آرزویی به قدمت فردای پیروزی
آرزویی به قدمت فردای پیروزی
ژنرال چهارستاره و معروف ارتش امریکا، «رابرت هایزر» که در بحبوحه پیروزی انقلاباسلامی با مأموریت کودتا و مهار انقلاب در ایران حضور داشته، در کتاب خاطرات نکته جالبی را از زمان پایان مأموریت خود در تهران نقل میکند. او میگوید در صبحگاه روز ۲۳ بهمن و درست در زمانی که کار رژیم پهلوی در ایران به پایان رسیده بود، سران کاخ سفید از من پرسیدند «آیا حاضری به ایران برگردی و رهبری کودتایی را بر عهده بگیری»، هایزر در پاسخ به سران دولت امریکا توضیح میدهد که اوضاع تغییر کرده و دیگر طرحهایی را که وی در مدت اقامت در تهران (از جمله طرح موسوم به «کورتاژ» برای کودتا) تهیه کرده، عملی نیست.
در اینکه هایزر برای کودتا و در واقع برای آنکه مهمترین پایگاه امریکا در غرب آسیا از دست نرود، به تهران اعزام شده بود شکی نبود و اساساً تقلای کاخ سفید برای نگهداشتن ایران در سبد قدرت غرب (حتی به قیمت مخالفت با خواست و اراده مردم ایران) چیز عجیبی نبود. اما اینکه هنوز ۲۴ ساعت از پیروزی انقلاباسلامی نگذشته و دولت امریکا که در ظاهر انقلاباسلامی مردم ایران را به رسمیت شناخته، چگونگی یک کودتا برای شکست انقلاب را بررسی میکنند، نکته قابلتأملی است. این زمان نه سفارت امریکا به تسخیر درآمده و نه دولت موقت انقلاب تثبیت شده، اما کاخ سفید در فکر کودتا است. کودتا علیه چه کسانی و چه دولتی؟
کودتا علیه ملتی که تصمیم گرفته سرنوشت خود را خود رقم بزند و گناه بزرگش آن است که نوکری از نوکران امریکا را کنار زده است. کودتا علیه دولت موقتی که اتفاقاً نگاه مثبتی به غرب و بهویژه امریکا دارد و بنایی برای تخاصم با کاخ سفید ندارد. این دومی البته مسبوق به سابقه است، چنانکه مصدق هم که تا حدی به امریکا اعتماد و اتکا داشته نهایتاً گرفتار کودتای امریکایی شد. اما نکته اصلی در همان ضدیت امریکا با اراده مردم ایران است. مشکل کار کجا بود؟ اراده مردم ایران بر مدار استقلال و بازیابی عزت ایرانی قرار گرفته بود و این بر واشینگتن خوش نیامد.
در واقع در ذهنیت سران کاخ سفید نه مردم ایران و نه هیچ ملت مستقل دیگری حق فکر کردن و تصمیم گرفتن بدون اجازه امریکا را نداشته و اینچنین است که میگویند «تنها پایتختی که در آن کودتا نمیشود، واشینگتن است، چون سفارت امریکا در آن وجود ندارد.» تازه گناه ایرانیان نابخشودنیتر است و آن اینکه نهتنها زیر بار زورگویی کاخ سفید نرفتهاند، بلکه دیگران را نیز به این «ظلمناپذیری» ترغیب میکنند و مفهوم «مقاومت» در بستر چنین رویکردی شکل گرفته و بسط یافته است.
ازاینرو، در ۴۵ سال گذشته مهمترین تمرکز امریکاییها در پرونده ایران، بر مهار اراده ملت ایران از طریق جداکردن نظام از جامعه بوده است، چرا که نظام تجلی عملی و بازوی تحقق این اراده است و انفکاک میان این دو راه را برای بازگشت به پروژههای نیمهتمام هایزر و جانشینان بعدیاش هموار میسازد. امروز قدرت بازدارندگی دفاعی و انسجام اقتدارآفرین نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران تا حدی است که تحقق طرحهای سنتی امثال هایزر دیگر ممکن نیست، لذا افکار عمومی ایرانیان آماج تهاجم امریکاییها قرار گرفته است. هدف اصلی آنان این است که مردم ایران از قدرتمندشدن کشورشان منصرف شوند و لازمه آن این است که راهشان از راه نظام سیاسیشان که به دنبال بازیابی قدرت ایران است، جدا شود. به همین دلیل است که در رویدادهایی که سرمایه اجتماعی نظام را آشکار میسازد با همه توان رسانهای به دنبال جلوگیری از حضور مردم هستند. جنگ ترکیبی امریکا علیه ایرانیان و انواع و اقسام فشارهای تحریمی و رسانهای همه برای مهار قدرت مردمپایه ایران اسلامی است و تنها از این طریق است که آرزوی ۴۵ ساله امریکا محقق خواهد شد.
راهپیماییهایی ملی و اسلامی همچون ۲۲ بهمن و نیز رویدادهایی، چون انتخابات مظهر تام و تمام سنجش میزان موفقیت این طرحهای دیرین امریکا است و تنها در صورتی میتوان امیدوار بود که حربه دشمن کند شود که کاخ سفید از تحقق آرزوهای ۴۵ ساله خود ناامید گردد. از این رو آزمون مهمی پیش روی ما است، همانگونه که راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال نیز چنین بود و مردم عزیزمان از آن سربلند بیرون آمدند. انتخابات پیش رو نیز آوردگاهی است که دوست و دشمن به نظاره آن نشستهاند. اینکه جانشینان هایزر امیدوار به بازگشت به تهران باشند یا آنکه دیگر خیال مهار مردم ایران را از سر بیرون کنند، همه و همه به ارادهای است که در پای صندوقهای رأی تجلی مییابد.
همین مطلب: