آیا موازی کاران حوزه سیاست خارجی، پیام مردم منطقه را دریافت نکرده اند؟
تأملی در تحولات منطقه و رویکرد دستگاه موازی سیاست خارجی!
آیا موازی کاران حوزه سیاست خارجی، پیام مردم منطقه را دریافت نکرده اند؟
سیر تحولات منطقه خاورمیانه عربی و شمال آفریقا در روزهای اخیر سیر تندی به خود گرفته است، به گونه ای که پیش بینی تحولات سیاسی حتبی چند روز آینده را مشکل می کند. مردم تونس با حرکتی سراسری «زین العابدین بن علی» دیکتاتور سابق این کشور را اخراج کرده و زنگ جنبشی جدید در جهان عرب – که می توان از آن به سرنگونی رژیم های وابسته و برآمدن نظام های مطلوب ملت ها تعبیر کرد- را به صدا درآوردند. خیلی زود این حرکت مردم تونس، الگویی برای دیگر ملت هایی شد که داری رژیم های مشابه بودند و قیام مردم در کشورهای مصر، اردن هاشمی و یمن در صدر اخبار منطقه قرار گرفت. از سویی از شهر جده عربستان نیز که این روزها گرفتار سیل ویرانگر و بی کفایتی دستگاه اجرایی رژیم مستبد و وابسته حاکم بر این کشور است، خبرهایی مبنی بریک اعتراضاتی که می تواند جرقه یک خیزش عمومی باشد، شنیده می شود که شاید ناقوس سرنگونی ارتجاعی ترین رژیم منطقه را به صدا درآورد.
در این حال آن چه می تواند قابل تأمل باشد چگونگی مواجه دستگاه های مسئول و متولیان امر در جمهوری اسلامی ایران با خیزش عمومی در جهان اسلام است. نکته جالب و وجه مشترک حکومتهایی که اکنون در مواجه ملت معترض و خشمگین خود قرارگرفتنه اند، وابستگی به نظام سلطه، بی اعتنایی به خواست ملت ها، تمایل به سازش با اشغالگران قدس و نیز اسلام ستیزی حاکمان این کشور هاست و این دقیقا نقطه مقابل آرمان هایی است که نظام اسلامی منادی آن است. بی جهت نبوده است که اکثر رژیم های مرتجع حاکم بر این گونه کشورها در طول سه دهه از عمر نظام اسلامی بخش قابل توجهی از همّوغم سران مرتجع منطقه صرف تقابل با نظام جمهوری اسلامی و جلوگیری از فراگیری آرمان انقلاب اسلامی در منطقه شده و در مقابل همین رویکرد موجب گرایش قلبی ملت ها به جمهوری اسلامی و زمینه ساز جنبش بیداری اسلامی در جهان اسلام گشته است.
طبعا با توجه به اصول و سیاست های کلی نظام جمهوری اسلامی و نیز منافع ملی، لازم می نموده است که دستگاه سیاست خارجی کشور، با هدف مهار رویکرد های نظام سلطه و دست نشانده هایش در منطقه و نیز بهره گیری از «قدرت نرم» تولید شده از پیوندهای اسلامی-آرمانی ملت های منطقه با اندیشه بیداری اسلامی برآمده از انقلاب اسلامی، روابط خود را با کشورهای منطقه از جمله رژیم های همپیمان غرب به گونه ای تنظیم نماید که از یک سو امید ملت ها در محوریت جمهوری اسلامی ایران در منطقه و به عنوان ام القرای جهان اسلام حفظ و تثبیت گردد و از سویی با حضور جمهوری اسلامی به عنوان بازیگر مهم منطقه ای، به تدریج از میدان نفوذ غرب کاسته شده و عرصه بر جریان سازش تنگتر گردد.
اما با این حال در مقاطعی از عملکرد دستگاه دیپلماتیک کشور مشاهده می شده است که برخی منافع زودگذر موجب کمرنگ شدن و غفلت از برخی سیاست های کلی شده است که نمونه بارز آن در دوره موسوم به سازندگی و دوم خرداد مشاهده می شد. در این مقطع با بروز استحاله و دگردیسی فکری نظری برخی مدعیان دیروز خط امام، اندیشه حمایت از بیداری اسلامی –که شاه بیت بیانات و منویات امام راحل (ره) است- جای خود را به سیاست تنش زدایی و نزدیکی به اقربای آمریکا در منطقه (باهدف استحاله تدریجی در نظام سلطه) داد. در راستای همین تغییر رویکرد بود که نزدیکی به محور سازشکارانه سعودی-مصر در اتحادیه عرب قوت گرفت و تردیدهایی در ادامه حمایت از مقاومت شکل گرفت. نتایج بارز این رویکرد جدید را در نگارش نامه سازشکارانه 2003 دستگاه سیاست خارجی دولت وقت به سران کاخ سفید و مطرح شدن طرح از سرگیری روابط با رژیم مصر به وضوح می توان دید.
این ها همه در حالی بود که این رویکرد نه تنها در تقابل آشکار با اندیشه امام راحل (ره) بود، بلکه از نقطه نظر منافع راهبردی نیز اشتباه بزرگی به شمار می آمد. اتصال به محور سازش سعودی- مصر نه تنها جایگاه اساسی ایران به عنوان بازیگر تعیین کننده در منطقه را خدشه دارد می کرد و موجب ارتقای جایگاه رژیم سعودی و حسنی مبارک در منطقه می شد، بلکه قدرت نرم حاصل از همراهی ملت ها با آرمان انقلاب اسلامی را مورد تهدید جدی قرار می داد.
با انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 که به روی کار آمدن دولت اصولگرا و مفتخر به احیای ارزشها و گفتمان امام و انقلاب در کشور انجامید، تغییرات جلدی در رویکرد و عملکرد دستگاه دیپلماسی کشور رخ داد. رویکرد اسلام گرایانه و شعارهای انقلابی رئیس جمهور در خصوص رژیم صهیونیستی موجب گرایش روزافزون ملت ها به نظام اسلامی و تجدید قدرت نرم نظام در منطقه شد. درمقابل محور سازش و ارتجاع منطقه که بروز این اندیشه را خطر جدی برای خود می دانست از هیچ کوششی برای تضعیف دولت نهم و نیز خنثی سازی جنبش بیداری اسلامی فروگذار نکرد. نمونه بارز این اقدامات را در حمایت های مادی و معنوی سران ارتجاع و سازشکار منطقه در جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری و فتنه 88 از کاندیدای مخملین و جریان فتنه است. تأمل در این نکته زمانی راهگشاتر خواهد بود که دریابیم که یکی از سران فتنه به فاصله 10 روز به انتخابات دهم به برخی کشورهای منطقه سفر کرده و علاوه بر دیدار با «زینالعابدین بن علی» (دیکتاتور مخلوع تونس) ملاقاتهای محرمانه ای در مصر (که اکنون محور توجهها در منطقه شده است) داشته است.
با این تفاصیل انتظار می رفت و می رود که در دوره دولت دهم نیز دستگاه سیاست خارجی کشور با توجه به راهبردهای محور سازش و ارتجاع در منطقه، توان خود را معطوف به تقویت محور مقاومت نماید. اما متأسفانه آن چه ناگوار می نمود بروز اختلالی داخلی در ساختار دیپلماتیک کشور بود که از رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) از آن به عنوان موازیکاری در سیاست خارجی یاد کرده و نسبت به آن هشدار داده اند. جریانی که عمدتا حول یکی از شخصیت های جنجالی دولت نهم و دهم شکل گرفته بود پس از حضور در عرصه های گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی دولت، اینک به سراغ دستگاه سیاست خارجی آمده و با ایجاد ساختاری بدعت آمیز قصد دخلت در حوزه دیپلماسی کشور داشته و دارد.
حال عملکرد و رویکرد این جریان موازی در مقابل موج بیداری اسلامی منطقه قابل تأمل است. علیرغم تأکیدات و روحیه انقلاب رئیس جمهور محترم در حمایت از محور مقاومت، متأسفانه شاهد آن هستیم که جریان موازی ساست خارجی (که بعضا از آن به عنوان دیپلماسی دفتر یاد می گردد) در جهتی مغایر با این سیاست راهبردی حرکت می نماید که جلوهی بارز آن را در رفتوآمدهای دیپلماتیک می توان دید.
9 مهر ماه سال جاری رسانهها خبر از سفر حمیدرضا بقایی معاون رئیس جمهور و ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری (که علاوه بر آن جز مشاوران سیاست خارجی رئیس جمهور نیز هست) به مصر دادند. منابع خبری هدف از این سفر را گسترش زمینه های مشترک همکاری از جمله ایجاد پرواز تهران-قاهره و توسعه گردشگری اعلام کردند.
5 روز بعد زمانی که بقایی در حال بازگشت به ایران بود، موافقتنامه هوایی ایران و مصر را از نظر اقتصادی یکی از ارزشمندترین توافقها دانست و افزود: این موافقتنامه فتح بابی برای ارتقای همکاریهای دو کشور است. او همچنین گفت: «با توجه به شرایط جهانی، بستن این موافقتنامه که کاملا برنامهریزی و کارشناسی شده بود، یکی از دستاوردهای ایران با همکاری جمهوری عربی مصر بهشمار میآید و گامی برای نزدیکتر شدن ارتباطهای دو کشور است. این اقدام، یک پیروزی خوب در حوزهی دیپلماتیک بهشمار میآید و امیدواریم در ادامه، ارتباط خوبی را با مردم مصر برقرار کنیم.»
وی در پاسخ به پرسش خبرنگاری دربارهی اینکه با توجه به نبود تعاملات دیپلماتیک بین دو کشور و مشکل صدور روادید برای اتباع دو کشور، این پروازها چگونه قرار است برقرار شود؟ اظهار کرد: «ما مشکل خاصی در روادید نداریم، خط پروازی که برقرار شود، گام بعدی ارائهی روادید به اتباع ایرانی و مصری است. گام نخست، خط هوایی بود که باید دائم شود و با توجه به امضای تفاهمنامه، این اراده در دو کشور وجود دارد.»
مشاور رییسجمهور در امور آسیا همچنین در واکنش به اظهارات سخنگوی وزارت امور خارجه مبنی بر اینکه برقراری پروازهای مستقیم بین ایران-مصر به مقدماتی نیاز دارد، اظهار کرد: «این موافقتنامه کاملا رسمی بین دو دولت امضا شده است و هیأت ایرانی به دعوت رسمی وزیر هوانوردی مصر به این کشور سفر کرده بود و شاید این نخستین و تنها سفر رسمی هیأت ایرانی به دعوت یک مقام مسؤول مصری در این سالها بوده است.»
دبیر شورای عالی مناطق آزاد کشور همچنین در پاسخ به این پرسش که چرا شما بهعنوان نماینده ایران برای امضای این قرارداد به مصر سفر کردید؟ اظهار کرد: «ما از قبل مذاکراتی را با طرف مصری آغاز کرده بودیم که برای برقراری ارتباط هواپیمایی کیشایر با یکی از شرکتهای هواپیمایی مصر بود و برای اینکه در حوزههای دیگر مذاکراتی داشته باشیم، این سفر را انجام دادیم. ضمن آنکه دعوت رسمی هم از شخص من صورت گرفت.»
البته اظهارات بقایی به همین جا ختم نمی گردد. ایشان سه ماه بعد هم یعنی در 13 دی ماه 1389 در مصاحبه با شبکه خبری العالم از سرگیری روابط با رژیم مصر را افتخار خود می داند و می گوید: «سفر من به مصر نخستین سفر رسمی یکی از مقامات جمهوری اسلامی ایران به مصر بعد از گذشت 30 سال بود. البته پیش از این مسوولان ایران به مصر سفر کرده بودند اما هدف آن سفرها شرکت در اجلاسهای بینالمللی بود که در مصر برگزار میشد نه به دعوت دولت مصر. اما سفر من نخستین سفری بود که یکی از مسوولین ایران به دعوت رسمی سپهبد احمد شفیق، وزیر هوانوردی مصر صورت گرفت.»
بقایی با بیان اینکه روابط میان مصر و ایران روابطی ویژه است، خاطرنشان کرد: «مصر کشوری قدرتمند از لحاظ اجتماعی، فرهنگی و دینی در منطقه است و به لحاظ فرهنگی و تاریخی ارتباطات ویژهای از گذشته میان این دو کشور وجود داشته است. مردم مصر هم به ایران علاقمندند و همین مساله در ایران هم وجود دارد و مردم ایران نسبت به مردم مصر و تاریخ فرهنگ این کشور علاقمند هستند.» وی البته هیچ اشاره ای به این موضع نمی نماید که چه ارتباطی می تواند میان رژیم دیکتاتوری و مردم مصر وجود دارد؟!!
بقایی همچنین با طرح این موضوع که « تلاش ما و مسوولان مصری بر پایه توسعه روابط در همه زمینهها استوار است.» بی توجه به رویکرد محور سازشکار منطقه که در رأس آن رژیم مصر قرار دارد مدعی می گردد: «مخالف، حسود و دشمن اصلی چنین ارتباطی میان ایران و مصر در درجه نخست، رژیم صهیونیستی است(!)»
چندی بعد رسانه ها خبر از سفر اسفندیار رحیم مشایی (رئیس دفتر رئیس جمهور و مشاور وی در امور خاورمیانه) به پادشاهی اردن هاشمی (دیگر کشور شاخص محور سازش) را می دهند. گفته می شد مشایی حامل پیام رئیس جمهور برای عبدالله دوم (پادشاه این کشور) است. هرچند از متن و محتوای مذاکرات مشایی در اردن خبر چندی منتشر نشد، اما حاشیه پررنگی که موجب غفلت از اصل این سفر شد، ماجرای عزل یک باره منوچهر متکی (وزیر امور خارجه) در سفر سنگال و حین مأموریت بود. عزلی که گفته می شد در پاسخ به اعتراض متکی به روند موازی کاری در سیاست خارجی و نیز تلاش او برای اطلاع یافتن از مذاکرات مشایی در اردن انجام گرفت!
با عزل متکی، علی اکبر صالحی که سرپرستی وزارت خارجه را برعهده گرفته بود، در جلسه تودیع و معارفه اش گسترش روابط با پادشاهی عربستان سعودی را (دیگر کشور شاخص محور سازش) اولویت جدید دستگاه دیپلماسی کشور دانست و گفت: «عربستان مستحق داشتن رابطه ویژه سیاسی با ایران است . ایران و عربستان دو کشور موثر در جهان اسلام و منطقه هستند که با همکاری یکدیگر می توانند بسیاری از مشکلات منطقه و دنیای اسلام را حل و فصل کنند .»
تمایل مدیر جدید دستگاه دیپلماسی به دخالت دادن بیشتر عربستان در معادلات منطقه ای ، زمانی روشن شد که او در سفر به ترکیه و در زمانی که مذاکرات سوری-سعودی برای حل و فصل مسائل لبنان به شکست انجامیده و دولت حریری با استعفای وزاری مقاومت سقوط کرده بود، اظهار امیدواری نمود که مسائل داخلی لبنان از طریق مذاکرات منطقه ای(!) حل شود و این در حالی بود که دولت سوریه نیز دیگر اعتماد چندانی به سران سعودی در مذاکرات نداشت!
اما سفر حمیدرضا بقایی به یمن (که اکنون خیابانهای ان همه روزه شاهد اعتراضات مردمی است) در روزهای پایانی دی ماه سال جاری، نیز قابل تأمل است. در 29 دی ماه 1389 رسانه ها گزارش دادند که بقایی وارد صنعاء ـ پایتخت یمن ـ شد تا پیام رئیس جمهور کشورمان را به علی عبدالله صالح ـ همتای یمنی وی ـ تقدیم کند. بقایی خود در خصوص این پیام گفت: «این پیام درخصوص روابط برادرانه دو کشور برادر و راههای تقویت و توسعه آن در زمینههای مختلف و حائز اهمیت مشترک است.» و مدعی شد: «یمن و ایران از سالیان سال روابط خوبی با هم در تمامی زمینهها داشتهاند. یمن یکی از دولتهای مهم در خاورمیانه و مورد توجه ایران است.»
بقایی با بیان اینکه «یمن کشوری مهم است که همواره در مجامع بینالمللی از ایران حمایت کرده است.» به طور غیر مستقیم حرکت های آزادیبخش در این کشور را نفی کرده و گفت: «ما نیز اعتقاد داریم که یمن باید کشور متحد، یکپارچه و آرام باشد و باید کمک کنیم تا این کشور هم در عرصههای بینالمللی موفق باشد.»
وی در اظهاراتی شگفت انگیز مردم کشورهای مرتجع را در کنار حاکمان این کشورها خواند و افزود: «مردم کشورهای عربی و به تبع آنان مسوولان این کشورها به این میاندیشند که ایران را به عنوان یاور و همراهی در کنار خود احساس کنند. البته کسانی که نیتهای خاصی در منطقه دارند ایران را به عنوان مانعی در برابر خود تلقی میکنند و نمونه آن مساله یمن است.»
با نیم نگاهی به بخشی از مواضع و رویکردهای موازی کاران عرصه سایت خارجی کشور، این پرسش پدید می اید که چرا ولع و تمایل شدیدی برای ارتقاء روابط با کشورهایی علنا مخالفت خود را با موضاع و اصول جمهوری اسلامی ایران ابراز داشته و دقیقا طیف مقابل و رقیب محور مقاومت را شکل می دهند، به وجود آمده است؟ این درحالی است که این رویکرد در تقابل جدی با مواضع پیش گقته رئیس جمهور محترم و اندیشه های نورانی امام راحل (ره) که نقشه راه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است، قرار دارد.
مروری بر اندیشه ها و منویات آن پیر سفر کرده می تواند یاداور ارزشهای اساسی انقلاب در حوزه سایت خارجی باشد. آن گاه ایشان مشکل اصلی جهان اسلام را حکومتهای دست نشانده و مرتجع منطقه می دانند: «مشکل مسلمین، حکومتهاى مسلمین است. این حکومتها هستند که مسلمین را به این روز رساندهاند. ملتها مشکل مسلمین نیستند. ملتها با آن فطرت ذاتى که دارند، مىتوانند مسائل را حل کنند، لکن مشکل، دولتها هستند. شما سرتاسر ممالک اسلامى را وقتى که ملاحظه کنید کم جایى را مىتوانید پیدا بکنید که مشکلاتشان به واسطه حکومتهایشان ایجاد نشده. این حکومتها هستند که به واسطه روابطشان با ابر قدرتها و سر سپردگىشان با ابرقدرتهاى چپ و راست، مشکلات را براى ما و همه مسلمین ایجاد کردهاند. اگر این مشکل از پیش پاى مسلمین برداشته بشود، مسلمین به آمال خودشان خواهند رسید و راهحلّش با دست ملتهاست.»[1]
و گاه هم به صراحت از برخی سران مرتجع نام برده و کشورهای منطقه و وملت ها را از همراهی با آن ها بر حذر می دارند: «من نصیحت برادرانه به شما میکنم که کاری نکنید که قرآن کریم برای برخورد با شما تکلیف نماید و ما به حکم خدا با شما رفتار کنیم. و یقین بدانید که امثال حسنی مبارک مصری و حسین اردنی و دیگر هم جنایتکاران آنان برای شما نفعی ندارند و دین و دنیای شما را تباه میکنند. و اگر با نشستهای خود بخواهید طرح کمپ دیوید یا فهد را که مردهاند، زنده کنید؛ که ما خطر بزرگ برای کشورهای اسلامی خصوصا حرمین شریفین میدانیم...»[2] و یا آن که چنین نقشه محور سازش را افشا می نمایند: «بر ما و هر مسلمانی واجب است طرحهایی از قبیل طرح سادات و فهد را رد کند. بر ما واجب است که اینگونه طرحها را که به نفع مستضعفین نیست محکوم نماییم. امروز از خطرناکترین امور، طرح کمپ دیوید و طرح فهد است که اسرائیل و جنایات او را تحکیم میکند. این طرحها موجب اختلاف شد و راه را برای اسرائیل باز کرد»[3]
آری! در قاموس آن امام عزیز، نه تنها تقویت جریان سازشکار و مرتجع جای نداشت بلکه ایشان به تلاش آشکار جمهوری اسلامی ایران برای تقویت محور مقاومت افتخار می نمود: «من به صراحت اعلام مىکنم که جمهورى اسلامى ایران با تمام وجود براى احیاى هویت اسلامى مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذارى مىکند. و دلیلى هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروى از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوى جاه طلبى و فزون طلبى صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید براى پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه ریزى کنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگى به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم. و این را باید از اصول سیاست خارجى خود بدانیم. ما اعلام مىکنیم که جمهورى اسلامى ایران براى همیشه حامى و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است. و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامى و آسیب ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تأمین و آنان را به مبانى عقیدتى و تربیتى اسلام و همچنین به اصول و روشهاى مبارزه علیه نظامهاى کفر و شرک آشنا مىسازد.»[4]
امام خمینی (ره) همچنین این اصل اساسی سیاست خارجی را ( حتی اگر به مذاق برخی سران مرتجع منطقه خوش نیاید) بارها اعلام می نمود: «البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجى و بین الملل اسلامىمان بارها اعلام نمودهایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعه طلبى و تفکر تشکیل امپراتورى بزرگ مىگذارند، از آن باکى نداریم و استقبال مىکنیم. ما درصدد خشکانیدن ریشههاى فاسد صهیونیزم، سرمایه دارى و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفتهایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایى را که بر این سه پایه استوار گردیدهاند نابود کنیم؛ و نظام اسلام رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- را در جهان استکبار ترویج نماییم. و دیر یا زود ملتهاى دربند شاهد آن خواهند بود. ما با تمام وجود از گسترش باجخواهى و مصونیت کارگزاران امریکایى، حتى اگر با مبارزه قهرآمیز هم شده باشد، جلوگیرى مىکنیم. ان شاء اللَّه ما نخواهیم گذاشت از کعبه و حج، این منبر بزرگى که بر بلنداى بام انسانیت باید صداى مظلومان را به همه عالم منعکس سازد و آواى توحید را طنین اندازد، صداى سازش با امریکا و شوروى و کفر و شرک نواخته شود. و از خدا مىخواهیم که این قدرت را به ما ارزانى دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهاى جهان نیز ناقوس مرگ امریکا و شوروى را به صدا درآوریم.»[5]
بازخوانی اندیشه های مترقی امام راحل(ره) در حوزه مسائل منطقه ای و بین المللی و مقایسه شرایط روز، همه و همه نشانگر آن است که موج بیداری اسلامی که آن پیر سفر کرده، منادی آن بود، امروز در سطح منطقه در حال فراگیرشدن است و تحولات سیاسی-اجتماعی جهان اسلام، بخشی از حقیقت بازگشت امت اسلامی به اسلام ناب محمدی (ص) را نوید می دهد. در این میان جای شگفتی دوچندان است که بخشی از جریان جنجال ساز درون دولت که با موازی کاری در سیاست خارجی، مدعی آن اند که با رویکرد انقلابی در حال جبران محافظه کاری(!) دستگاه دیپلماسی هستند، چگونه است که در همین چند ماه گذشته که برشدت فعالیت خود افزوده اند، نه تنها اندیشه های امام و اصول اساسی سیاست خارجی منطقه ای نظام را به کناری نهاده اند، بلکه حتی پیام مردم منطقه را که چشم امید به حمایت ملت و دولت ایران اسلامی از جریان جنبش بیداری منطقه دارند، را درک نکرده و به دنبال ارتقای سطح روابط با رژیم هایی هستند که آوای کوس سرنگونی آنان، منطقه را فرا گرفته است!!!
[1] صحیفه نور، ج13، ص 84
[2] صحیفه امام ، ج 16، ص 257
[3] بیانات امام، 6/8/1360
[4] صحیفه نور، ج21، ص: 92
[5] صحیفه نور، ج21، ص: 82