وحدت انقلابیون «امید» غرب را به یأس تبدیل کرد
هرچند تا اعلام نهایی نتایج انتخابات هفتم اسفند هنوز زمانی باقی است و ارزیابی کلی در این انتخابات را باید به شمارش همه آرا موکول کرد، با این حال برخی ویژگیهای عمومی این عرصه حتی قبل از روز اخذ رأی نیز آشکار شده بود. لذا میتوان با تکیه بر این خصوصیات شاخصههای عمومی انتخابات 94 را مورد بررسی قرار داد. البته ناگفته پیداست که بررسی همه این شاخصههای عمومی در قالب و حوصله این سطور گنجاندنی نیست، از اینرو تنها در این مجال به یک ویژگی مهم این انتخابات، آن هم «وحدت و یکپارچگی جبهه مؤمن انقلابی» پرداخته میشود:
1- روند تفرد و تفرقی که در سالهای اخیر بر ساختار سیاسی و اجتماعی جبهه مؤمن انقلاب اسلامی حاکم شده بود، موجب بروز نگرانیهایی از سرنوشت آینده این جبهه شده بود که این نگرانی تنها در آینده حضور این جریان در عرصه قدرت منحصر نمیشد بلکه وجود تزاحمات و تخاصمات درون گفتمانی باعث اتلاف انرژی نیروهای این جبهه میشد و عملاً موضع جریانات دیگر را تقویت میکرد.
بر این اساس باید گفت همین که بخشی از بزرگان و معتمدان این جبهه با تمام اختلاف سلائق و ذائقههای خود، حاضر به تنازل شده و براساس مشترکات گفتمانی خود به وحدت حداکثری برسند، خود بسیار ارزشمند است.
فارغ از اینکه این وحدت تا چه میزانی بر نتیجه آرا تأثیر گذاشته باشد، این مدارای درونگفتمانی یک دستاورد مهم محسوب میشود.
2- وحدت نیروهای جبهه مؤمن انقلابی، هرچند برکات زیادی داشت اما در عین حال با چالشهایی نیز مواجه بود. به نظر میرسد مهمترین چالش پیشروی این فرآیند، نداهای وحدتشکن و وحدتستیزی بود که حتی در دوره تبلیغات انتخاباتی از برخی چهرهها و جریانات شنیده میشد.
واقعیت این است که هرچند عمده چهرهها و جریانهای اصلی و شاخص این جبهه در فرآیند وحدت مشارکت داشته و خود را با آن مطابقت دادند، با این حال برخی چهرهها و جریانات معدود برخلاف این سیر حرکت کردند.
به نظر میرسد مخالفان وحدت، از دو جنس مختلف بودند، نخست جریانهایی که از اساس دیگر قائل به اصولگرایی نیستند و بعد از فتنه 88 و در میانه ظهور و بروز جریان انحرافی در دولت سابق، عبور خود را از اصولگرایی آشکار کردند. برخی از اینان هنوز در شمار جریان اصولگرایی به شمار میآمدند، اما نوع کنش اخیر آنها نشان داد که دل در گرو احمدینژاد دارند و بیشتر به بازگشت وی امیدوارند. طیف دیگری از مخالفان وحدت، کسانی هستند که حتی پیشتر خود منادی وحدت بودند، اما اکنون که نتیجه وحدت را مغایر با اهداف و منافع شخصی خود دیدند، آن را نادیده گرفتند.
جالب اینجاست که بنابر شواهد حتی برخی از افراد میثاقنامهای را برای وحدت امضا کردند و متعهد شدند حتی اگر در فهرست نهایی نیز قرار نگیرند انصراف داده و از فهرست واحد حمایت کنند، با این حال در هنگامه عمل، به گونه دیگری عمل کردند؛ به گونهای که حتی برخی از آنها در فهرست جریانهای معارض با گفتمان جبهه انقلاب قرار گرفتند.
وجود این دو طیف مانع وحدت، فارغ از نتیجه آن بر نتایج نهایی آرا، نشان داد که باید برای همهگیر شدن وحدت، تلاش بیشتری کرد.
3- شاید بتوان گفت یکی از رموز اصلی پیشرفت فرآیند وحدت، نوعی همگرایی گفتمانی در این جریان بود که تا حدودی کمسابقه بود. گرفتار شدن جبهه انقلاب به تشدید اختلاف سلائق و ذائقهها، در سالهای اخیر سبب شده بود تا بسیاری، وحدت گفتمانی را بسیار دور از دسترس بدانند، اما در نهایت عبرتآموزی از تحولات گذشته و مهندسی و بازتولید گفتمانی براساس مؤلفههای گفتمان «عزت و پیشرفت» منطبق بر نیازهای انقلاب اسلامی و اقتضائات امروز، باعث پر شدن دست جبهه انقلاب در میدان گفتمان و ایده شد.
اکنون بازمهندسی دقیقتر این گفتمان براساس رهاوردهای انتخاباتی اسفند 1394، میتواند برای آینده فرصتهایی در آوردگاههای آتی فراهم آورد.
4- اکنون به نظر میرسد جبهه مؤمن انقلاب اسلامی چه در ساحت سیاسی آن و چه در عرصه مهمتر فرهنگی و اجتماعی باید از این فرصت همگرایی گفتمانی و وحدت کنشگری، حداکثر بهره را برده و تلاش کند چالشهای درونی خود را به حداقل برساند. تجربه اسفندماه 1394 نشان داد میتوان سناریوی راهبردی غرب برای تغییر رفتار و هویت انقلاب اسلامی را که در طول دو سال و نیم گذشته دنبال میشد، ناکام گذاشت و «امید» واهی غرب را به «یأس» تبدیل کرد. اکنون باید منتظر گامهای بعدی جبهه انقلاب اسلامی بود.
همین مطلب:
تدوین سندهای بالادستی همچون چشمانداز 20ساله و سیاستهای کلی موضوعی در کنار تنظیم و تصویب برنامههای پنجساله توسعه تا حدودی جایگاه نظام برنامهریزی را در پیشرفت تثبیت کرده است. البته این بدان معنا نیست که برنامههایی که در 25 سال گذشته تصویب و اجرا شد، خالی از اشکال بوده و توانسته باشد همه موانع پیشرفت کشور را از سر راه بردارد. اما حداقل فایده وجود برنامههای پنجساله و مسیر قانونی تصویب آن نهادینه شدن نگاه بلندمدت و راهبردی در مسئولان و تصمیمگیران است.
انتشار گفتوگوی عبدالرضا رحمانی فضلی با پایگاه اطلاعرسانی دولت، بازتاب وسیعی در رسانهها داشته است، خصوصاً آنکه در لابهلای گفتههای وزیر کشور، جملهای به چشم میخورد که تأملبرانگیز است. وزیر کشور دولت یازدهم گفته است: «عمر این دولت، به نیمه نرسیده، یکچهارم آن سپریشده! آقای روحانی قرار است هشت سال رئیسجمهور باشند!» در خصوص این جمله وزیر کشور که از قضا مسئول برگزاری انتخابات نیز است، گفتنیهایی وجود دارد که از کنار آنها نمیتوان گذشت:
رفتارشناسی جریان فتنه و تجدیدنظرطلبان و هواداران آنها در روزهای پس از اعلام جمعبندی مذاکرات هستهای، حاکی از ورود این جریان به عرصه جدیدی از فعالیت است که رمزگشایی از آن میتواند در فهم دقیقتر از سپهر سیاسی کشور مفید باشد. از اینرو تلاش خواهد شد در این یادداشت ابعاد گوناگون چرایی و چیستی این ذوقزدگی سیاسی اجتماعی بررسی شود.
تحولات سیاسی کشور در سالهای اخیر و خصوصاً پس از فتنه 88، وارد مراحل جدیدی شده و تغییراتی مهم در آرایش جریانات سیاسی رخداده است. بخشی از جریانی که میداندار فتنه 88 بود، پسازآنکه مسیر آشوب خیابانی را در امتیازگیری و چانهزنی ناکارآمد دید، با هوشمندی حضور خود را در فتنه کمرنگ کرد و بیآنکه از آن برائت جوید، صف خود را جدا کرد.