چه کسانی به دنبال پهن کردن فرش قرمز برای آمریکا هستند؟
چه کسانی به دنبال پهن کردن فرش قرمز برای آمریکا هستند؟
در شناخت بازیگران تجدید رابطه با آمریکا
مطالعهی رویکرد سیاستمداران کاخ سفید در حوزه مواجهه با ایران، خصوصاً در مقطع اخیر، حاکی از سناریوی راهبرد ایالات متحدهی آمریکا در کشاندن مسئولان جمهوری اسلامی ایران به پای میز مذاکرهی مستقیم با آمریکا است. برای واکاوی چرایی اتخاذ این راهبرد کافی است به اظهارات چند سال پیش کِنِت تیمرمن کارشناس کارکشته سازمان سیا و پژوهشگر مسائل جمهوری اسلامی ایران و خاورمیانه مراجعه کنیم که زمانی گفته بود: «برقراری روابط به معنای ختم انقلاب ایران است. زمانی که ستون مبارزه با آمریکا فرو بریزد کل انقلاب فرو خواهد ریخت.»[1]
در این امر به نظر میرسد در داخل نیز، بخشی از جریانات سیاسی در حال همافزایی بر روی سناریوی راهبردی دشمن هستند و میتوان آنها را بازیگران داخلی سناریوی به تسلیمکشاندن ملت و نظام ایران دانست. در این نوشتار کوشیده خواهد شد هر یک از اضلاع داخلی این سناریو شناخته شوند.
1- تکنوکراتها:
یکی از اولین گروه از مجموعه نخبگان سیاسی کشور که از جملهی اولین موافقان تجدید رابطه با آمریکا بودهاند، تکنوکراتهایی هستند که با عنوان «کارگزاران سازندگی» شناخته میشوند. در سال 1369 و در حالی که هنوز اولین سالگرد رحلت حضرت امام (ره) فرا نرسیده بود، عطاالله مهاجرانی که معاونت ریاست جمهوری و ریاست کمیسیون فرهنگی- اجتماعی شورای عالی امنیت ملی را بر عهده داشت، با انتشار مقالهای تحت عنوان «مذاکره مستقیم» و طرح این که «مذاکره با دشمن ضدارزش نیست[2]» ایستادگی در برابر کاخ سفید را شعارگرایی خوانده و خواستار پایان آن شد.
مهاجرانی در بخشی از مقاله خود که در واکنش به اظهارات «جیمز بیکر» - وزیر امور خارجه وقت آمریکا- که خواستار مذاکره با ایران شده بود، نگاشته بود و در روز ششم اردیبهشت 1369 در صفحه 2 روزنامه اطلاعات چاپ شد، نوشت: «جیمز بیکر وزیر امور خارجه آمریکا در روز یکشنبه گذشته (30 فروردین 1369) اعلام کرد که آمریکا آماده است با مقامات ایرانی مستقیماً مذاکره نماید. ممکن است بگوییم به همین دلیل، فتنهای در کار و توطئهای برپاست والا چگونه است که «بیکر» پیشنهاد مذاکره مستقیم را داده است. در هر حال این خود شیوهای است که صرف نظر از سنجش سخن و موضوع، صرفاً به همین اعتبار که گوینده چه کسی است، میتوان به سخن خط بطلان کشید و در پس هر حرفی، توطئهای را کشف کرد. به گمانم میتوان از زاویهای دیگر نیز، مذاکره مستقیم را سنجید و بین مذاکره مستقیم و غیرمستقیم طرف بهتر و یا لااقل آن که شرش کمتر است را برگزینیم... به گمانم اگر در شرایط ویژهای که هستیم، مصلحتهای کشور و انقلاب را بر سایر امور ترجیح ندهیم، بهرهاش از دست رفتن فرصت ها برای انقلاب و کشور و ملتی خواهد بود که دشمنانش میخواهند فرصتهای او را بگیرند و سال ها پس از سال ها بگذرد و ما در وادی بازی با شعار، مثل بازی با یخ متوقف بمانیم.»[3]
مقاله مهاجرانی با واکنش سخت گروهها و جریانات سیاسی روبه رو شد اما این واکنش ها نه تنها مهاجرانی را به عقب نشینی وانداشت بلکه منتقدین خود را به جو زدگی و عوام بودن متهم کرد! وی پنج روز بعد از مقاله مذکور، در مقاله دیگری خطاب به منتقدین خود این گونه نوشت: «این جانب، مقاله مذاکره مستقیم را، یکی از نقاط برجسته نویسندگی و کار مطبوعاتی و سیاسی خود میدانم و به یمن عنایت خدای سبحان، وقتی غبار ره نشست، پیرو پیمان، از خجالت منتقدین محترم بیرون میآیم، کموکیف مذاکره مستقیم را تبیین میکنم و علاوه بر آن، به لحاظ روانشناسی اجتماعی، به کالبدشکافی بیماری جو زدگی و عوام زدگی میپردازم.» [4]
اما واکنش قاطع مقام معظم رهبری درباره این موضوع تکلیف را یکسره کرد و به بحث ها خاتمه داد. رهبر معظم انقلاب در پاسخ به مهاجرانی، پس از توصیه به ملت خصوصاً نویسندگان و صاحب نظران به خویشتن داری از برخوردهای غیرمنطقی نسبت به نظر مخالف، فرمودند: «من معتقدم، آن کسانی که فکر میکنند ما باید با رأس استکبار، یعنی امریکا مذاکره کنیم یا دچار ساده لوحی هستند یا مرعوبند.»[5]
علاوه بر این تکنوکرات و مسئولان دولت سازندگی در مواجه با امریکا دچار یک خوف و رجا بودند، یعنی علاوه بر آنکه برای تجدید رابطه با آمریکا اشتیاق زائدالوصفی داشتند، دچار رعب شدیدی از آمریکا بودند. این رعب تکنوکراتها در یکی از بیانات رهبر معظم انقلاب نیز مورد اشاره قرار گرفته شده است: «در دورهی به نظرم ریاست جمهوری کلینتون بود که تهدید نظامی بهقدری شدید بود که رئیس جمهور محترم آن روز به من غالباً این را میگفت که مثلاً بیاییم فکری بکنیم، کاری بکنیم؛ حیف است که بیایند حمله کنند، کارهایی را که انجام دادیم، ساختوسازهایی را که انجام دادیم، بزنند از بین ببرند.»[6]
واقعیت ان است که تکنوکراتها هنوز هم منادی مذاکره با آمریکا هستند. در همین راستا بود که پدر معنوی این جریان اخیراً صراحتاً به پیشینه تلاش این جریان اشاره نمود و البته بدان افتخار نیز نمود: «من در سالهای آخر حیات امام (ره) نامهای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمیخواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنههایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسایل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الآن داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است.»[7]
بی جهت نبوده و نیست که طرف غربی فواید سرمایهگذاری بر گفتمان «اعتدال و سازش» را بسیار پرقیمت و گرانمایه میداند. «بِرایان مورفی»، عضو اندیشکدهی «بنیاد شورای امنیت آمریکا»، در مقالهای در «واشنگتن تایمز» مینویسد: «موضوع کاندیداتوری بالقوهی رفسنجانی برای انتخابات آتی ریاست جمهوری و یا حمایت وی از یک کاندیدای مشخص، موضوعی است که واشنگتن و غرب از آن استقبال خواهند کرد. گرچه وی سالهاست که به عنوان بخشی از حاکمیت ایران تلقی میشود، اما به عنوان شخصیتی انعطافپذیر و چهرهای که بیشترین سازگاری را با غرب دارد نیز به حساب میآید.» او چند ماه پیش در وبسایت شخصی خود اظهار داشت: «ما به تنشزدایی و ظرافت بیشتر در روابط خود با جهان نیازمندیم.»
2- اصلاحطلبان تجدیدنظرطلب و اصحاب فتنه
بخش دیگری از تکمیل کنندگان جورچین دشمن را جریانات موسوم به اصلاحطلبان و بازیگران فتنه 88 تشکیل میدهند. اینان که در سالهای 1376 تا 1384، بر بخش قابل توجهی از دستگاههای اجرایی و تقنین تسلط یافته بودند، تلاش کردن تا باب مذاکره با آمریکا را مفتوح کنند و این مسئله البته ناشی از رویکرد غربباورانه و غربگرایانهی حاکم بر گفتمان مسلط بر این جریان بود. شیفتگی رئیس دولت اصلاحات به غرب به ویژه امریکا به حدی بود که نمیتوانست آن را در دل مخفی کند، بلکه در سفر به امریکا در ابتدای ریاست جمهوریاش مکنونات قلبیاش را این گونه بیرون میریزد: «واقعاً به طور بسیار جدی مایلم یک ماه را در این شهر «نیویورک» بگذرانم تا معماری آن را بررسی کرده، با امریکاییها صحبت کنم... امریکا و امریکاییها برایم فوقالعاده جالبند»[8]
در تداوم همین رویکرد، روزنامهی دولتی ایران مطلبی را به نقل از محسن آرمین از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت چنین نوشت: «ما باید بحث رابطه با آمریکا را از مقوله ایدئولوژیک خارج کنیم و این کار باید کاملاً کارشناسی باشد. »[9]
همین رویکرد چنین جریان سازشکاری بود که موجب میشد آمریکاییها هنوز امید خود را قطع نکنند. هنری پرکت، مدیر کل سابق وزارت خارجه آمریکا در امور ایران، در شهریور ماه 1380 در این باره میگوید: «اگر موجی که در مطبوعات اصلاح طلب ایران با تز امکان ارتباط با آمریکا شروع شد و حالا با تردید در اساسیترین وجوه انقلاب اسلامی مشهود است، بتواند از حریم روحانیت عبور کند و از آن طریق، ولایت فقیه را بر کشتی تردید سوار کند، بار سنگینی از دوش آمریکا برداشته است. این بار سنگین، همان است که امروز ایران را از غرب دور نگه داشته و امکان صلح با اسرائیل را تا حدی تنزل داده است. اصلاح طلبان ایران، راه دشواری در پیش دارند، اما به خوبی دریافتهاند که برای نزدیکی به غرب باید نگاه مردمشان را از زشتیهای غرب به زیباییهای آن معطوف کنند.»[10]
نگرانی از رویکرد خوشبینی سادهلوحانهی اصلاح طلبان به غرب یکی از دغدغههای رهبر معظم انقلاب نیز بوده است: «بعد از انقلاب هم در برههای مسئولین کشور روی خوشبینیهای خود به اینها اعتماد کردند، از آن طرف، سیاست دولت آمریکا، ایران را در محور شرارت قرار داد.»[11] علاوه بر این معظمله دغدغه مرعوبشدن دولتمردان این جریان نیز بودند: «در همین دورهی ریاست جمهوری قبل از دورهی نهم، تهدیدهای نظامی گاهی بهقدری شدید میشد و تکرار میشد از طرف دشمن که حسابی دستاندرکاران داخلی را دچار رعب میکرد.»[12]
این نوع نگرش به غرب و غرب باوری موجب شد تا روحیه خودباوری و اعتماد به نفس در میان برخی مسئولان جای خود را به غرب باوری داده، برای پیشرفت، همه نگاهها را به دروازههای غرب بدوزند و کشور ایران را همانند عصر هویدا و پهلوی به بازاری مناسب برای کالاهای غربی از رده خارج شده و مستعمل تبدیل نمایند. در عرصه نظامی نیز با چند توپ و تانکی که به ما میفروشند و آمار دقیق آن را هم میدانند، همچنان ضعیف نگاه دارند تا بتوانند با تهدید و ارعاب، خواستههای خودشان را بر ما تحمیل کنند.
مقام معظم رهبری درباره روند غرب باوری در برخی مسئولان گذشته و اظهار خوشحالی از توقف آن روند نامطلوب، خطاب به اعضای دولت نهم فرمودند: «روند غرب باوری و غربزدگی را که متأسفانه داشت در بدنه مجموعههای دولتی نفوذ میکرد، متوقف کردید، این چیز مهمی است. حالا یک عدهای در جامعه ممکن است به هر دلیلی شیفته یک تمدنی یا یک کشوری باشند، اما این وقتی به بدنه مدیران انقلاب و مجموعههای انقلاب نفوذ میکند، چیز خیلی خطرناکی میشود. این دیده میشد، جلویش گرفته شد.»
البته این رویکرد غربگرایانه هنوز هم در چهرههای این جریان به چشم میخورد. نمونه بارز چنین رویکردی در شعارها و مواضع کاندیداهای جریان فتنه و هوادار شاخصشان کاملاً مشهود بود. اکنون نیز این جریان در سناریوی راهبردی دشمن به صورت آشکار و پنهان در حال نقشآفرینی در جهت بازکردن جای پا برای آمریکا در ایران است.
بسیاری از افراد این جریان در این مدت کوشیدهاند تنها راهحل برونرفت ایران از بحران ساختگی موجود را سازش با آمریکا معرفی کنند. عباس عبدی در این باره مینویسد: «هر گونه تفاهمی باید همراه با ضمانت اجرای کافی و روشن باشد. در اختلافات فیمابین موجود ایران و غرب، ایران ابزار کافی برای تأمین این ضمانتها را دارد؛ همچنان که 7 سال پیش هم بر توقف موقت غنیسازی توافق کرده بود، ولی هنگامی که اراده کردند، آن توافق را نادیده گرفتند و راه خود را رفتند. این ابزار مهمی به عنوان ضمانت اجرای قوی در دست ایران است و میتواند قوامدهندهی هر گونه توافقی باشد. بنابراین نیازی نیست که جامعه و مردم را از تفاهم و توافق بترسانیم و آن را مترادف عقبنشینی و ذلت معرفی کنیم. کافی است که شرایط انجام یک تفاهم معتبر و واجد ضمانت اجرایی کافی و نیز تأمینکنندهی منافع دو طرف را شرح دهیم. اینکه شب و روز و با تمسک به هر ذهنیت درست یا غلطی میکوشیم راه را مسدود اعلام کنیم، نه خدمتی به کشور میشود و نه به سیاست خارجی کشور.»[13]
علویتبار از دیگر چهرههای این جریان نیز در این ارتباط میگوید: «بخشهایی از حاکمیت وضعیت بحرانی کنونی را درک میکنند. به علاوه میدانند که جریانهای حاکمیت حداکثر ظرفیت خود را برای حل مشکلات کشور به نمایش گذاشتهاند. باید به عنوان جایگزینی مطمئن و پیشبینیپذیر و برخوردار از تکیهگاه اجتماعی قدرتمند و دربرگیرندهی کارشناسان و صاحبنظران قدرتمند، خود را آمادهی چانهزنی، مذاکره، مبادله و در صورت لزوم، سازش کنیم.»[14]
3- جریان انحراف
اما به نظر میرسد تکمیل بخش دیگری از پازل بر عهده طیفی دیگر از سیاسیون حاضر در مسئولیتهای اجرائی است که در ادبیات سیاسی با عنوان «جریان انحرافی» شناخته میشوند. کدهای فراوانی در دست است. که نشاندهنده آن است که امید جدی ای در بازیگر غربی به این طیف وجود دارد. اشاره روزنامه آمریکایی«واشنگتن پست» با استناد به گزارش منابع خبری خویش در مورد «تلاشهای لیدر جریان انحرافی برای گشودن باب مذاکره با آمریکا» و این که وی «علایم متعددی فرستاده مبنی بر این که مایل به دیدار با مقامهای آمریکایی است.»[15] و نیز گزارش شبکهی «بی.بی.سی» که در آن نکاتی فراتر از مطالب واشنگتن پست منتشر کرد و نوشت: «برخی شواهد حاکی از آن است که گروهی از مدیران احمدی نژاد در فرصت دیدار نیویورک پیشنهاد مبادلهی امتیازاتی را بین طرف آمریکایی و ایرانی به امید برچیدن تحریمها مطرح میکنند.» همچنین این شبکه در گزارشهای خود از ترکیب همراهان رییس جمهور با عنوان افرادی با نگاه جدید به غرب یاد کرد و در این باره تلاشهای قبلی گروههای اصلاحطلب و کارگزاران برای گشایش باب دوستی با آمریکا را خاطر نشان ساخت حاکی از ان است که رسانههای غربی نتوانسته اند شادی خویش از چراغ سبز این طیف به مذاکره پنهان سازند.
«سوزان مالونی» از محققین مرکز «سابان»، به عنوان زیرشاخهی مؤسسهی بروکینگز و از اعضای شورای روابط خارجی آمریکا که در ایام فتنهی 88 از جمله نویسندگان طرح براندازی جمهوری اسلامی بود، در تفسیر فرصت پیش آمده برای امریکا در جمهوری اسلامی مینویسد: «جریانی در داخل ایران به دنبال فراتر کردن اختیار نهادهای اجرایی است. این جریان با سوءاستفادههای ماهرانه از انگیزههای ملی و برخی نارضایتیهای اقتصادی از هر فرصتی برای مطرح کردن پایگاههای قدرت و اظهار نفوذ خود استفاده میکند. این همان هوش سیاسی است که این جریان را به استقبال از مذاکره با واشنگتن فرا میخواند. پیشنهادی که در تعارض با ایدئولوژی رسمی و ضدآمریکایی ایران است.»[16]
حتی اگر افشاگری «دیوید ایگنیشس»، یکی از چهرههای مطبوعاتی امریکا در امور خاورمیانه، در روزنامه واشنگتن پست در خصوص درخواست ملاقات لیدر جریان انحرافی با مقامات آمریکایی، نادیده گرفته شود، اشتیاقی که رسانههای غربی در انعکاس سخنان رئیس جمهور کشورمان در جریان سفر به نیویورک در سال گذشته از خود نشان دادند قابل اغماض نیست. رئیس جمهور در گفتگوی زنده و مستقیم با ایرانیان خارج از کشور که از طریق شبکه جام جم 2 صورت گرفت، چنین گفت: « آینده روابط ایران و آمریکا به رفتار دولت آمریکا بستگی دارد چرا که ما اصل را در برقراری رابطه میدانیم و معتقدیم فقدان ارتباط به زیان دو طرف است و لازم است دولتمردان آمریکایی مقداری در اخلاق، رفتار و رویکردهای خود تجدیدنظر کنند تا مشکلات برطرف شود.»[17]
آسوشیتدپرس خبرگزاری آمریکایی نیز اول مهرماه 90 گزارش داد رئیسجمهوری ایران، در مصاحبهای با خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت که برای ترمیم روابط میان ایران و آمریکا دیر نیست. وی که برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک بهسر میبرد روز پنجشنبه در مصاحبه با این خبرگزاری با اشاره به اینکه باراک اوباما، رئیسجمهوری ایالات متحده، در زمان انتخاب خود قول داد که روابط آمریکا و ایران را بهبود ببخشد گفت: «به نظر من این فرصت هنوز به طور کامل از دست نرفتهاست.» همچنین وی در مصاحبه با آسوشیتدپرس در خصوص رابطه ایران با آمریکا گفت که «ما بسیار طرفدار تغییر هستیم» و افزود: «من پیامی شخصی هم برای رئیسجمهور اوباما فرستادم ولی هیچوقت جوابی دریافت نکردم.»[18]
البته کل سناریو بدین جا حتم نمیشود. در این جا راهبرد بی ثبات سازی جمهوری اسلامی ایران از طریق تشدید گسستهای اجتماعی و سیاسی در دستور کار قرار خواهد گرفت به گونهای که با شدت گرفتن فضای رقابتی در داخل و نیز چالشهای سیاسی اجتماعی اقتصادی داخلی و محیطی فضا برای بی ثبات سازی مهیا میگردد.
البته بحرانسازیهای فصل به فصل جریان انحراف امیدواری تحلیلگران غربی را برای تحقق آرزوی دیرینهی «بیثباتسازی حاکمیت ایران» بیش از پیش نمایان میسازد. این موضوع در لابهلای بسیاری از اسناد منتشرهی تحلیلگران غربی مشهود است؛ «علیرضا نادر» از جمله استراتژیستهای مؤسسهی رند، معتقد است شرایط داخلی کشور با مهندسی جریان انحراف بهسوی بحرانی شدن در حال حرکت است؛ وی در جملهای قابل تأمل تصریح میکند: «آن چه ما در ایران ناظریم، آرامش پیش از طوفان است.»[19] همچنین تحلیلگر روزنامهی «لوفیگارو» مینویسد: «آیا حکومت ایران، در سایهی انقلاب در کشورهای عرب و دو سال پس از خیزش سبز که شکست خورد، در حال ترک خوردن از داخل است؟ هنوز برای نتیجه گرفتن، بسیار زود است؛ اما نشانههایی هست که نشان میدهد اختلافات شدیدی وجود دارد.»[20]
طرف غربی شکاف ایجاد شده توسط جریان انحراف را مسبب ایجاد شکافهای سه بعدی و عمیق دیگری در سطح نظام دانسته و در توصیف این پدیده مینویسد: «تشدید رویارویی در رأس قدرت از یکسو، رویارویی میان ریاستجمهوری و مجلس و از سوی دیگر موجب بروز شکافی جدید در کادر اصلی و عملاً موجب ایجاد سیستمی سه بعدی شده است. این وضعیت در عین حال موجب اصطکاک بیشتر در صفوف محافظهکاران شده است که ایجاد سه اردوگاه عمده و تشکیل چندین گروه انشعابی حاصل آن است.»[21] «بی.بی.سی» فارسی هم یکی از بسیار رسانههایی است که بر این نکته دست گذارده و اینگونه تحلیل میکند: «حکومت ایران در مناقشهی میان نزدیکان آقای احمدینژاد از یکسو و طیف گستردهای از اصولگرایان، میانهروان و تندروهای حامی رهبر ایران از سوی دیگر، یکبار دیگر ماهیت پرتنش درون خود را آشکار یافته است.»[22] روزنامهی «واشنگتن پست» نیز در 28 تیر ماه 1390 به قلم «کریم سجادپور» این مسأله را تحلیل کرده و به شکل مضحکی مدعی شده است: «احمدینژاد با برجسته کردن شکافهای داخل کشور و شکستن تابوهایی که در گذشته مقدس بودهاند –مثل چالش با رهبر معظم- به صورت غیر عمدی به متحد غیرواقعی جنبش دموکراسی ایران، تبدیل شدهاست. در گذشته گمان میشد او رهبر خیزش و ترقی جمهوری اسلامی باشد؛ اما حالا بیشتر احتمال دارد از جانب مورخان به عنوان مردی به خاطر آورده شود که سقوط جمهوری اسلامی را تسریع کرده است.»
سهشنبه چهارم مهر ماه سال جاری، در جریان سفر هیئت ایرانی به مجمع عمومی سازمان ملل متحد، رسانههای داخلی و خارجی سخنانی از رئیس جمهور کشورمان نقل کردهاند که در همین راستا ارزیابی گردید: «اگر روابط دو کشور بجای تقابل بر تعامل متکی بود، چقدر مسائل به نفع دو کشور تمام میشد. ... موضوع هستهای ایران موضوعی بین ایران و آمریکاست و اگر امروز آمریکا خود را از آن کنار بکشد، دیگر کسی در جهان ادعایی علیه ایران ندارد و لذا معتقدم باید در عرصهای جدا از مذاکرات هستهای آن را حل و فصل کنیم. ... به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی از سوی ایران چه ربطی به رابطه ایران با آمریکا دارد؛ ایران، آمریکا را به رسمیت میشناسد و معتقد است میتوانیم با یکدیگر رابطه داشته باشیم اما موضوع به رسمیت شناختن و یا نشناختن رژیم صهیونیستی هیچ ارتباطی به روابط ایران و آمریکا ندارد. ... جمهوری اسلامی ایران آمادگی دارد تا چنانچه دولت آمریکا قدمی برای ایجاد تفاهم بین دو کشور بردارد در ذهنیت منفی خود نسبت به آمریکا تأمل کرده و کمک کند تا سریعتر روابط دو کشور بهبود یابد.»[23]
پس از آن که جو بایدن، معاون رییسجمهور آمریکا، که در کنفرانس سالانه امنیتی در مونیخ صحبت میکرد، ادعا نمود ایالات متحده خواستار مذاکرات مستقیم با ایران است و در صورتی که رهبر ایران بپذیرد، میتوانیم مذاکرات را آغاز کنیم. علیاکبر صالحی، وزیر امور خارجه که برای شرکت در کنفرانس امنیتی مونیخ به آلمان سفر کرده است، در گفتوگو با شبکه تلویزیونی یورونیوز تاکید کرد: «مذاکرات (با آمریکا) تنها در شرایطی انجام میگیرد که این بار اعتماد لازم نسبت به صداقت آمریکاییها به ما اثبات شود؛ چرا که تجربههای قبلی ما تنها خلاف آن را ثابت میکند.»
هرچند رهبر فرزانه انقلاب، با تأکید بر مشی انقلابی و سازشناپذیری ملت ایران پاسخ روشنی به سیاستمداران کاخ سفید دادند، اما رییس جمهور در اظهاراتی قابل تأمل در اجتماع راهپیمایی 22 بهمن تهران خطاب به دولت مردان آمریکایی گفت: «اگر اسلحه را از روی ملت ایران بردارید، من خودم گفتوگو میکنم.»
در پایان این گوشهای سخنان حضرت امام خمینی(ره) و امام خامنهای (مدظلهالعالی) را در ترسیم راهبرد جمهوری اسلامی ایران در استقامت در مقابل نظام سلطه به سردمداران کاخ سفید و نیز بازیگران داخلی سناریوی دشمن یادآوری میکنیم:
«جهان باید بداند که ایران راه خود را پیدا کرده است و تا قطع منافع آمریکای جهانخوار، این دشمن کینهتوز مستضعفین جهان، با آن مبارزهای آشتی ناپذیر دارد. ما مبارزه سخت و بی امان خود را علیه آمریکا شروع کردهایم و امیدواریم فرزندانمان با آزادی از زیر یوغ ستمکاران، پرچم توحید را در جهان برافرازند. ما یقین داریم که دقیقاً به وظیفهمان که مبارزه با آمریکای جنایتکار است ادامه میدهیم و فرزندانمان شهد پیروزی را خواهند چشید.»
«ملت اسلامی ایران از مشکلاتی که در این قطع روابط به وجود آید استقبال میکند و از خطرهای بزرگتر که مرقوم شده است، هراس ندارد؛ و آن روز برای ملت ما خطرناک است که روابطی نظیر روابط رژیم خائن سابق تجدید شود؛ و با امید به خدای متعال تجدید نخواهد شد.»[24]
«ملت شریف ایران، خبر قطع رابطه بین ایران و امریکا را دریافت کردم و اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است. رابطه بین یک ملت بپا خاسته برای رهایی از چنگال چپاولگران بینالمللی با یک چپاولگر عالَمخوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک میگیریم؛ چون که این قطع رابطه دلیلی بر قطع امید امریکا از ایران است. ملت رزمندهی ایران این طلیعهی پیروزی نهایی را که ابرقدرت سفاکی را وادار به قطع رابطه یعنی خاتمه دادن به چپاولگریها کرده است، اگر جشن بگیرد حق دارد. ما امیدواریم که نابودی سرسپردگانی مثل سادات و صدام حسین بزودی انجام گیرد و ملتهای شریف اسلامی به این انگلهای خائن، آن کنند که ملت ما با محمدرضای خائن کرد؛ و به دنبال آن برای آزاد زیستن و به استقلال تمام رسیدن، قطع روابط با ابرقدرتها خصوصاً امریکا نمایند. من کراراً گوشزد نمودهام که رابطهی ما با امثال امریکا، رابطهی ملت مظلوم با جهانخواران است. » [25]
«قریب پنجاه سال بر ما گذشته است، و آن چیزی که از بیست و چند سال پیش از این به وسیلهی امریکا بر مملکت ما گذشته است، سالهای طولانی لازم است تا ما ترمیم کنیم اینها را. ما میخواهیم چه کنیم روابط داشته باشیم با آنهایی که میخواهند ما را بچاپند؟ رابطهی ما با آنها غیر از این است که رابطهی چپاولگر و چپاولبشو است؟ برای چه ما میخواهیم این را؟ درها را همه را ببندند و ما را محاصره اقتصادی بکنند. ما خودمان در اینجا مملکت وسیعی داریم، آب هم داریم، خدا باران هم به ما میدهد، خودمان میکاریم و میخوریم و هیچ احتیاجی به این مسائل نداریم. آنها نترسانند یک ملتی را که میخواهد خودش را به کشتن بدهد تا استقلالش را حفظ بکند. این استقلالی که ما پیدا کردیم و این آزادی که ما پیدا کردیم یک هدیهی آسمانی است، یک هدیهی الهی است به ما رسیده، و ما مکلفیم این را حفظش کنیم.»[26]
«یکی از سیاستهای اساسیمان قطع رابطهی با آمریکاست. مسئله این است که شرائط این دولت به گونهای است که رابطهی با او برای ما ضرر دارد. انسان رابطه را با هر کشوری به دنبال تعریف یک منفعتی ایجاد میکند؛ آن جایی که برای ما منفعت ندارد، دنبال رابطه نمیرویم؛ حالا اگر ضرر داشت، به طریق اولی دنبال رابطه نمیرویم. رابطهی سیاسی با آمریکا برای ما مضر است. اولاً خطر آمریکا را کم نمیکند. آمریکا به عراق حمله کرد؛ در حالی که با هم رابطهی سیاسی داشتند، سفیر داشتند؛ این آنجا سفیر داشت، آن هم اینجا سفیر داشت. رابطه که خطر جنونآمیز و سیطرهطلبانهی هیچ قدرتی را از بین نمیبرد. ثانیاً وجود رابطه برای آمریکائیها - نه امروز، همیشه اینطور بوده - وسیلهای بوده است برای نفوذ در قشرهای مستعد مزدوری در آن کشور. انگلیسیها هم همین طور بودند. انگلیسیها هم در طول سالیان متمادی سفارتخانهشان مرکز ارتباط با سفلگان ملت بود؛ کسانی که حاضر بودند خودشان را به دشمن بفروشند. سفارتخانهها یکی از کارهایشان این است. در همین قضایایی که حدود هفده هجده سال پیش در چین اتفاق افتاد و جنجال فوقالعادهای شد، سفارت آمریکا محور و مرکز ادارهی آشوبها و اغتشاشها بود. اینها این خلأ را در ایران دارند؛ احتیاج به پایگاه دارند، و پایگاه ندارند؛ این را میخواهند. احتیاج به رفت و آمد آزاد و بیدغدغهی مأموران جاسوسی و مأموران اطلاعاتیشان و ارتباطات نا مشروع آنها با عناصر سفله و مزدور دارند؛ اما این را ندارند. ارتباط، این را برای آنها تأمین میکند. حالا مینشینند آقایان وراجی کردن و حرف زدن و استدلال کردن، که نبود رابطهی با آمریکا برای ما مضر است. نه آقا! نبود رابطهی با آمریکا برای ما مفید است. آن روزی که رابطهی با آمریکا مفید باشد، اول کسی که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم.» [27]
«رابطه و مذاکره با دولت امریکا، به حال ملت ایران هیچ فایدهای ندارد. امروز از چیزهای جالب این است که دستهای امریکایی و تبلیغات امریکایی - همانطوری که در هفته اوّل این ماه عرض کردم - در دنیا اینگونه شایع میکنند که ملت ایران مشکلاتی دارد؛ راهحل و کلید این مشکلات هم این است که بیاید با امریکا مذاکره کند! تو گفتی و من باور کردم! مذاکره، هیچ فایده قابل ذکری برای ملت ایران ندارد. البته ضررهایی دارد که بعد عرض میکنم؛ اما اصلاً فایده ندارد. کسی که خیال کند اگر ما با امریکا مذاکره کردیم، محاصره اقتصادی و قانون «داماتو» و ... از بین خواهد رفت، اشتباه کرده است. اوّلاً هر کدام از رفتارهای امریکا با ایران، بعد از مدّتی محکوم به شکست شده است. مگر بار اوّلی است که اینها اینطور با ما رفتار میکنند؟ مگر بار اوّلی است که تهدید میکنند؟ مگر بار اوّلی است که محاصره اقتصادی میکنند؟ مگر بار اوّلی است که اینها راه میافتند و به این کشور و آن کشور میگویند که شما با ایران فلان معامله را نکنید، یا فلان قرارداد را نبندید؟ بار اوّل که نیست؛ همیشه اینطور کردهاند. ما در این هجده، نوزده سال، همه پیشرفتهایی که به دست آوردهایم؛ همه کارهای برجستهای که دولتهای ما در این چند سال کردهاند، در همان حالی بوده که امریکا نمیخواسته است. مگر به خواست امریکاست؟ اینطور نیست که رابطه با امریکا یا مذاکره با امریکا، مانع از دشمنی امریکا شود. الآن کشورهایی هستند که سفارتهایشان در امریکاست، سفارتهای امریکا نیز در پایتختهای آنها باز است و فعّالیت میکند؛ از لحاظ سیاسی و کنسولی و غیره هم با یکدیگر ارتباط دارند؛ اما امریکا آنها را جزو لیست تروریستهای دنیا معرفی میکند! من حالا نمیخواهم اسم آن کشورها را بیاورم. خوب است که برادران ما در وزارت خارجه و جاهای دیگر، اینها را به مردم بگویند و تبیین کنند. خیال نکنید که حالا اگر با امریکا رابطه برقرار شد، یا مذاکره شد، دیگر از سوی امریکا، اندکی حرف نازکتر از گل هم به جمهوری اسلامی گفته نخواهد شد؛ نه. بسیاری از کشورها با امریکا رابطه هم دارند، خیلی هم روابطشان علیالظاهر در سطح جهانی خوب و صمیمی و مؤدّبانه است؛ درعینحال امریکا هر جایی که لازم باشد، ضربه خودش را میزند؛ محاصره اقتصادی میکند، تحریم میکند! امریکاییها مستکبرند. آدم مستکبر و دولت مستکبر، دنبال سبز کردن حرف خودش است. بنابراین، اینطور نیست که رابطه برای کشور ما فایدهای داشته باشد؛ که اگر رابطه نباشد یا مذاکره نباشد، این مشکلات به وجود خواهد آمد و اگر این مذاکره و رابطه انجام شد، مشکلات از بین خواهد رفت؛ نه. نه امریکا برای ایجاد مشکلات آنچنان دستش باز است و نه رابطه و مذاکره این چنین معجزهگریای برای رفع مشکلات دارد. هیچکدام از اینها نیست؛ بسته به توان ملت است، بسته به عُرضه یک حکومت است، بسته به اقتدار و عزّتخواهی ماست که بتوانیم در مقابل امریکا بایستیم و بر طبق اراده و بر طبق مصالح کشورمان اقدام کنیم. رابطه و مذاکره، برای ملت ایران و برای نهضت جهانی مضّر است. اولین ضرر این است که امریکاییها با ورود در این میدان، اینطور تفهیم خواهند کرد که جمهوری اسلامی از همه حرفهای دوران امام و دوران جنگ و دفاع مقدّس و دوران انقلاب صرفنظر کرده و گذشته است. اوّلین چیزی که امریکاییها ادّعا میکنند، این است. اوّلین مطلبی که در دنیا شایع میکنند، این است که انقلاب اسلامی تمام شد و پایان گرفت؛ کما اینکه هنوز هیچ چیز نشده، همین حرفها را زمزمه میکنند! ... ما هیچ احتیاجی به رابطه با امریکاییها نداریم.» [28]
«ملت ایران آرمانها و مقاصدی دارد که در دنیا هر کس به این مقاصد و نیز به ملت ایران احترام گذاشته و نظام جمهوری اسلامی را قبول کرده، ملت ایران در طول زمان با او مثل یک طرفِ برابر و مساوی وارد میدان مذاکره و معامله شده است. ما با شوروی هم ارتباطات داشتیم، با اروپا و همه دنیا هم ارتباطات داریم. مسأله امریکا این است که هویّت اسلامی و ملی ما را قبول ندارد و این را به زبان میآورد. چرا عدّهای از مدّعیان سیاست و فهم، نمیفهمند؟! واقعاً جای تأسّف است. حکومتی که اینطور صریحاً میگوید میخواهم علیه نظام اسلامی و خواستِ ملت ایران عمل کنم و برای براندازی این نظام بودجه میگذارد، ارتباط و مذاکره با آن، هم خیانت و هم حماقت است!» [29]
[1] - نشریه پاسدار اسلام، مرداد 1377، شماره 200
[2] - ماهنامه صبح ، شماره 47، ص4
[3] - روزنامه اطلاعات، ۱۳۶۹/۲/۶، صفحه 2
[4] - محمدتقی کرامتی، وسوسه شیطان بزرگ : جریان شناسی فعالان رابطه با امر کیا از دولت موقت تا دولت اصلاحات، قم : همای غدیر، 1383 ، صص 149 - 154
[5] - بیانات معظم له در دیدار با گروهی از معلمان و کارگران ، 1اردیبهشت 1369
[6] - بیانات رهبر انقلاب در دیدار کارگزاران نظام، ۱۳۸۹/۵/۲۷
[7] - سخنان آقای هاشمی رفسنجانی، خبرآنلاین ، ۱۳۹۱/۱/۱۴
[8] - لوموند، 24/9/98م
[9] - روزنامه ایران، (۱۳۸۰/۸/۱۲)ص9
[10] - نشریه رویدادها، سال بیستم، ش (۱۳۷۹/۱/۱)، به نقل از محمد تقی کرامتی، پیشین، ص245
[11] - بیانات در دیدار فرماندهان و جمعی از کارکنان نیروی هوائی ارتش جمهوری اسلامی ایران، 1391/11/19
[12] - بیانات در دیدار کارگزاران نظام، ۱۳۸۹/۵/۲۷
[13] - سرمقالهی ۱۳۹۱/۱۰/۵، روزنامهی اعتماد
[14] - سایت کلمه، 6/6/1391
[15] - بی.بی.سی فارسی، ۱۳۹۰/۲/۲۸
[16] - سایت ندای انقلاب، شنبه ، ۱۳۹۰/۴/۱۱
[17] - خبرگزاری مهر، ۱۳۹۰/۶/۳۱
[18] - رادیو فردا۱۳۹۰/۰۷/۰۱
[19] - V.O.A، علیرضا نادر، ۱۳۹۰/۴/۱
[20] - لوفیگارو، ۱۳۹۰/۲/۱۶
[21] - گاردین، ۱۳۹۰/۵/۲۱
[22] - B.B.C، ۱۳۹۰/۳/۳۱
[23] - سخنان محمود احمدی نژاد در دیدار با جمعی از نخبگان آمریکایی، ۱۳۹۱/۷/۴
[24] - از بیانات امام خمینی (ره) - ۱۳۵۹/۱/۲۵
[25] - از بیانات امام خمینی (ره) - ۱۳۵۹/۱/۱۹
[26] - صحیفه امام خمینی (ره) - جلد ۱۲ - صفحه ۳۷۹
[27] - از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان دانشگاههای استان یزد- ۱۳۸۶/۱۰/۱۳
[28] - بیانات مقام معظم رهبری در خطبههای نماز جمعه- ۱۳۷۶/۱۰/۲۶
[29] - بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانوادههای شهدا،۱۳۸۱/۳/۱