در سوگ عزت یک گذرنامه
در سوگ عزت یک گذرنامه
«قول میدهم که اعتبار و احترام را به پاسپورت ایرانی برگردانم.» این جملات معروف یکی از کلیدواژههای اصلی تبلیغات دکتر حسن روحانی در رقابتهای انتخابات یازدهم رئیسجمهوری (1392) بود که البته تا حد زیادی در یادها مانده است.
البته تکیه ایشان در کوران رقابتهای انتخاباتی بر مسئله گذرنامه ایرانی، تنها به همین جمله ختم نمیشود و او در ادامه تأکید میکند: «ارزش پاسپورت علامت نوع رابطه ما با دنیاست؛ اگر روابط ما با کشوری، قارهای یا کل جهان صمیمی و بر مبنای احترام متقابل و منافع متقابل، روابط گرمی شد، آنوقت شهروند ایرانی در آن کشور جایگاه دیگری پیدا میکند، در آن صورت چهره ایرانی را که میبینند، بهعنوان چهره دوست نگاه میکنند و پاسپورت هم جایگاه خود را پیدا میکند.»
بهنظر میرسد مقصود ایشان از ارزش پاسپورت، نوع مواجهه مقامات کنسولی کشورهای دیگر با گذرنامه ایرانی است، بدین معنا که آیا کشورهای دیگر برای دارندگان گذرنامه تسهیلات سفر، اعم از لغو روادید یا تسهیل در صدور آن را فراهم میکنند، یا نه؟ هرچند انتظار میرود به کار بردن لفظ «ارزش» و «اعتبار» برای گذرنامه از سوی یک مقام رسمی، بر اساس موازین حقوقی کشور متبوع باشد، یعنی ارزش گذرنامه ایرانی به اعتباربخشی مرجع صادرکننده آن یعنی جمهوری اسلامی ایران است و اگر مؤسسات غربی سعی میکنند مرجع مصداقسازی این معیار را به قدرتهای غربی نسبت دهند، قرار نیست مسئولان ما نیز در شاخصهای فراحاکمیتی منقاد باشند. بههر روی حتی اگر شاخصی به نام «ارزش» و «اعتبار» را مطابق تعاریف غربی بپذیریم - که بهنظر میرسد جناب روحانی نیز همین مقصود را داشته باشد- اکنون میتوان پس از گذشت بیش از 800 روز از کار دولت یازدهم میزان موفقیت آن را ارزیابی کرد. برای این منظور چند چالش گذرنامه ایرانی را در این مدت بررسی میکنیم:
1- چند ماه از آغاز به کار دولت یازدهم، حمید ابوطالبی، معاون دفتر رئیسجمهور بهعنوان سفیر و نماینده ایران در سازمان ملل معرفی شد. با اینحال او نتوانست به محل مأموریت خود عازم شود و دلیل آن نیز عدم صدور ویزا از سوی دولت امریکا بود!
2- چند ماه بعد 64 دانشجوی ایرانی در حال تحصیل در نروژ بدون هیچ اتهام خاصی و تنها به جرم داشتن گذرنامه ایرانی، محروم از تحصیل و از این کشور اخراج شدند. جالب اینجاست که هردو این اتفاقات، چند ماه پس از امضای توافق هستهای «ژنو» میان ایران و 1+5 رخ داد!
3- یک سال بعد و در ابتدای سال 94 خبر جنایت تعرض مأموران سعودی به دو نوجوان ایرانی عمره گذار، قلوب ملت ایران را جریحهدار کرد! انتظار میرفت که دولت و بهویژه وزارت امور خارجه بهعنوان متولی کنسولی و دفاع از اتباع ایرانی از حقوق این دو عزیز دارای گذرنامه ایرانی دفاع تمامعیار به عمل آورند و رژیم سعودی را وادار به مجازات عاملان این جنایت کنند تا لحظه نگارش این سطور، عاملان این جنایت، هنوز مجازات نشدهاند!
4- شش ماه بعد بار دیگر جنایتی دیگر از سوی آلسعود و این بار در گسترهای بسیار وسیعتر رخ داد و طی آن بیش از 7 هزار حاجی مسلمان بیگناه در منا در اثر سوء مدیریت و تعمد مزدوران این رژیم به شهادت رسیدند که در حدود 500 نفر از این شهد، گذرنامه ایرانی داشتند! ساعاتی پس از وقوع این حادثه رئیسجمهور عازم نیویورک شد و با گذشت چند روز بالاخره تصمیم گرفت سفر خود را یک روز مانده به موعد مقرر به پایان رساند و به کشور بازگردد. در همین مدت رژیم سعودی حاضر به تحویل ابدان مطهر شهدا نبود و پس از نهیب رهبر معظم انقلاب، حاضر به تحویل اجساد به جمهوری اسلامی ایران شد. اما دولت، تصمیم گرفت هیئتی به سرپرستی علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را بهعنوان نماینده عالی دولت به عربستان اعزام کند که جنتی نیز موفق به این سفر نشد و دلیل آن عدم صدور روادید برای گذرنامه سیاسی وی و هیئت همراه بود! البته چند روز بعد وزیر بهداشت با گذرنامه عادی و بهعنوان زائر راهی جده شد.
5- چند ماه بعد از توافق موسوم به برجام میان ایران و امریکا، فرمانداری جزیره گوام، وابسته به امریکا، از اعطای ویزا به برخی اعضای تیم ملی فوتبال ایران خودداری کرد و تنها دلیل آنهم ایرانی بودن آنها بود!
6- در آخرین رویداد، مجلس نمایندگان امریکا برخلاف تعهد دولت این کشور در برجام، تحریم جدیدی علیه ایران وضع کرد که در نوع خود بیسابقه است و آن تحریم مسافرت کنندگان به ایران است. به این معنا که دارندگان تابعیت مضاعف ایرانی باید- حتی در صورت داشتن گذرنامه مثلاً اروپایی- حتماً برای ورود به امریکا باید روادید دریافت کنند و اتباع دیگر کشورها که با امریکا پیمان لغو روادید دارند، در صورت سفر به ایران، برای ورود به خاک امریکا نیازمند ویزا هستند!
این بدان معناست که از نظر امریکاییها، حتی گذرنامه غیرایرانیهایی که به ایران تردد کنند نیز بیارزش و اعتبار است!
معلوم نیست سیاهه فوق آیا به پایان خود رسیده یا در آینده باید شاهد اضافه شدن سطور دیگر از نوع برخورد غرب با پاسپورت ایرانی باشیم، اما آنچه روشن است، دیپلماسی لبخند، فارغ از تأثیرات در دیگر حوزهها، در حوزه کنسولی و حقوق دارندگان گذرنامه ایرانی نهتنها دستاورد چندانی نداشته، بلکه روند معکوس و در جهت تضعیف این حقوق در عمل به بار آورده و بهروشنی پیداست که این وعده، فهرست سنگین وعدههای عملنشده را سنگینتر خواهد کرد!
همین مطلب: