امام و دهه نودیها
اکنون ۳۳ سال از ارتحال امام خمینی (ره) میگذرد و شاید یکی از مهمترین پرسشهای پیشرو نسبت حرکت عمومی ما با اندیشه و گفتمان آن عزیز سفر کرده است. این پرسش از آن رو مهم است که حضرت امام (ره) نه صرفاً یک فرد یا چهره تأثیرگذار، بلکه حامل یک مکتب فکری تاریخساز و با گستره تأثیر جهانی است. شاید یکی از اصلیترین چالشهای نیروهای مؤمن به انقلاب با برخی مدعیان کهنهکار خط امام همین باشد که امام را صرفاً یک شخص ببینیم یا علاوه بر آن رهبری گفتمانساز؟ طبیعی است در هر دو فرض نتایج متفاوتی را باید انتظار کشید.
حال اگر فرض گفتمان محوری و مکتب بنیانی را در شناخت امام (ره) مفروض بدانیم، چگونه امام را به نسلهای جدید میتوان معرفی کرد و چگونه میتوان آنها را با این شخصیت بزرگ آشنا کرد؟ آیا صرف معرفی کوتاه و گزینشگرانه از زندگینامه امام میتواند مکتب ایشان را به نسلهای جدید منتقل کند؟ آیا تأکید افراطی بر نسبتهای خانوادگی میتواند اندیشه بنیادین امام را به قرن پانزدهم تسری دهد و اساساً کسانی که نسبت خانوادگی خود را محمل افتخار خود قرار دادهاند، تا چه حد در مشی و ممشای فردی و اجتماعی خود شبیه امام هستند که بتوانند مروج آن باشند؟
روحیه و سبکی متأثر از نظام فکری کاملاً بومی و متکی به آموزهها و ارزشهای اسلام ناب محمدی (ص) آنگاه که در ذیل ساختار ولایت تعریف گردید، جریانی بینظیر را رقم زد که نه تنها تأمینکنندهی نیازهای جمهوری اسلامی در ادوار گوناگون بوده، بلکه در گسترهای وسیعتر از مرزهای جغرافیای ایران اسلامی نیز هرروزه به رهاوردهای چشمگیر آن افزوده میشود. نگرش بنیادین انقلاب اسلامی در سلطهستیزی و مقابله با نظم و نظام طاغوتی مطلوب ابرقدرتها از یکسو و از سوی دیگر، هویت احیاگرانه و بازگشت به خویشتن مکتب انقلاب، همه و همه نیاز به یک عزم ملی برای اتکا به ظرفیتهای داخلی را پدیدار ساخته است.