رایگاه

تارنمای دیدمان و اندیشه؛ یادداشت‌های محمدجواد اخوان

رایگاه

تارنمای دیدمان و اندیشه؛ یادداشت‌های محمدجواد اخوان

رایگاه

«فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»

آن چه می نویسم احتمالا دیدگاه و نظر من است، اما نام تارنمای خود را «رایگاه» نهادم تا مکانی باشد جهت اقتراح و تضارب آرا و خوانندگان محترم خود بیاندیشند و برترین را برگزینند!

کانال من در شبکه اجتماعی تلگرام
https://telegram.me/mjakhavan

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

جریان شناسی انقلاب مردم بحرین

جمعه, ۶ اسفند ۱۳۸۹، ۰۵:۲۰ ب.ظ

جریان شناسی انقلاب مردم بحرین

بحرین در گذر رهایی!

کشور بحرین مجموعه ۳۲ جزیره است که در منطقه جنوبی خلیج فارس واقع اند. این جزایر به مرکزیت جزیره بحرین و پایتختی منامه در ناحیه خلیج مانند، موسوم به سلوا ( شلوا ) در فاصله ۲۸ کیلومتری قطر، از شرق و ۲۵ کیلومتری عربستان سعودی از جنوب قرار گرفته اند. نام بحرین سابقا به محدوده وسیعی از اراضی حاشیه جنوبی خلیج فارس اطلاق می گردید که از بصره تا عمان گسترده بود و از لحاظ تاریخی و سیاسی همواره اهمیت ویژه ای داشت. این اهمیت سبب شده بود که ایرانیان از دوره های پیش از اسلام حضوری فعال در جزیره داشته باشند و عملا تا اواسط قرن نوزدهم مالک و صاحب حقیقی این جزایر به حساب می آمدند. بحرین به خط مستقیم در سمت شمال، ۱۹۵ کیلومتر تا ایران فاصله دارد و مساحت کلی آن چیزی حدود ۶۶۵ کیلومتر مربع و جمعیت آن اندکی کمتر از یک میلیون نفر است که فقط ۸۵% این مساحت و جمعیت متعلق به جزیره اصلی است.

پیشینه تاریخی بحرین 

بحرین از دوران باستان محل توجه حاکمان بود. مروارید این جزیره شهرتی جهانی داشت و پیش از آنکه در سال ۱۳۳۹ شمسی به سبب ورود مروارید پرورشی ژاپنی به بازار ، صید صنعتی مروارید عملا متوقف شود، تنها منبع کسب ثروت این جزیره به حساب می آمد. بحرین از هزاران سال قبل برای حکمرانان منطقه شناخته شده بود. اخیرا کشف کتیبه ای آشوری نگاه تاریخی به این جزیره را وارد مرحله ای جدید کرده و گورستان باستانی روستای ابوعلی در جنوب منامه که متعلق به گروهی از سربازان ساسانی است، نشان می دهد که نوع نگاه ایران باستان به این جزیره چه شکل و شمایلی داشته است. با این حال ورود اعراب تقریبا مقارن با گسترش اسلام در منطقه بافت جمعیتی جزیره را تغییر داد و امروزه اعراب  اکثریت ساکنان جزیره را تشکیل می دهند، اگرچه ۱۷% جمعیت این کشور کوچک را ایرانیانی تشکیل می دهند که علیرغم مهاجرت چند صد ساله از ایران به بحرین، حاضر نشده اند زبان فارسی را کنار بگذارند. آنچه در این مقاله مد نظر و مورد توجه است، تاریخ بحرین در مقیاس یک کشور نیست، اقتدار حاکمان عرب بحرین، آل خلیفه ، به گونه ای نبود که بتوانند برای خود هویت ملی قدرتمندی دست و پا کنند و تا پیش از سال ۱۳۸۱ ، این کشور رسما حالتی امیر نشین داشت و تنها با حمایت آمریکا و عربستان بود که حمد بن عیسی امیر بحرین حکومت خود را از امیرنشین به پادشاهی تغییر داد، آنچه برآنیم تا درباره آن به کنکاش و جستجو بپردازیم پیشینه حضور شیعیان و حرکت رهایی بخش مردم بحرین در طول تاریخ است که با توجه رویدادهای روز بیش از پیش مهم می نماید.

خاندان آل خلیفه؛ دست نشاندگان استعمار

آل خلیفه، خاندانی که اکنون بر بحرین حاکم است، خاندانی سنی مذهب و پیرو مذهب مالکی (از مذاهب اربعه) است. نیای شناخته شده آنان خلیفه بن محمد بن فیصل ( که نام آل خلیفه برگرفته از نام اوست) از اعراب عتوبی و وابسته به خاندان عَنَزه از قبایل عرب عدنانی ساکن نجد و شمال شبه جزیره عربستان بود. عتوب از ریشه «عَتَبَ» به معنای مهاجرت و کوچیدن است. اعراب عتوبی ساکنان منطقه افلاج در سرزمین هدّار نجد بودند که در قرن ۱۱ هجری دست به مهاجرتی بزرگ به سمت کویت امروزی زدند؛ ظاهرا ً سبب این مهاجرت خشکسالی غیر قابل تحمل شبه جزیره عربستان برای چند سال متوالی بود. ثمره این مهاجرت شکل گیری خاندان آل صباح است، خانواده ای که هم اکنون در کویت حکومت می کنند و به لحاظ نژادی و نسبی با آل خلیفه قرابت و خویشی دارند. آنها در کویت به اقتدار فراوانی دست یافتند و با رونق گرفتن بصره به عنوان یک بندر مهم و استراتژیک روز به روز بر اقتدارشان افزوده شد؛ اما این همزیستی چندان دوامی نیافت، بروز اختلاف میان آل خلیفه با اعراب بنی کعب از یک طرف و نیز تحمل ناپذیری اطاعت از آل صباح از طرف دیگر، منجر به مهاجرت آل خلیفه از کویت به سوی دیگر خلیج فارس و شبه جزیره ای شد که امروزه قطر نامیده می شود. آنها در زُباره رحل اقامت افکندند و پس از کشمکشهای فراوان با قبایل قدرتمند محلی نظیر بنی مسلم توانستند قلعه مُرَیز را در زباره بنا کنند و به امور خود سر و سامانی دهند؛ این اتفاق در حدود سال ۱۱۴۷ شمسی روی داد. از آن پس آل خلیفه کوشید تا زباره را به پایگاهی برای تجارت در خلیج فارس مبدل کند که با بروز مخاصمه میان ایران در عهد کریمخان زند با عثمانی ها و محاصره ۱۳ ماهه بصره بوسیله سپاهیان ایران و به دنبال آن تغییر مسیر بازرگانان عرب و غیر عرب از بصره به سمت سایر بنادر خلیج فارس و من جمله زباره، خواست آل خلیفه تا حد زیادی برآورده گردید و تجارت در زباره رونق گرفت؛ آنها پس از مدتی با تمهید شیخ محمد (زعیم وقت آل خلیفه) و از طریق حکمران بوشهر خود را در قبال پرداخت مالیات تحت حمایت دولت ایران قرار دادند.

با مرگ کریمخان در سال ۱۱۵۸ شمسی و سست شدن شیرازه امور ایران، آل خلیفه به فکر حمله به جزیره بحرین و تصرف آن افتاد. چنانکه گفتیم بحرین در آن زمان تحت استیلای ایران بود و «آل مذکور» به نمایندگی از حکومت ایران از عهد نادرشاه بر آن جزیره حکمرانی داشتند؛ مقارن همین زمان قبیله بنی خالد در شرق و شمال عربستان قدرت یافت، آنان که اصلاتا به مناطقی تعلق داشتند که امروزه امارات متحده عربی را شامل می شود، توانسته بودند به نمایندگی از ایران و گاهی عثمانی کار بازرسی و نظارت بر کشتی رانی خلیج فارس را در اختیار داشته باشند و نفوذ و حمایت آنها توانست بر اعتلای دو خاندان عتوبی آل خلیفه و آل صباح اضافه کند؛ اما با بدبینی عثمانی ها به آنان از یک طرف و قدرت یافتن وهابیت به عنوان یک نیرو با قدرت نظامی و ایدئولوژیک از طرف دیگر، تومار اقتدار بنی خالد در هم پیچیده شد، با این حال با حمایت بنی خالد، آل خلیفه توانست حکومت خود را در زباره و سپس در بحرین تثبیت کند. آل خلیفه در آن دوران نگاه مثبتی به وهابیون نداشتند، شیخ خلیفه بن محمد، نیای مشهور این خاندان، اصولا وهابیون را خطری بالقوه برای حکومتهای عتوبی می دانست و حمله وهابیون به قلمرو حاکمان عتوبی نظر او را تایید می کند. به هر حال پس از شیخ محمد ، آل خلیفه توانست اقتدار خود را در زباره و بحرین بهبود بخشد و آن را حفظ کند. 

بحرین در مسیر استقلال و رهایی از استبداد!

با شکست عثمانی در جنگ جهانی اول و رشد جنبش های استقلال طلبانه در کشورهای اسلامی (نظیر مصر و ایران) ، تفکر نوین گرایش به استقلال و نفرت از حکومتهای ظالم و سرسپرده اندک اندک به بحرین نیز وارد شد و مردم را نسبت به وضع موجود حساس تر از قبل کرد. شیعیان که دارای سابقه تاریخی روشنی در بحرین بودند و مدرسه دینی آنها در منامه دست کم ۴۰۰ سال قدمت داشت، رسما گام در مسیر طرح خواسته های خود گذاردند و در خلال سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۲ خواستهای مردمی نسبت به رفع ظلم بالا گرفت. آنها خواستار برقراری عدالت بر اساس اصول شریعت، شروع به کار مجلس العُرف یا محکمه های سُلفه، الغای رسم ناپسند بیگاری رسمی چارپاداران برای حکومت، برانداختن رسم رَقَبیّه (مالیات سرانه اجباری)، حفظ حریم مزارع خصوصی در برابر چرای دامهای حاکم جزیره و مواردی مانند آن بودند.

اما اتفاقی مهم بحرین را به کانون توجه انگلیس بدل کرد؛ در قلمرو بحرین نفت کشف شد. کارگزاران انگلیسی به بحرین هجوم آوردند. مستشارانی که می کوشیدند حداکثر سود را از نفت بحرین به جیب بزنند. این وضع اقتصاد بحرین را دگرگون کرد. حَمَد در سال ۱۳۰۸ شمسی نخستین قرارداد نفتی را با شرکت استاندارد اویل و تحت عنوان شرکت نفت بحرین (پابکو ) منعقد کرد و امتیاز استخراج نفت را برای ۶۹ سال ( تا سال ۱۳۷۷ شمسی ! ) به این شرکت سپرد.

با فرا رسیدن جنگ جهانی دوم، موج استقلال طلبی مجددا فضای بحرین را گرفت. مردم که طعم نهضت سال ۱۳۰۳ را هنوز به خاطر داشتند بر ارکان حکومت و مستشاران انگلیسی شوریدند، اما این شورشها به وسیله نیروی نظامی انگلیس به شدت سرکوب شد؛ با مرگ حَمَد در سالهای آغازین جنگ جهانی دوم، سلمان ، پسرش، با حمایت نظامی مستقیم انگلیس قدرت را در بحرین به دست گرفت.

 جبهه رهایی بخش میهنی بحرین در سال ۱۳۴۱ شمسی اعلام موجودیت کرد و خواستار خروج نیروهای استعمارگر انگلیسی ، آزادی و استقلال میهن و اصلاحات دموکراتیک گردید. جنبش با اخراج جمعی از کارگران صنعت نفت در سال ۱۳۴۴ اوج گرفت، درگیری به خیابانها کشیده شد و چیزی نمانده بود که آخرین میخ بر تابوت خاندان وابسته آل خلیفه کوفته شود، اما انقلاب ۱۳۴۴ نیز مانند انقلاب سال ۱۳۳۵ با دخالت انگلیسی ها سرکوب شد. ۱۲ رزمناو انگلیسی در بندر منامه پهلو گرفت و سرکوب وحشیانه آغاز شد، سربازان انگلیسی با جستجوی خانه به خانه آزادیخواهان را دستگیر و تحت دژخیمانه ترین شکنجه ها قرار می دادند. این وضع انگلیسی ها را برای ایجاد یک پایگاه دائم دریایی در بحرین مجاب کرد و آنها با پرداخت سالیانه ۵/۱ میلیون لیره بخشی از خاک ۶۶۵ کیلومتری بحرین را برای تاسیس پایگاه دریایی اختصاص دادند، اما در سالهای بعد سیاست حضور نظامی انگلیس تغییر کرد و به تدریج نیروهای خود را از این پایگاه خارج نموده و آنرا به نیروهای آمریکایی سپرد.

 انگلیسی ها در سال ۱۳۴۹ رسما اعلام کردند که به تحت الحمایگی بحرین خاتمه خواهند داد، اما مسئله مهم دیگری نیز در میان بود. مسئله حق مالکیت ایران بر بحرین چیزی نبود که بتوان آن را از چشم جهانیان پنهان کرد. بحرین لااقل از صدها سال پیش جزء لاینفک خاک ایران بود و حتی افرادی از همین خاندان آل خلیفه خراجگزار و تابع ایران محسوب می شدند، بریتانیا برای تثبیت آل خلیفه و کاستن از اعتراضاتی که ممکن بود به کیان انگلیس در خلیج فارس لطمه وارد کند، با شاه ایران وارد مذاکره شد و سرانجام با تلاشهای هویدا، نخست وزیر بهایی رژیم پهلوی، شاه از حق ایران در حاکمیت بحرین چشم پوشی کرد و قطعه ای از خاک کهن ایران را رسما به انگلستان واگذار نمود. به دنبال این موضوع ویتوریو وینسپیر گیچیاردی رئیس دفتر سازمان ملل در ژنو استقلال بحرین را اعلام نمود و عیسی بن سلمان اولین امیر کشور مستقل بحرین نامیده شد.

حاکم وقت بحرین پس از کسب استقلال در سال ۱۳۵۰ شمسی، بلافاصله اقدام به تشکیل مجلس موسسان کرد و قانون اساسی را مشابه قانون آل صباح در کویت تدوین نمود، و در سال ۱۳۵۱ اولین انتخابات مجلس کشور مستقل بحرین برگزار شد؛ اما نتیجه آل خلیفه را وحشت زده کرد، شیعیان ۹۰% کرسیهای پارلمان را اشغال کرده بودند و این برای آنها که سالها اکثریت شیعه بحرین را مورد آزار و اذیت قرار داده بودند، خطر آفرین بود و نمی توانستد زیر بار آن بروند؛ به همین دلیل امیر بحرین بر خلاف همه ادعاهایش اعلام کرد که بحرین در خطر نفوذ چپها و کمونیستها قرار دارد! ادعایی که واهی بودنش کاملا مسجل و آشکار بود، اما با همین بهانه او مجلس را در سال ۱۳۵۴ منحل کرد و تعداد زیادی از نمایندگان شیعه را به زندان فرستاد. این مشکلات برای شیعیان تا به امروز کم و بیش ادامه داشته است.

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و حذف شاه به عنوان حامی و ژاندارم آمریکا در منطقه، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نقش پررنگ تری را در سیاستهای آمریکا در منطقه پیدا کردند. در این میان عربستان که با اصلاحات فهد بن عبدالعزیز پای در مسیر نوینی گذارده بود عملا خود را رهبر این کشورها می دانست. طبعا این وضع بر بحرین نیز تاثیر گذار بود؛ عیسی همپای دیگر سران مرتجع عرب در دوران جنگ ایران و عراق به حمایت از صدام پرداخت و در شورای همکاری خلیج فارس که به ابتکار عربستان و اصولا برای ایستادن در برابر جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته بود نقشی همسو با جریان سعودی ها ایفا می کرد ، این برخورد سبب شد که سعودی ها تا به امروز نگاهی اقماری به بحرین داشته باشند و این موضوع حتی در مناسبات غیر سیاسی نظیر ورزش نیز بسیار به چشم می آید، در سال ۱۳۶۵ با افتتاح پل شاه فهد به طول ۲۵ کیلومتر میان بحرین و عربستان خط ارتباط زمینی مهیا شد و دو کشور گامهای بلندی را برای نزدیکی به هم برداشتند.

 با وجود آنکه تاریخ روابط سعودی ها به عنوان پرچمدار وهابیت با آل خلیفه چندان درخشان نبود اما غرب توانست همانطور که میان آل علی و آل خلیفه اتحادی ناموزون برقرار کرد، آل سعود را به آل خلیفه پیوند بزند. با پایان یافتن جنگ تحمیلی و حمله عراق به کویت، آمریکا پرونده جدیدی را برای بحرین گشود، اندکی پس از شروع جنگ خلیج فارس در سال ۱۳۷۱ شمسی، آمریکا برای توسعه میادین نفتی بحرین وارد عرصه شد و سطح مناسبات را تا آنجا بالا برد که در ۱۳۷۷ و تنها یک سال پیش از مرگ حاکم پیشین بحرین پایگاه ناوگان پنجم دریایی آمریکا در بحرین ایجاد گردید و جانشین انگلیسی ها در بحرین شد.

شعیان بحرین؛ اکثریتی تحت سیطره اقلیت

برابر با منابع تاریخ‌، ریشه شیعی‌گری در بحرین قدمتی به درازای تاریخ صدر اسلام دارد.متون دست اول‌، بحرین را بخشی از خاک ایران می‌دانند که همزمان با رسالت حضرت ختمی‌مرتبت‌، والی آن منذر بن ساوی از سوی پادشاهان ایران مشغول رتق و فتق امور سیاسی و اداری آنجا بود. پیامبر اکرم‌(ص‌) علاء بن حضرمی را همراه نامه‌ای به سوی او فرستاد تا بحرینی‌ها را به اسلام دعوت کند یا آنها جزیه بپردازند. پیامبر(ص‌) در این نامه‌، منذر را به اسلام دعوت فرمود. منذر بن ساوی نامه‌ای به پیامبر(ص‌) نوشت و اسلام خود را به اطلاع آن حضرت رساند و نوشت که من نامه شما را برای مردم هجر خواندم‌ گروهی اسلام را خوش داشتند و مسلمان شدند و برخی هم ناخوش می‌دارند، و در این سرزمین گروهی یهودی و مجوسی هم زندگی می‌کنند، در مورد آنان دستور خود را برای من بنویس‌. میان علاء و منذر صلح برقرار شد و مبلغ جزیه را برای هر شخص بالغ یک دینار تعیین کردند. در بحرین جنگی رخ نداد. بعضی مسلمان شدند و برخی صلح کردند.

بعد از کناره‌گیری علاء، پیامبر(ص‌) شخصی به نام ابان بن سعید را به بحرین گسیل داشت‌. وی از دوستان و شیعیان علی‌(ع‌) بود و بنا به تعبیری‌، وی نخستین کسی بود که نهال ولای اهل‌بیت‌(ع‌) را در سرزمین بحرین غرس کرد. بعد از وفات پیامبر(ص‌)، ابان بحرین را ترک کرد و به مدینه بازگشت و خلیفه اول دوباره علاء بن حضرمی را جایگزین او کرد.

بحرین بعد از مدتی درگیر جنگ رده شد همان نبردی که طبق روایت منابع اسلامی به واسطه برخی از مسلمانانی که از دین برگشتند بروز کرد. خلیفه اول برای سرکوب این فتنه سعی بلیغی کرد و در نهایت توانست بر این شورش فائق آید.

محبت اهل‌بیت‌(ع‌) که در زمان ابان در بحرین جوانه زد، در زمان خلافت علی‌(ع‌) بارور شد و برخی از والیانی که از سوی حضرت امیر اداره امور را به عهده گرفتند در نزدیکی اهالی این منطقه‌، به سیره اهل‌بیت‌(ع‌) تلاش مؤثری نشان دادند که از جمله می‌توان به عبدالله بن عباس‌، نعمان بن عجلان و عمر بن ابی سلمه اشاره کرد.

افزون بر این عامل‌، عامل دیگری نیز در تشیع مردم بحرین مؤثر بود: اصحاب و فرماندهان لشکر امیرالمو›منین‌(ع‌) که عموماً از عبدالقیس و ربیعه و از اهالی اصیل بحرین بودند، از جمله آنها می‌توان زید بن صوحان و صعصعة بن صوحان عبدی و حکیم بن جبله عبدی و حارث بن مره عبدی و رشید هجری را نام برد. شرح احوال این رجال نشان می‌دهد که تشیع در بحرین منشأ کاملاً عربی دارد و به دوران زمامداری علی‌(ع‌) بازمی‌گردد.

پایداری بحرین بر مذهب تشیع ادامه پیدا کرد تا زمانی که عبدالملک بن مروان به حکومت رسید و کوفه را پس از کشته شدن مصعب بن زبیر فتح کرد. برخی از شیعیان از ترس کیفر عبدالملک به بحرین رفتند. خلیفه اموی سپاهیانی را به بحرین فرستاد اما آنها در دستگیری شیعیان ناموفق بودند تا اینکه با تطمیع برخی از افراد توانستند بر شیعیان دست یابند. اگرچه تعدادی از شیعیان به قتل رسیدند، اما افراد باقی‌مانده با وجود تهدید فراوان از تشیع دست نکشیدند و عبدالملک که از کسب قدرت مجدد شیعیان بیمناک بود سعی کرد با آنها از در مصالحه درآید.

در نیمهء نخست قرن دوم هجری‌، نام برخی از شخصیت‌های بحرینی همچون ابولبید هجری‌، ولید بن عروة شیبانی و عبدالله بن بکیر هجری در میان اصحاب امامان باقر و صادق‌(ع‌) به چشم می‌خورد. همچنین از دو تن از یاران امام صادق‌(ع‌)، به نام‌های مسمع بن عبدالملک و حکم بن علباء اسدی می‌توان یاد کرد که مدتی در بحرین در مسند حکومت بوده‌، و وجوه شرعی خود را به آن امام‌(ع‌) می‌پرداخته‌اند.

یکی دیگر از وقایع مربوط به بحرین حضور قیام صاحب الزنج است‌. وی به سال 249 ق از سامرا به بحرین رفت و آنجا دعوی کرد که علی بن محمد بن فضل بن حسن بن عبید الله بن عباس بن علی بن ابی‌طالب است و در هجر مردم را به اطاعت خویش فراخواند که جمعی انبوه از مردم آنجا از او پیروی کردند، جمعی نیز دعوت او را نپذیرفتند و میان موافقان و مخالفان وی درگیری رخ داد و جمعی در این کارزار کشته شدند.

در سال 286 هجری‌، ابو سعید گناوی با تصرف شهر لحسا، حکومت قرامطه‌ را در بحرین بنا نهاد و استقلال آن را اعلام کرد.با تضعیف قرامطه‌، عیونی‌ها از طایفه عبدالقیس به کمک سلاجقه عراق بر بحرین حاکم شدند. آن‌گاه خاندان شیعی آل عصفور به کمک اتابکان فارس بر عیونی‌ها غلبه کردند.در اواخر قرن نهم هجری‌، سیف بن زامل‌ دست به شورش زد و حکومت را از دست بنی‌عصفور گرفت و حکومت بنی جبر را که مالکی مذهب بودند بر پا ساخت‌.

حوزه علمیه شیعیان بحرین  در ۴۰۰ سال گذشته بسیار فعال بوده و هم اکنون نیز سر منشأ خواستها و اعتراضات شیعیان محسوب می شود. دوران پر رونق و آرامش این حوزه به ویژه در عهد صفوی باعث گسترش تشیع در منطقه بحرین، قطر و نیز احساء گردید. اما تصرف این جزیره به دست آل خلیفه و نیز موج ویرانگر و مغول وار وهابیون کانونهای شیعی را در بسیاری از مناطق با مشکل روبرو کرد. در بحرین شیعیان حکم رعایا را داشتند، آنان مجبور بودند بیگاری دهند، مالیاتهای ناموجه پرداخت کنند و از مسندهای سیاسی تا مدتها محروم بودند. در مقابل آل خلیفه کوشیده است تا با حمایت از اقلیت سنی ، نظر این اقلیت را برای کوبیدن شیعیان همواره با خود همراه کند، اگر چه این حمایت همیشه موثر نبوده و در انقلابهای ۱۳۳۵ و ۱۳۴۴ گروههای مختلفی از اهل سنت نیز در کنار شیعیان قرار گرفتند.

 در این میان وهابیون نیز دست به تبلیغات گسترده زده اند و با نزدیک شدن میزان همکاری آل سعود و آل خلیفه، آنقدر اقتدار یافته اند که بتوانند یک انجمن سیاسی را با نام « جمعیه الاصاله الاسلامیه» به ثبت رسانده و وارد فعالیتهای انتخاباتی شوند. البته با توجه به سکونت شیعیان در مناطق نفت خیز بحرین مانند رأس التندره برخورد با آنان همواره با احتیاط توام بوده است. شیعیان بحرین پس از انحلال مجلس به دست عیسی بن سلمان (امیر وقت بحرین ) در سال ۱۳۵۴ به مدت ۳۰ سال انتخابات فرمایشی را تحریم کردند و به این ترتیب ۸۰% از جمعیت بحرین عملا در انتخاباتی که برای تعیین ۴۰ نماینده پارلمان برگزار می شد شرکت نمی کرد و جالب اینجاست که هیچ یک از دولتهای غربی که داعیه دموکرات مآبی آنها دنیا را پر کرده، حاضر نبودند کلامی در این مورد به زبان بیاورند. شیعیان پس از راهپیمایی حقوق و کرامت در ۲۷ شهریور ۱۳۶۳ تقاضای خود مبنی بر تساوی حقوق و به رسمیت شناختن واقعی حق شهروندی را علنی کردند و در خلال دهه ۹۰ ، درگیری های خونینی میان شیعیان و حکومت درگرفت. تنها از ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۷ بیش از ۳۸ کشته و صدها زندانی از این قیامها باقی ماند و شیعیان در زندانهای بحرین تا سر حد مرگ شکنجه می شدند، رهبری این قیامها در آن دوره بر عهده روحانی آگاه شیعه شیخ عبدالامیر الجمری بود.

با روی کار آمدن امیر فعلی بحرین و اتخاذ سیاستهای اصلاحی او برای نخستین بار پس از ۳۰ سال گروهی از شیعیان در سال ۱۳۸۱ و مقارن با اعلام پادشاهی بحرین حاضر به حضور در انتخابات شدند و در همان دوره ۱۲ نماینده از شیعیان برای عضویت در مجلس ۴۰ نفری جزیره بحرین انتخاب گردیدند. این وضع در دوره های بعد نیز ادامه یافت، در حال حاضر شیعیان با احزابی نظیر « جمعیت وفاق ملی اسلامی » و « حرکه الحق» در صحنه سیاسی حاضرند، به گونه ای که در آخرین انتخابات تنها حزب وفاق ملی توانست ۱۸ کرسی از ۴۰ کرسی مجلس را در اختیار بگیرد.

 اما ظاهرا این حرکتهای سیاسی نتوانسته است شیعیان را به حقوق خود نزدیک کند، شیعیان بحرین که 75 درصد جمعیت این کشور را در حال حاضر تشکیل می‌دهند، با الگوبرداری از انقلاب تونس و مصر، در اعتراض به وضعیت موجود و بیش از سه دهه ظلم و ستم خاندان حاکمیت از اوایل این هفته مقدمات قیام علیه حاکمیت در این کشور را آغاز کرده و از 14فوریه رسما آن را کلید زدند. درپی سرکوب خشن معترضان شیعه توسط نیروهای خارجی همه نمایندگان شیعه پارلمان بحرین از سمت خود استعفا کردند.

مردم بحرین که چندین بار با پادشاه و نظام حاکم به توافق رسیده و در عمل خلاف آن را مشاهده کرده بودند در حال حاضر با بی اعتمادی به پیشنهاد ولیعهد برای مذاکره می نگرند و لذا سقوط حکومت و تشکیل حکومت نجات ملی را مقدمه هر مذاکره ای عنوان می کنند. قیام مردم بحرین نیز در مدل سازی از قیام مصر، کمیته جوانان 41 فوریه را که نماد آغاز تظاهرات است، راه اندازی نموده و خواستار آزادی کامل زندانیان سیاسی، برکناری حکومت، تغییرات در قانون اساسی، آزادی های سیاسی و عادلانه و مشارکت سالم و شفاف در رقابت و ساختارهای قدرت و نظام پارلمانی و مشروطه می باشد. البته برخی گروه های معارضه هم شعارهای تندتری دارند که ایجاد نظام جمهوری می باشد که خط قرمز عربستان سعودی است.

هفت گروه معارضه شامل جنبش وفاق ملی، جنبش العمل الوطنی دموکراتیک، المنبر التقدمی دموکراتیک، تجمع قومی دموکراتیک، العمل الاسلامی، الاخاء الوطنی، تجمع ملی دموکراتیک تأکید کرده اند تا تحقق خواسته های شان به اعتراضات مسالمت آمیز در میدان لولو ادامه خواهند داد و در صورت بی اعتنایی دست به عصیان مدنی خواهند زد.

در سطح نظام پادشاهی گفته می شود دو جناح معتدل و افراطی قرار دارند که شبهه تقسیم مأموریت در مورد آنها هم وجود دارد. ولی در عین حال، وزیر دربار (خالدبن احمد آل خلیفه) و برادرش خلیفه بن احمد که فرمانده ارتش می باشد و خواهرزاده اش «احمد عطیه الله» وزیر مرکز آمار و «عبدالله بن عطیه الله» برادرش که رئیس دستگاه اطلاعاتی است و «عبدالله بن راشد» وزیر کشور و نیروهای نظامی که متکی به افراد افراطی سنی و یا مهاجران خارجی هستند، جناح افراطی را تشکیل می دهند که مرتبط با وزیر کشور عربستان «نایف بن عبدالعزیز» و مجری سیاست های آن کشور هستند. این جناح افراطی تمایلی به نتیجه بخش بودن گفت وگوها ندارد، ولی در سقف سیاست های عربستان و به عنوان اهرم فشار به معارضه عمل خواهد کرد.

با اصرار شباب 14 فوریه و 7 گروه معارضه مبنی بر تحقق خواسته های شان، تیم های امنیتی - سیاسی آمریکا سعی دارند تا در یک مدیریت میدانی، اوضاع را کنترل کنند. این تیم ها برای حفظ حاکمیت های وابسته، توصیه کرده اند سیستم جدیدی را با چهره های جوان در کشورهای شان ایجاد و تغییراتی را اعمال نمایند. مأموریت این تیم ها این است که ارتش کشورهای عربی را در دست داشته و به فرماندهان سلطه کامل ایجاد نموده و رویکرد این حاکمیت ها را در مسیر سیاست های آمریکا حفظ کنند. در شرایطی هژمونی خاورمیانه ای آمریکا برای تضمین امنیت اسرائیل و انتقال مطمئن نفت و گاز (انرژی) به پایگاه های نظامی و حضور مستقیم نظامی آنها وابسته است از هم پاشیدگی درحاکمیت های وابسته عربی، ارکان اساسی نفوذ و حضور آمریکا را تحت تأثیر قرار خواهد داد و لذا آمریکا و غرب و رژیم صهیونیستی در یک رسوایی کامل و جدید، حفظ حاکمیت های وابسته (با تغییر چهره ها) را بر دموکراسی و حاکمیت های مردمی در خاورمیانه ترجیح می دهند. روزنامه انگلیسی ایندیپندنت معتقد است غرب در مقابل آنچه در کشورهای عربی در جریان است، ناتوان مانده و ظاهراً در تمامی این کشورها یک نسخه واحد نیز در دستور کار است. در این نسخه آمریکایی : غربی، حفظ ماهیت حاکمیت ها با تغییرات شکلی و جزئی در دستور کار است، ولی بیداری اسلامی و خروش مردم مسلمان در کشورها عربی و بحرین اهداف بزرگ تری در پتانسیل های خود دارد و شاخص مشترک در تمامی این جنبش ها و قیام های مردمی، طرد نظام های مزدور و وابسته به غرب و جلوگیری از غارت ثروت های ملی آنها و کسب آزادی های سیاسی حاکمیت های مردم و مخالفت با آمریکا و رژیم صهیونیستی و بازگشت به هویت اسلامی و ملی خود در این کشورهاست.

اگرچه نیروهای نظامی و ضد شورش عربستان از دوشنبه قبل وارد بحرین شده اند تا با سرکوب قیام مردم در بحرین، از آسیب این قیام ها در درون عربستان جلوگیری کنند ولی رشد آگاهی مردمی در کشورهای منطقه و باور به ضرورت فوری برای کسب حقوق سرکوب شده و ناتوانی غرب در حمایت از این پادشاهان و حاکمان، احتمال وقوع و تکرار برخورد و سرکوب خونین دیگری در بحرین را نخواهد داد.

سلفیون وهابی توانسته اند بر نظام آموزشی اهل سنت احاطه پیدا کنند و چنانکه پیداست سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن انگلیس، به دنبال ایجاد شکافی در میان جمعیت متحد و مسلمان بحرین است، اما قیامهای مردمی بحرین که همگام با موج بیداری اسلامی منطقه در حال شکل گیری و تکامل است، نشان از بلوغ سیاسی نوینی دارد که همراهان آن به دنبال درانداختن طرحی نو برای آینده جزیره کوچک بحرین هستند.

.

فارس- بخشی از خاک ایران در چنگال انگلستان

فارس-شیعیان بحرین؛ اکثریتی تحت سیطره‌ اقلیت

 


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی