رهاوردهای دیپلماسی امنیت و اقتدار
رهاوردهای دیپلماسی امنیت و اقتدار
با روی کار آمدن دولت یازدهم، نوعی از دیپلماسی در دستور کار مدیران جدید قرار گرفت که اساس آن بر «تعاملگرایی» بنا نهاده شده بود و تصور میشد با تغییر ادبیات در مقابل طرف غربی میتوان موانعی که در سالهای اخیر بر سر راه ملت ایران قرار داده شده بود، برداشته شود. بر همین روال، دور جدیدی از مذاکرات هستهای شکل گرفت که به توافقات ژنو و لوزان انجامید و «برجام» میوه نهایی آن بود. در مسیر دستیابی به برجام، ابتکار «نرمش قهرمانانه» پذیرفته شد و برای تجربهآموزی در این مسیر، حتی تنازلهای جدیای در مواضع و دستاوردهای صنعت هستهای رخ داد. اکنون و پس از گذشت سه سال از آغاز روند دیپلماسی تعامل و یک سال پس از «برجام» میتوان از نتیجهبخش بودن این مسیر و پیامدهای آن یک ارزیابی قابل اتکا ارائه نمود.
اما در عین حال نوعی دیگر از دیپلماسی را میتوان شناسایی کرد که اتفاقاً عمده تحولات آن نیز مربوط به سه سال اخیر بوده، اما ارتباط چندانی با دیپلماسی پیشگفته «برجام» نداشته، البته جنس آن نیز تا حد زیادی متفاوت است. این نوع از دیپلماسی که آن را میتوان «دیپلماسی امنیت و اقتدار» خواند، بر مبنای همکاری در موضوعاتی راهبردی و در راستای تأمین اهداف بااهمیتی همچون تأمین امنیت و مقابله با تروریسم شکل گرفته و البته رهاوردهای به مراتب بیشتری نیز داشته است.
تحولات منطقه بهخصوص بحران سوریه که به چنگ انداختن اختاپوس تروریسم تکفیری به کشورهای منطقه انجامید از یکسو و از سوی دیگر صفآرایی محور عبری- عربی- غربی در مقابل محور مقاومت، ایجاب میکرد تا از ظرفیتهای فرامنطقهای برای تقویت محور مقاومت بهرهبرداری شود. در این میان، آگاهان منطقه به خوبی میدانستند که نمایش خیمهشببازی که امریکا و متحدانش به نام «ائتلاف مقابله با داعش» به راه انداخته بودند، تنها به حضور نظامی- استکباری نظام سلطه در منطقه خواهد انجامید و هیچ نفعی از آن برای مردم این منطقه متصور نخواهد بود. در نتیجه ضروری بود تا ائتلافی حقیقی بر ضد تروریسم و حامیان پشت پرده آن شکل گیرد تا هم امنیت به منطقه بازگردد و هم مانعی در برابر زیادهخواهی نظام سلطه در منطقه باشد.
بر این مبنا دیپلماسی قدرتمند و البته بدون بوقوکرنای رسانهای در سطح منطقه و قدرتهای فرامنطقهای مخالف سیاستهای غرب شکل گرفت تا در مسیر پیشبرد گفتمان منطقهای جمهوری اسلامی ایران بازیگران بیشتری فعال شوند. براساس تلاشهای این مسیر دیپلماسی که توسط «مردان بیادعا اما جهادگر» دنبال شد کشورهایی همچون جمهوری فدراتیو روسیه که بعد از پایان جنگ سرد از دخالت در بحرانهای جهانی تا حد زیادی پرهیز میکرد فعال شد و در ائتلافی ضدهژمون به نقشآفرینی پرداخت. جالب اینجاست که همگی به یاد داریم که در ماجرای لیبی نیز روسیه با آنکه منافعی راهبردی در این کشور داشت، در مقابل دخالت غرب در آن سکوت کرد و در روزهای ابتدایی بحران سوریه نیز نقش چندان فعالی در این کشور از خود بروز نداد. با این حال همراهسازی روسیه در حمایت از محور مقاومت در منطقه و نیز مهار بحران سیاسی عراق سبب ایجاد ائتلافی قدرتمند در منطقه شد که اکنون شاهد اولین رهاوردهای آن هستیم و در ادامه به اختصار به برخی از آنها اشاره میشود:
اولاً دیپلماسی امنیت و اقتدار علاوه بر آنکه در حفظ و گسترش عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران در منطقه مؤثر بوده است، محور مقاومت را نیز ترمیم و تقویت کرده و دست برتر را تحولات منطقه در اختیار این محور قرار داده است.
ثانیاً ثباتزایی و امنیتآفرینی از دیگر رهاوردهای این دیپلماسی بوده است. درست در شرایطی که بسیاری از کشورهای غربی از حملات خرابکارانه گروههای تروریستی در امان نیستند، این نوع از دیپلماسی با مقابله تمامعیار با جنگهای نیابتی و گروهکهای تروریستی در کیلومترها دورتر از مرزهای ایران، امروز ایران اسلامی را به مهمترین لنگرگاه ثبات و امنیت در منطقه تبدیل کرده است.
سوم آنکه دیپلماسی امنیت و اقتدار علاوه بر اینها عزتآفرین نیز بوده است. برخلاف نسخههایی که برخی تجویز میکنند که در آن برای رسیدن به اهداف مقطعی باید از اصول و ارزشهایی چون عزت ملی گذشت، در این نوع دیپلماسی علاوه بر آن منافع راهبردی و امنیت ملی کشور تأمین میشود، توأمان عزت ملت ایران نیز حفظ میگردد.
نکته جالب اینجاست که پس از انتشار خبر پرواز جنگنده بمبافکنهای روسی از پایگاه هوایی در کشورمان، عدهای کوشیدند آن را خلاف قانون اساسی و اصل استقلال ملی جلوه دهند. حال آنکه این پروازها نهتنها مغایر قانون اساسی و استقلال نیست، بلکه در مسیر تحقق استقلال و عزت کشور است. اکنون این جمهوری اسلامی ایران است که روسیه را مجاب به پرداخت هزینه برای پایان دادن به بحران سوریه کرده است و بهترین شاهد این مدعا آن است که ایران پیش از هر کشور دیگری به دفاع از نظام قانونی و برخاسته از رأی مردم سوریه پرداخت. هنر دیپلماسی امنیت و اقتدار آن بود که با تکیه بر منافع مشترک قدرتهای غیرغربی را برای حمایت از محور مقاومت قانع نمود بنابراین باید به این جهاد فرزندان راستین و بدون ادعای ملت آفرین گفت.
علت عصبانیت نظام سلطه و متحدان منطقهای آن از شکلگیری این ائتلاف نیز همینهاست، چراکه اگر تنها منافع کشوری مثل روسیه در میان بود، غرب با هزینه کمتری میتوانست با آن به تفاهم برسد.
در مقابل این دیپلماسی که هم امنیت زا، هم عزتآفرین و هم در راستای مقابله با منافع استکبار جهانی است، دیپلماسی برجام تاکنون تنها هزینهزا بوده و به اعتراف بانیان و مجریان آن دستاوردی در حد «تقریباً هیچ» داشته است. اگر دیپلماسی امنیت و اقتدار، بازدارندگی و امنیت ملی را به ارمغان میآورد، در مقابل دیپلماسی برجام اگر براساس میل طرف غربی پیش رود دستاوردهای صنعت دفاعی کشور را نیز به محاق خواهد برد و مخاطرات امنیتی جدی به همراه خواهد داشت.
تجربه این دو نوع دیپلماسی نشان داد دیپلماسی و مذاکره اگر از موضع عزت و براساس منافع ملی و نه نفع شخصی، حزبی و انتخاباتی باشد میتواند دستاوردهای بزرگی برای کشور و انقلاب اسلامی به همراه داشته باشد و در غیر این صورت نتیجهای به جز «تقریباً هیچ» به همراه نخواهد داشت.
همین مطلب:
dar zemn
LIKE!!!!!! be :رهاوردهای دیپلماسی امنیت و اقتدار