری از نوسانات اقتصاد ملی به آن باز میگردد، تولید و استمرار انتظارات اقتصادی از مذاکرات سیاسی است. در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ فضای تبلیغاتی خاصی مبنی بر تأثیر مذاکره بر معیشت مردم جریان یافت و از روزهای نخست شروع مذاکرات هستهای در دوره دولت یازدهم، مهمترین مناقشه میان صاحبنظران، تحلیلگران و فعالان عرصههای سیاست و اقتصاد میزان اثربخشی مذاکرات و - به تبع آن- توافق احتمالی بر گشایش اقتصاد ملی و بهبود معیشت مردم ایران بود. این مناقشه البته در سطح نخبگان نماند و ذوقزدگیهای خیابانی پس از توافق اولیه -که تصاویر به یادماندنی آن در بایگانی رسانهها موجود است- نشان از اجتماعی شدن امید به مذاکرات داشت.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید قربان خود فرمودند: «اینکه دشمن میگوید بیایید مذاکره کنیم، یعنی این: بیایید پشت میز مذاکره بنشینید، ما به شما بگوییم باید شما موشک نسازید، شما هم باید قبول کنید؛ اگر قبول کردید که خب پدرتان درآمده، خودتان را بیدفاع کردهاید؛ اگر قبول نکردید، همین آش است و همین کاسه؛ باز هم دعوا، باز هم تحریم و باز هم تهدید. اینکه بنده مخالفت میکنم با مذاکره، معنایش این است.»
با انتشار سند پیشنویس برنامه همکاری بلندمدت ایران و چین، موج رسانهای گستردهای به راه افتاد که حاکی از تلاش جریانی سازمان یافته برای مقابله و یا به نتیجه نرساندن این برنامه همکاری بود. در این راه از ابهامات موجود در ذهن برخی نخبگان و افکار عمومی نیز سوءاستفاده شد. طبیعی است که موشکافی این برنامه و اسناد آن مجالی مجزا و مبسوط میطلبد که در حوصله این سطور نیست، اما در یک نگاه اجمالی میتوان یک دستهبندی ساده از مخالفان و منتقدانی که در برابر این برنامه همکاری به اظهار نظر پرداختهاند، ارائه داد.
هبر معظم انقلاب اسلامی در آغاز درس خارج فقه خود فرمودند: «مذاکره با امریکا یعنی تحمیل خواستههای امریکا بر جمهوری اسلامی ایران؛ دوّم اینکه مذاکره یعنی نمایشِ موفقیت سیاستِ فشارِ حداکثری از سوی امریکا. برای همین هم هست که مشاهده کردید رئیسجمهور محترم، وزیر خارجه، مسئولین کشور همه یکصدا، یکزبان گفتند که ما با امریکا مذاکره نخواهیم کرد؛ نه مذاکره دوجانبه، نه مذاکره چندجانبه. اگر امریکا حرف خودش را پس گرفت و به آن معاهده هستهای که نقض کرده بود برگشت و توبه کرد و شد عضو کشورهای معاهدهکننده، آنوقت در جمع کشورهای معاهدهکننده که شرکت میکنند و با ایران صحبت میکنند، او هم شرکت کند؛ بدون آن، هیچگونه مذاکرهای در هیچ سطحی بین مسئولین جمهوری اسلامی و امریکاییها اتّفاق نخواهد افتاد؛ نه در سفر نیویورک، نه در غیرسفر نیویورک... اینها نشاندهنده این است که جمهوری اسلامی میداند چهکار خواهد کرد. اینها در طول این ۴۰ سال، با انواع و اقسام ترفندها نتوانستهاند جمهوری اسلامی را مغلوب کنند و سیاستهایشان یکی پس از دیگری مغلوب سیاستهای جمهوری اسلامی شده است؛ بعدازاین هم به حول و قوّه الهی، آنها مغلوب جمهوری اسلامی خواهند شد و جمهوری اسلامی سربلند و عزیز از میدان خارج خواهد شد.»
رهبر معظم انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس با اشاره به مخاطرات پذیرش معاهداتی که خلاف مصالح کشور است، فرمودند: «معاهدات بینالمللی که به آن در لغت فرنگی گفته میشود کنوانسیون، در اصل در یک نقطهای پختوپز میشود که اطراف قضیه، مِنباب مثال آن ۱۰۰ کشور یا ١۵۰ کشور که بعداً به آن میپیوندند، هیچ تأثیری در آن پختوپز اولیه ندارند. یکجایی بالاخره چند قدرت بزرگ در مجموعههای هیئتهای فکریشان -به قول خودشان اتاق فکرشان- مینشینند برای یک منافعی و مصالحی که برای خودشان تعریف کردند، یکچیزی را پختوپز میکنند، بعد این را بهوسیله دولتهایی که همسوی با آنها هستند یا مرعوب آنها هستند یا دنبالهرو آنها هستند و خیلی منافعی هم در این کار ندارند، تصویب میکنند؛ اگر یک دولت مستقلی هم پیدا بشود -حالا مثل جمهوری اسلامی- که مثلاً بگوید «من این را قبول ندارم؛ این کنوانسیون را، این معاهده بینالمللی را قبول ندارم»، سرش میریزند که «آقا! ۱۲۰ کشور، ١۵۰ کشور، ۲۰۰ کشور این را قبول کردند؛ شما چطور قبول نمیکنید؟» کنوانسیونها غالباً این [جور]است.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، چارچوب برخورد منطقی، عقلانی و عزتمندانه با خروج امریکا از برجام را مشخص نمودند. با مروری بر این بیانات میتوان مؤلفههای مواجهه نظام و کشور با شرایط جدید را تبیین کرد و انتظار میرود تلاش همه تصمیمگیران، مدیران و نخبگان بخشهای گوناگون در این راستا قرار گیرد
حکام گذشته این ملّت -پادشاهان دوران قاجار و پادشاهان پهلوی- عزت این ملّت را گرفتند، این ملّت را ذلیل کردند، عقب نگه داشتند، زیر بار تحمیل قدرتها بردند، [بنابراین] اینها عادت کردند و دلشان میخواهد که همین قضیه اتفاق افتاده باشد. حالا اسلام -جمهوری اسلامی، نظام اسلامی، انقلاب اسلامی- آمده این ملت را به عزت خودش برگردانده، این ملت ایستادهاند، اینها نمیتوانند تحمل کنند؛ دعوا سرِ این است. »
با اعلام رسمی خروج دولت ایالات متحده امریکا از برجام، پرونده مواجهه نظام سلطه و نظام اسلامی وارد مرحله جدیدی شد که شرایطی متفاوت از گذشته را داشته و مستلزم اتخاذ رویکردهای متناسب با مقتضیات جدید است. از آنجایی که اتخاذ تصمیم صحیح در مقطع کنونی مستلزم فهم دقیق از شرایط جدید و بایستههای آن است، ضروری است مختصات حالت فعلی و لوازم آن بررسی گردد. به نظر میرسد اهم مختصات شرایط جدید پیش رو را در موارد ذیل به طور اجمال میتوان بیان کرد
بازی پسابرجامی ترامپ که با نوعی تقسیمکار سیاسی با اروپا همراه است، وارد مرحله جدیدی شده است و به نظر میرسد سناریویی برای تحمیل تعهدات بیشتر بر ایران با ابزار فشار و تهدید در کار است.
البته در پرونده قطور تجربه چندین دهه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران با غرب چیزی که بیش از همه نمایان است، تلاش طرف غربی برای مهار و تغییر رفتار ایران از طریق مذاکره بوده و در این میان همیشه نقطه هدف در این مذاکرات حذف مؤلفههای اقتدار ملی جمهوری اسلامی بوده است.
این روزها گزارهای مرتباً از سوی برخی از مسئولان دیپلماتیک و اجرایی در پاسخ به تهدیدات مکرر امریکا، بیان میشود و آن اینکه «برجام یک توافق چندجانبه، بینالمللی و متکی به قطعنامه شورای امنیت است و خروج یکی از اطراف توافق (خصوصاً امریکا) نمیتواند آن را مخدوش سازد. » فارغ از ابعاد حقوقی این گزاره و میزان صحت، باید اندیشید که وقوع احتمالی این رویداد – یعنی خروج یکجانبه واشنگتن از توافق- چه نتیجه و پیامدهایی خواهد داشت؟ برای پاسخ به این سوال باید، ابتدا به این پرسش پرداخت که اصولاً مذاکرات هستهای برای چه با کشورهای غربی انجام گرفت و چه نتیجهای از آن انتظار میرفت.
اکنون چند روزی است که زمام دولت ایالاتمتحده امریکا در اختیار یکی از جنجالیترین رؤسایجمهور تاریخ این کشور قرارگرفته و درباره رویکرد احتمالی وی در حوزههای مهم سیاست خارجی امریکا، پرسشهایی جدی در مقابل تحلیلگران قرار دارد. از پرسشهای مهمی که این روزها بیشتر مطرح میشود، «معمای برجام و ترامپ» است و در پی پاسخ به این سؤال است که دونالد ترامپ سرمایهدار، با برجام چه خواهد کرد؟