بازخوانی فتنهی 18 تیر 1378
بازخوانی فتنهی 18 تیر 1378
فتنهای با طرح ریزی ده ساله
مقام معظم رهبری در بیست و دومین سالگرد ارتحال ملکوتی امام راحل (ره) به ارائه تحلیلی پرداخته و از نقشه بیست سال دشمن بر براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از ارتحال امام(ره) رمزگشایی نمودند: «دشمنان ما تصور میکردند با رحلت امام، آغاز فروپاشى این نظام مقدس کلید زده خواهد شد. آنها خیال میکردند امام که رفت، به تدریج این شعله خاموش خواهد شد، این چراغ خاموش خواهد شد. بعد، مراسم تشییع جنازهى امام، آن احساسات مردم، آن حرکت عظیم مردم در حمایت از کارى که خبرگان کردند، اینها را مأیوس کرد. یک برنامهریزى ده ساله کردند، ... ده سال بعد امیدوار بودند که نتیجه بدهد. سال 78 که آن حوادث پیش آمد، آن کسى که این حوادث را خنثى کرد، مردم بودند. روز بیست و سوم تیر سال 78 مردم آمدند در خیابانها، توطئهى دشمن را که سالها برایش برنامهریزى کرده بودند، در یک روز باطل کردند. آن روز گذشت. موج دوم، باز یک برنامهریزى دهساله بود تا سال 88 .»[1]
از این منظر میتوان ریشه بسیاری از راهبردها و راهکنش های کنونی دشمن در تقابل با نظام جمهوری اسلامی ایران را در حوادث گذشته خصوصاً تحولات تیرماه سال 1378 جست و جو کرد. اینک در دوازدهمین سالگرد وقوع فتنه 18 تیر 1378مروری بر فراز و فرود آن حادثهی مهم در ارائه تحلیلی صحیح از تحولات سیاسی تاریخی مفید و مؤثر خواهد بود.
یکی از ویژگیهای بارز دورهای که از آن به عنوان دورهی اصلاحات یا دوم خرداد یاد میشود، چالش «بحرانها» است. اصلاح طلبان از آغازین روزهای دستیابی به دولت تلاش خود را برای کسب حداکثری قدرت و تصاحب کرسیهای بیشتر از حاکمیت شروع کرده و حرص و طمع چهرههای افراطی آنان به چانه زنی برای دستیابی به بخشهای گوناگون نظام باعث میشد از بحرانها حداکثر استفاده را بنمایند. به طور کلی پروژه براندازی نرم در نقاب دوم خرداد به گونهای نضج گرفته بود که در بستر «بحرانزایی» و «بحرانزی بودن» رشد مییافت. چرایی این موضع را باید در عقبه راهبردی و تئوریک جریان برانداز جست و جو کرد که در قالب گزارههایی چون «فشار از پایین، چانه زنی در بالا» و «فتح به سنگر به سنگر» دنبال میشد.
با گذشت کمتر از یک سال از تسلط مدعیان اصلاح طلبی بر قوه مجریه، سعید حجاریان تئوریسین این جریان در گفتوگویی با روزنامه دولت، رسماً «فتح سنگر به سنگر» را به عنوان راهبرد جبهه دوم خرداد اعلام کرد. حجاریان با بیان این که دوم خرداد سنگر و جبهه مردم سالاری را تا حدود زیادی در خاک حریف به پیش برده است و در افق بسیار بالایی خط جبهه را ترسیم کرده است، گفت: «نخستین وظیفه ما مثل هر استراتژیست نظامی این است که با ایجاد سنگرهای مستحکم مانع تک و پیشروی حریف شویم و همچنین خطوط تدارکاتی، لجستیک و مواصلاتی را تقویت کنیم تا اجازه ندهیم به سنگرهایمان حمله شود. تنها سلاح در نبرد سیاسی، گرفتن کرسی در مجلس و دولت است.»[2] وی پس از بیان لزوم ایجاد دوقطبی شدید در فضای کشور راهبرد اصلی جبهه دوم خرداد، قرار دادن خط جبهه در آن سوی قوه مجریه و حرکت به سمت قوه مقننه اعلام کرد. در راستای ایجاد این دوقطبی شدید در جامعه مرعوب و منفعل کردن قوای مدافع اساس نظام یعنی دستگاههای اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی ، در دستور کار قرار گرفت.
اولین پرده این سناریو، فتنه قتلهای زنجیرهای بود که در آن اقتدار و جایگاه وزارت اطلاعات به عنوان دستگاه اطلاعاتی کشور مورد هجمه قرار گرفت و ضربه وارده بر این نهاد حساس و استراتژیک، خیال بازیگردانان جریان برانداز را تا حدودی آسوده ساخت. گام بعدی نیروی انتظامی بود که سناریوی «کوی دانشگاه و حوادث پس از آن» با محوریت فلج نمودن آن طرح ریزی و اجرا گردید.
فتنه چگونه کلید خورد؟
مجلس پنجم در اوائل سال سوم دوره نمایندگی، با علم به این واقعیت که بخش مهمی از ناهنجاریهای موجود، ناشی از نقاط ضعف و وجود نواقص فراوان در قانون مطبوعات مصوب 1364 است، تصمیم به اصلاح آن گرفت، که این تصمیم به بهانه تحدید آزادی مطبوعات و تعارض آن با اصول قانون اساسی، با مخالفت صریح وزیر ارشاد به عنوان موضع رسمی دولت آقای خاتمی روبرو شد.
مطبوعات زنجیرهای نیز با به راه انداختن هیاهو و جنجال، سعی در وادار نمودن مجلس به عقب نشینی از تصمیم خود داشتند. در همین راستا روزنامه سلام در اقدامی شگفت انگیز دست به انتشار یک خبر کاملاً سری و محرمانه زد که این امر بر شدت التهابات و هیجانات سیاسی در کشور افزود.
این روزنامه، یک روز قبل از به بحث گذاشته شدن «طرح اصلاحیه قانون مطبوعات» در مجلس، یعنی در تاریخ 15 تیر 1378 یک نامه کاملاً سرّی و طبقه بندی شده را منتشر کرد که در آن از طرح اصلاح قانون مطبوعات و ارتباط آن با سعید امامی (اسلامی)، سخن به میان رفته بود. این روزنامه در تیتر نخست خود نوشته بود: «سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است. »
در پی این اقدام غیرقانونی، وزارت اطلاعات شکایتی را علیه روزنامه سلام تنظیم و آن را تسلیم قوه قضاییه نمود، تا قوه قضاییه عاملین این اقدام غیر قانونی را مورد پیگرد و مجازات قرار دهد. دادگاه ویژه روحانیت نیز در پی این شکایت، روزنامه سلام را به جرم انتشار اسناد طبقه بندی شده توقیف نمود. البته در همان روز وزارت اطلاعات ( که در رأس آن علی یونسی قرار داشت) در پی فشارهای سیاسی حامیان دولت، ناچار به پس گرفتن شکایت خود شد. بنا بر برخی شواهد، همان روز آقایان علی ربیعی و محمدعلی ابطحی مشاور و عضو دبیرخانه شورای امنیت ملی و رئیس دفتر ریاست جمهور به وزارت اطلاعات رفتند تا این وزارت را ترغیب به پس گرفتن شکایت خود سازند. که بعد از آن وزارت اطلاعات با انتشار اطلاعیهای از شکایت خود منصرف میشود. در اطلاعیه مذکور دلیل این اقدام چنین بیان شده است: «به منظور جلوگیری از هرگونه تشنج در جامعه شکایت خود را پس میگیریم. »[3]
در عین حال هیچگاه محرمانه بودن این نامه را انکار نکرد، بلکه بالعکس آقای یونسی بارها پس از آن ماجرا بر محرمانه بودن نامه تأکید کرده و بعدها نیز تصریح نمود: «روزنامه سلام مستندی را افشا کرد که کار بسیار بدی بود. این روزنامه سندی را منتشر کرد که از اسناد قطعی وزارت اطلاعات بود. »[4] یونسی حتی چندی بعد در جمع خبرنگاران این اقدام را سرقت اطلاعات خواند و گفت: «سندی که روزنامه سلام چاپ کرد، در حقیقت یک نوع سرقت بود که نباید چنین کاری صورت میگرفت»[5]
وزارت اطلاعات هر چند شکایت خود را پس گرفت، اما از نظر مقامات قضایی جمهوری اسلامی این امر نمیتوانست مانع از اقدام قوه قضاییه در مجازات دست اندرکاران خاطی روزنامه سلام گردد، چرا که اقدام مذکور، کاملاً غیر قانونی بوده و مجرمانه تلقی میشد. و طبیعتاً اولین واکنش آن هم چیزی جز توقیف موقت روزنامه سلام نمیتوانست باشد.
دانشگاه تهران که مدتها در اثر تحریکات عوامل افراطی، خصوصاً گروهک نهضت آزادی و نیز اتفاقات سیاسی پیاپی در تب و تاب به سر میبرد، پس از اطلاع از ماجرای توقیف روزنامه سلام و نیز با انگیزه مخالفت با تصویب کلیات طرح اصلاح قانون مطبوعات، در شامگاه هفدهم تیرماه به صحنه تجمعهای اعتراض آمیز و درگیریهای خشونت بار تبدیل گردید. دفتر تحکیم وحدت در روز پنجشنبه 17 تیر 1378 بنا بر گزارش کمیته تحقیق شورای عالی امنیت ملی، یک میتینگ اعتراض آمیز را در دانشگاه تهران برگزار میکند. پس از آن واقعه در ساعت 45/22 دقیقه حدود 150 نفر از دانشجویان اقدام به راهپیمایی غیر قانونی کرده و سپس با تحریکات عدهای از عناصر افراطی از کوی دانشگاه خارج میشوند و با سر دادن شعارهایی مراتب اعتراض خود را ابراز میدارند.
در همین حال نیروهای انتظامی و پلیس ضد شورش به دعوت مسئولین دانشگاه وارد منطقه میشوند و با تذکرات پی در پی و دعوت از دانشجویان به حفظ آرامش، از آنها میخواهند که به داخل کوی دانشگاه باز گردند، اما این تلاشها هیچ نتیجهای در بر نداشت.
چندی بعد با ملحق شدن تعدادی از عناصر ضد انقلاب و فرصت طلب در خیابانهای اطراف دانشگاه، فضا برای اعمال خرابکارانه و کاملاً خلاف قانون، نظیر: سلب آسایش مردم محل، تعرض به عابران و اشخاص در حال گذر، ضربه زدن به اموال عمومی و خصوصی و اهانت و هتاکی علیه مسئولین بلند پایه نظام فراهم میشود.
پلیس نیز پس از تشدید اوضاع، با دریافت مجوز از وزیر کشور، مبنی بر لزوم برخورد با تحرکات غیر قانونی از جمله راهپیماییهای بدون مجوز دانشجویان که به بروز آشوب انجامید وارد عمل میشود که با مقاومت اغتشاشگران روبرو میگردد. با تشدید درگیریها و آشوبها پلیس ضد شورش برای دستگیری تعدادی از آشوبگران و آزادی سه نفر از پرسنل خود که توسط دانشجویان به گروگان گرفته شده بودند، وارد محوطه کوی دانشگاه میشوند که این امر بر دامنه فاجعه میافزاید و ماجرا را پیچیدهتر میسازد.
کوی دانشگاه در شب هجدهم تیر ماه در حالی که آبستن حوادث بسیار ناگواری بود، شب بسیار سخت و ناآرامی را سپری کرد. عناصر ضد انقلاب پس از اطلاع از اوضاع شهر به دانشگاه هجوم آوردند و تحریک کنندگان حزبی درون حکومت نیز هراز گاهی با دمیدن در تنور احساسات با سخنرانیها و شایعات و جعل اخبار صددرصد کذب نظیر به خاک و خون کشیده شدن تعدادی از دانشجویان کوی دانشگاه، زبانههای این آتش را شعلهور ساختند و فردای آن روز حادثه، حادثه غم انگیز دیگری شکل میگیرد و فصل تازهای از حوادث رقم میخورد، حوادثی که به قطع و یقین دست ناپاک دشمن خارجی در ایجاد و هدایت آن نقش آفرین بوده است.
از هیجدهم تیر ماه 78 به بعد، اتفاقاتی رخ داد که کاملاً از تصمیم و عزم جدی عاملان آن برای براندازی نظام جمهوری اسلامی حکایت میکرد. در ادامه خط تشنج و خشونت که در کوی دانشگاه کلید خورده بود، عدهای اوباش و اغتشاش گر به اسم دانشجو و در حمایت از جنبش دانشجویی و به انتقام از شهدای دروغین این حادثه، دست به آشوبی فراگیر در سطح شهر زدند.
دانشجویان معترض کوی دانشگاه بی آن که از عواقب این بازی خطرناک مطلع باشند، با تحریک عدهای ماجراجوی حزبی و تعدادی از عناصر سرخورده از انقلاب، به ماجرایی کشانده شدند که دیگر قادر به مهار آن نبودند. تنها کاری که میتوانستند انجام دهند این بود که با اعلان مواضع صریح خود، اقدامات اعتراضی خود را به پایان یافته اعلام کرده و از اتفاقات شومی که در شرف تکوین بود، بیزاری بجویند، اتفاقی که البته رخ نداد.
آشوبگران با شعارهای تحریک آمیز و با ایجاد جوّی از رعب و وحشت به عابران و رهگذران حملهور میشدند، به اموال عمومی و خصوصی تعرض و آنها را به آتش میکشیدند. به مسئولین عالی رتبه نظام از جمله امام راحل و مقام معظم رهبری توهین و هتاکی میکردند. این اتفاقات ناگوار در حالی رخ میداد که دستان پلیس که مأمور حفظ امنیت در جامعه است بسته و دستان پلید اغتشاشگران کاملاً باز بود.
سردار فرهاد نظری (فرمانده وقت انتظامی تهران بزرگ) در کتاب خود، «برای تاریخ» مینویسد: «با توجه به گستردگی آشوب و شورش در حساسترین مناطق پایتخت در 18 تیر 1378 دستور هرگونه برخورد با تظاهر کنندگان و آشوبگران از سوی وزیر کشور ابلاغ گردید و 48 ساعت به طول انجامید. در این مدت آشوبگران و اراذل و اوباش نقابدار تحت حمایت بعضی از مدعیان اصلاحات، آزادانه هر کاری که دلشان میخواست انجام دادند از قبیل: دایر کردن پستهای ایست و بازرسی، خلع سلاح بعضی از مأمورین گشتهای انتظامی، ضرب و شتم و مجروح ساختن بسیاری از مردم و پرسنل شریف نیروی انتظامی... »[6]
خیابان جلال آل احمد، کارگر شمالی، میدان ولی عصر، خیابان فلسطین و بلوار کشاورز از جمله میادین درگیری و خشونتهای خیابانی بودند، آشوب و شورش در حساسترین مناطق شهر در جریان بود و لحظه به لحظه بر گستره آن افزوده میشد.
آشوبگران در حالی که مجهز به پیشرفتهترین سیستمهای ارتباطی، حتی بی سیمهای سازمانی بودند، آشوب را به هر نقطهای از این شهر بزرگ که میخواستند میکشاندند.
تلاش برخی از عناصر افراطی برای کشاندن این حوادث به مسابقه فوتبال بین دو تیم پیروزی و استقلال در استادیوم صد هزار نفری آزادی در روز یکشنبه مورخ 20 تیر ماه 1378 میتوانست بر ابعاد این فاجعه افزوده و کشور را در وضعیت بحرانی غیر قابل تصوری قرار دهد. فرماندگان نیروی انتظامی پس از ناکامی در متقاعد کردن مسئولین ذیربط، برای به تعویق انداختن این مسابقه تنها با امید به عنایت الهی و تدبیر و درایت خود نگذاشتند آنچه که خواست بدخواهان نظام بود، اتفاق بیفتد. به هر روی نیروی انتظامی این بازوی امنیتی کشور در این بازی سیاسی قربانی توطئهای شد که دشمنان نظام آن را طراحی و بازی خوردگان سیاسی داخلی نیز آن را به اجرا درآورده بودند. پس از واقعه کوی دانشگاه، هجوم سازماندهی شده بی سابقهای به نیروهای انتظامی صورت گرفت و نیروی انتظامی در آن شرایط بس خطیر، از ناحیه دوست و دشمن به شدت مورد بیمهری و هتاکی و توبیخ واقع شد. بزرگ نمایی برخی از اتفاقات و درج دروغین برخی از اخبار نظیر: کشته شدن تعدادی از دانشجویان، حتی تعدادی از مراجع را وادار به موضع گیری کرده بود. روزنامه خرداد (متعلق به عبدالله نوری وزیر استیضاح شده دولت دوم خرداد) با تیتر درشتی نوشته بود: «کوی دانشگاه به خاک و خون کشیده شد»[7]
یکی از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، در تجمع مقابل درب اصلی دانشگاه اعلام کرده بود:
«اجساد شهدای دانشجو باید به ما تحویل داده شوند و دولت باید امنیت تشییع جنازه باشکوه آنها را که ما برگزار میکنیم تضمین کند. »[8]
در حالی که به تصریح گزارش کمیته تحقیق شورای عالی امنیت ملی، احدی در حادثه کوی دانشگاه کشته نشده بود.
هشدار رهبری معظم انقلاب نسبت به اهداف دشمن
در بیست و یکم تیر ماه مقام معظم رهبری که به عیان توطئه برنامه ریزی شده دشمن را میدیدند، ضمن تأسفبار خواندن حادثه کوی دانشگاه و تقبیح حمله عناصر مشکوک به خوابگاه دانشجویان، به اسم نیروی انتظامی و با شعارهای اسلامی، خواستار تحقیق و برخورد با مجرمان این حادثه شده و البته خطاب به دانشجویان فرمودند: «حرف من به شما دانشجویان این است که مراقب دشمن باشید، دشمن را خوب بشناسید، مبادا از شناسایی دشمن غفلت کنید، غریبههایی که در لباس خودی در همه جا دخالت میکنند اینها را بشناسید، دستهای پنهان را ببینید، هیچ کس به خاطر غفلت ستایش نمیشود، هیچ کس به خاطر چشمها را بر هم گذاشتن مدح نمیشود.»[9]
مقام معظم رهبری در بخشی دیگر از سخنان خود، با تاکید بر این که دشمن در این وضعیت، امنیت ملی را هدف گرفته است و در همین راستا به دستگاههای اطلاعاتی و انتظامی ما ضربهای ناجوانمردانه وارد کرده است، خطاب به جوانان پرشور و از جان گذشتهای که برای ابراز احساسات خویش به دیدار رهبر مظلوم خویش شتافته بودند، فرمودند: « جوانان عزیز! شماها امیدهای انقلاب و اسلامید... حتی اگر یک چیزی که خون شما را به جوش میآورد - مثلاً فرض کنید اهانت به رهبری کردند - باز هم باید صبر و سکوت کنید. اگر عکس من را هم آتش زدند و یا پاره کردند، باید سکوت کنید. نیرویتان را برای آن روزی که کشور به آن نیازمند است، برای آن روزی که نیروی جوان و مؤمن و حزب اللهی باید در مقابله با دشمن بایستد، حفظ کنید. والا حالا فرض کنیم یک جوانی، یا یک دانشجوی فریب خوردهای هم حرفی زد و کاری کرد، چه اشکالی دارد؟ من از او صرف نظر میکنم. »[10]
نامه فرماندگان جنگ به رئیس جمهور
اما در نقاطی از شهر پایتخت همچنان در آتش ناآرامیهای هدفمندی که آشکارا از آن سوی مرزها هدایت میشد میسوخت. در پی شدت یافتن وخامت اوضاع تعداد 24 تن از فرماندگان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با ارسال نامهای محرمانه به رئیس جمهور وقت، ضمن ابراز نگرانی شدید از خونسردی مسئولین ذیربط در قبال حوادث تلخ جاری، از ایشان خواستند تا سریعاً با اقدامات مؤثر خود به این غائله پایان دهند. در غیر این صورت سکوت را جایز نشمرده و خود، بر حسب وظیفه وارد عمل خواهند شد که البته افشای این نامه پس از چند روز، خود موضوع جنجالی دیگری شد.
در بخشهایی از این نامه که در روز 21 تیر ماه 1378 در اوج بحران و آشوب به صورت محرمانه، برای رئیس جمهور وقت ارسال شده بود و بعد از فروکش کردن آشوبهای خیابانی علنی شد، آمده بود: « جناب آقای رئیس جمهور، حمله به کوی دانشگاه همان طوری که رهبر بزرگوار و مظلوم این انقلاب فرمودند امری ناپسند، زشت و بد بود و علیرغم این که سختترین و تندترین برخوردها با آن انجام پذیرفت، اما همه مردم به دلیل ناپسندی عمل انجام شده این برخوردها را پذیرفته و بر آن صحه گذاردند، اما سؤال مهم و پر ابهام این است که آیا فاجعه فقط همین بود؟صرفاً همین موضوع قابل پیگیری و توجه و اعتراض و تحصن است که چند وزیر به خاطر آن استعفا دهند، شورای امنیت تشکیل جلسه بدهد و گروه تحقیق تشکیل گردد اما آیا حرمت شکنی و توهین به مبانی این نظام، تأسف و پیگیری ندارد؟ آیا حریم ولایت فقیه کمتر از کوی دانشگاه است؟ آیا حریم امام، آن انسان کم نظیر، کمتر از جسارت به یک دانشجو است؟ آیا چند روز امنیت کشور را دچار اخلال کردن و به هر مؤمن و متدین حمله کردن و آتش زدن فاجعه نیست؟ آیا زیر سؤال بردن جمهوری اسلامی، این یادگار دهها هزار شهید و شعار علیه آن دادن فاجعه نیست؟جناب آقای خاتمی، چند شب پیش وقتی گفته شد عدهای با شعار علیه رهبر معظم انقلاب به سمت مجموعهی شهید مطهری در حرکتند، بچههای کوچک ما در چشم ما نگریستند، انگار از ما سؤال میکردند غیرت شما کجا رفته است؟ جناب آقای رئیس جمهور، امروز وقتی چهرهی رهبر معظم انقلاب را دیدیم، مرگ خودمان را از خداوند طلب کردیم، چون که کتف هایمان بسته است و خار در چشم و استخوان در گلو باید ناظر پژمرده شدن نهالی باشیم که حاصل 14 قرن سیلی و زجر شیعه اسلام است. جناب آقای رئیس جمهور، اگر امروز تصمیم انقلابی نگیرید و رسالت اسلامی و ملی خودتان را عمل نکنید فردا آن قدر دیر و غیر قابل جبران است که قابل تصور نیست. در پایان با کمال احترام و علاقه به حضرت عالی اعلام میداریم کاسه صبرمان به پایان رسیده است و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمیدانیم. .»[11]
گستره ی آشوبها در شهر تهران، به خیابانهای منتهی به بیت مقام معظم رهبری نیز رسید. در شهر تبریز نیز تحرکات مشابهی در حال وقوع بود. بیم آن میرفت که رفته رفته، این وضعیت به سایر شهرها نیز سرایت کند. مقام معظم رهبری با درک حساسیت شرایط، در پیامی مهم خطاب به ملت شریف ایران و نیروهای انقلابی به ویژه نیروهای مخلص و بسیجی، خواستار حفظ هوشیاری و آمادگی لازم برای فرو خواباندن این فتنه بزرگ شدند.
معظم له در این پیام بسیار مهم که در تاریخ 22 تیر 1378 صادر شده بود، فرمودند:
« دو روز است که جمعی از اشرار با کمک و همراهی برخی از گروهکهای سیاسی ورشکسته و با تشویق و پشتیبانی دشمنان خارجی در سطح تهران به فساد و تخریب اموال و ارعاب و عربدهجویی پرداخته و موجب سلب امنیت و آسایش مردم شدهاند. دشمنان زبون و حقیر اسلام و انقلاب گمان کردهاند، انقلاب و مردم مؤمن و انقلابی به آنان اجازه خواهند داد که با فتنهانگیزی خود راه سلطه آمریکای جنایتکار را بر میهن عزیز ما هموار کنند. گروهکهای وابسته و معاند، طبق تحلیل اربابان و معلمان خود، گمان کردهاند مردم ایران از اسلام و انقلاب، دست برداشتهاند و به خیال باطل خود میخواهند از انقلاب اسلامی انتقام بگیرند. ولی غافل از این که ملت مؤمن و شجاع و هوشیار به آنان و اربابان و پشتیبانان آنان اجازه ادامه شرارت را نخواهند داد و نظام مقتدر اسلامی، آنان را به شدت منکوب خواهد کرد. به مسئولان در دولت و به خصوص مسئولین امنیت عمومی تاکید شده است که با درایت و قدرت، عناصر مفسد و محارب را در جای خود بنشانند و بی شک کسانی که چشم به فتنهانگیزیهای این روسیاهان دوختهاند، مأیوس خواهند شد. ملت بزرگ ایران مخصوصاً جوانان عزیز باید در کمال هوشیاری مراقب حرکات دشمن باشند و به طور کامل با مأموران، همکاری کنند و عرصه را بر عناصر مزدور و خود فروخته دشمن، تنگ نمایند و به خصوص فرزندان بسیجیام باید آمادگیهای لازم را در خود حفظ کنند و با حضور خود در هر صحنهای که حضور آنان در آن لازم است، دشمنان زبون را مرعوب و منکوب سازند. . »[12]
به دنبال این پیام مهم، نیروهای جان برکف بسیج وارد کارزار شدند تا بار دیگر اخلاص، تعهد و اقتدار خود را که پس از جنگ به طور ناجوانمردانه، هدف ظالمانهترین اتهامات قرار گرفته و پایمال هوا و هوس عدهای قدرت طلب و شماری بازی خورده سیاسی شده بود، نشان دهند.
ورود به موقع و مؤثر نیروهای بسیج و عناصر خودجوش مردمی، ناگهان توفانی از رعب و وحشت در دل ترسان آشوبگران بر پا کرد، اندکی بعد مقاومت جبهه آنان در هم شکست. عدهای متواری و عدهای دیگر از عناصر محارب و عربدهجو دستگیر و به چنگال قانون سپرده شدند.
این چنین با یک اشاره رهبری چشم فتنه از حدقه بیرون کشیده شد و پس از آن بود که ملت هوشیار و بیدار ایران نیز برای تثبیت امنیت و در لبیک به ندای رهبر خود در تهران و سراسر میهن اسلامی با حضور میلیونی و حماسی خود در 23 تیرماه 1378 مانور عظیم حمایت از ولایت را به زیباترین شکل ممکن به تصویر کشیده و فتنه گران را ناکام گذارند.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] بیانات معظم له در بیست و دومین سالگرد امام خمینی(ره)، 14/3/1390
[2] - حجاریان، سعید؛ «انتخابات شوراها بزرگترین جبهه مردمسالاری است»؛ روزنامه ایران؛ 19 آذر 1377؛ ش 1115؛ ص3.
[3] کیهان شماره 16551 و هفته نامه سیاست شماره 51
[4] روزنامه انتخاب، 29 دی .1378
[5] روزنامه بیان، 22 اردیبهشت .1378
[6] برای تاریخ، فرهاد نظری، ص 40 و 41
[7] روزنامه خرداد، 18 تیر .1378
[8] همان
[9] مقام معظم رهبری، 21 تیر .1378
[10] همان
[11] - روزنامه کیهان، 7/8/1385
[12] پیام مقام معظم رهبری - 22/4/.78
همین مطلب: