دانشگاه و جنبش دانشجویی در اندیشه امام (ره)
مبدأ تحولات؛ منشأ استقلال
دانشگاه و جنبش دانشجویی در اندیشه امام (ره)جنبش دانشجویی متشکل از دانشجویان فعال و کوشا در جهت تحقق آرمانهاست. در نگاه و اندیشه امام ره) نیز دانشجو دانشگاه مقام والای دارد. امام (ره) از دانشجو انتظار دارند که ادامه دهنده راه سعادتمند انبیا الهی باشند:
«شما جوانان دانشجو و جوانان عزیزى که از هر جا آمدهاید، امید این ملت هستید که باید این راهى را که فرا راه شما گذاشته شده است به آخر برسانید. و این نهضتى را که در راه او آن همه جانفشانى شده است، ادامه بدهید. و این صراط مستقیمى را که انبیا جلو راه بشر گذاشتند و نبى اکرم آخرین انبیا و اشرف همه، آن راه را جلو مردم گذاشتند، و مردم را دعوت به این صراط مستقیم کردند و هدایت کردند به راه انسانیت و خروج از همه انحاى کفر و الحاد و خروج از همه ظلمات به نور مطلق، باید شما جوانها همان راه را ادامه دهید تا اینکه پیرو رسول اکرم و در مکتب حضرت صادق پیروانىشایسته باشید[1].»
دانشگاه نیز در منظر حضرت امام ره) جایگاهی اساسی و مبنایی در کشور دارد. این مسئله تا بدان حد است که ایشان اصلاح و افساد یک کشور را وابسته به دانشگاه می داند:
«دانشگاه یک کشورى اگر اصلاح بشود آن کشور اصلاح مىشود؛ براى اینکه آنکه در رأس امور اجرایى یا تقنین یا قضاوت یا اینطور چیزها واقع مىشود دانشگاهیها هستند و روحانیین و با اصلاح این دانشگاه امور کشور اصلاح مىشود و با انحراف دانشگاه، کشور منحرف مىشود. حتى اگر یک استاد منحرف باشد ممکن است که اثرش براى یک کشور اثر چشمگیر باشد؛ براى اینکه یک استاد منحرف ممکن است که جمعى از جوانها را منحرف کند و آنها هم همینطور در دراز مدت، یک وقت یک غائله بزرگ برپا بشود[2].»
یکی از عمده ترین نگرانی ها و دغدغه های امام از حرکت دانشجویی بروز افراط و تفریط در این حرکت است. از این روست که دانشجویان را به دخالت در مسائل سیاسی دعوت می کنند:
«در دانشگاه بعض از اشخاص رفتهاند گفتهاند که دخالت در انتخابات، دخالت در سیاست است و این حق مجتهدین است. تا حالا مىگفتند که مجتهدین در سیاست نباید دخالت بکنند، این منافى با حق مجتهدین است، آنجا شکست خوردهاند حالا عکسش را دارند مىگویند. این هم روى همین زمینه است، اینکه مىگویند انتخابات از امور سیاسى است و امور سیاسى هم حق مجتهدین است هر دویش غلط است. انتخابات سرنوشت یک ملت را داردتعیین مىکند. انتخابات بر فرض اینکه سیاسى باشد و هست هم، این دارد سرنوشت همه ملت را تعیین مىکند، یعنى آحاد ملت سرنوشت زندگیشان در دنیا و آخرت منوط به این انتخابات است. این اینطور نیست که انتخابات را باید چند تا مجتهد عمل کنند. این معنى دارد که مثلًا یک دویست تا مجتهد در قم داشتیم و یک صد تا مجتهد در جاهاى دیگر داشتیم، اینها همه بیایند انتخاب کنند، دیگر مردم بروند کنار؟!
این یک توطئهاى است که مىخواهند همان طورى که در صدها سال توطئهشان این بود که باید روحانیون و مذهب از سیاست جدا باشد و استفادههاى زیاد کردند و ما ضررهاى زیاد از این بردیم، الآن هم گرفتار ضررهاى او هستیم. حالا دیدند آن شکست خورد، یک نقشه دیگر کشیدند، و آن این است که انتخابات حق مجتهدین است، انتخابات یا دخالت در سیاست حق مجتهدین است. دانشگاهیها بدانند این را که همان طورى که یک مجتهد در سرنوشت خودش باید دخالت کند، یک دانشجوى جوان هم باید در سرنوشت خودش دخالت کند. فرق مابین دانشگاهى و دانشجو و مثلا مدرسهاى و اینها نیست، همهشان با هم هستند. اینکه در دانشگاه رفتند و یک همچو مطلبى را گفتند، این یک توطئهاى است براى اینکه شما جوانها را مأیوس کنند.
بیدار باشید! توجه کنید! اینها با توطئه هایشان مىخواهند کار را انجام بدهند، نمىتوانند با دخالت نظامى کار بکنند، اینها مىخواهند با شیطنتهایشان کار خودشان را انجام بدهند. آن وقت شیطنت این بود که سیاست از مذهب خارج است و بسیار ضرر به ما زدند و ما بسیار ضرر خوردیم و آنها هم بسیار نفع بردند. این مطلب شکست خورده. حالا مىگویند که سیاست حق مجتهدین است یعنى، در امور سیاسى در ایران پانصد نفر دخالت کنند، باقیشان بروند سراغ کارشان. یعنى مردم بروند سراغ کارشان، هیچ کار به مسائل اجتماعى نداشته باشند، و چند نفر پیرمرد ملّا بیایند دخالت بکنند. این از آن توطئه سابق بدتر است براى ایران. براى اینکه، آن یک عده از علما را کنار مىگذاشت، منتها به واسطه آنها هم یک قشر زیادى کنار گذاشته مىشوند، این تمام ملت را مىخواهد کنار بگذارد. یعنى نه اینکه این مىخواهد مجتهد را داخل کند، این مىخواهد مجتهد را با دست همین ملت از بین ببرد. باید دانشگاهیها متوجه باشند که اگر چنانچه افرادى در دانشگاه هستند که شیطنت دارند مىکنند، اینها را باید توجه کنند که گول اینها را نخورند. خودشان دخالت در امور انتخابات بکنند. انتخابات سرنوشت حتى شمایى که در آنجا هستید را تعیین مىکند.[3]»
مطالبات امام (ره) از جنبش دانشجویی:
حضرت امام خمینی (ره) در عین اهمیتی که برای قشر دانشجو و دانشگاه قائل هستند، از این قشر انتظارتی نیز داشته و رسالت هایی برای جنبش دانشجویی قائل هستند.
با مطاله بیانات و اندیشه های امام ره) رسالت جنبش دانشجویی از دید ایشان را در پنج محور اصلی می توان خلاصه نمود:
1- خودسازی و تزکیه
2 -پاسداری از دانشگاه در مقابل نفوذ و انحراف
3- اسلامی کردن دانشگاه ها
4-وحدت حوزه و دانشگاه
5-جلوگیری از نفوذ و استحاله جنبش دانشجویی
1-خودسازی و تزکیه:
آن چه پیش نیاز فعالیت دینی است خودسازی علمی و عملی افراد است. فعالان جنبش دانشجویی مسلمان ابتدا بایستی باطن خود را از همه آلایش ها و ناپاکی ها که باعث زنگارگرفتن قلب پاک جوانان می شود، پاک کنند تا آنگاه بتوانند دیگران را به دین و اصلاح دعوت کنند. از اینرو باید اصلاح را از خود شروع کنند تا بتوانند محیط پیرامونی را اصلاح کنند:
«اگر آن کسى که مىخواهد مربى یک جامعهاى باشد، مربى یک دستگاهى باشد، اینها را به اسلام دعوت کند، اولش باید خودش را اسلامى کند و خودش را، باطن خودش را دعوت به اسلام بکند. اسلامى بکند تا دیگران را بتواند اسلامى کند. اگر خودش را اسلامى نکند نمىتواند دیگران را اسلامى کند. ... شمایى که انجمن اسلامى دارید، و هرکس که انجمنهاى اسلامى را تأسیس کرده است، ان شاء اللَّه خداوند همه را حفظ کند، لکن توجه داشته باشید که از خودتان شروع کنید. و این انجمن یک انجمنى باشد به همه معنا اسلامى، اخلاقْ اسلامى، عقایدْ اسلامى، اعمالْ اسلامى، یعنى تزکیه شده باشد و کتاب و حکمت را هم تعلیم دیده باشد نه به آن معناى مرتبه عالىاش، به همان مقدارى که کتاب دعوت مىکند که آنچه صلاح شماست، و منع مىکند از آنچه بر خلاف مصلحت شماست. شما آقایان اول باید خودتان را اصلاح کنید، و امید است که اصلاح بکنید. و همهمان در این صدد باشیم تا بتوانید جامعه را اصلاح بکنید.»[4]
2- پاسداری از دانشگاه در مقابل نفوذ و انحراف
یکی از اساسی ترین انتظارات امام از جنبش دانشجویی مسلمان پاسداری و جلوگیری از نفوذ و انحراف در دانشگاه و دانشگاهیان است:
«وصیت اینجانب به جوانان عزیز دانشسراها و دبیرستانها و دانشگاهها آن است که خودشان شجاعانه در مقابل انحرافات قیام نمایند تا استقلال و آزادى خود و کشور و ملت خودشان مصون باشد.[5]»
«امروز که کشور از استقلال شایسته برخوردار است و قید و بند غرب و شرق و غربزدگان و شرقزدگان از کشور و دانشگاه گسسته شده است، جوانان عزیز دانشگاهى هرچه بیشتر در کسب علوم و فنون در اعتلاى کشور معظم خود کوشش نمایند؛ و از نفوذ عناصر منحرف و وابسته به چپ و راست قاطعانه جلوگیرى کنند، و نگذارند محیط مقدس دانشگاه آلوده به اغراض منحرفان و وابستگان به اجانب گردد. و اگر انحراف و گرایشى به شرق و غرب خداى نخواسته از اساتید یا دانشجویان مشاهده کردند، به ستاد [انقلاب] فرهنگى اطلاع دهند، و در رفع آن با ستاد همراهى لازم را بنمایند[6].»
هم چنین ایشان جنبش دانشجویی مسلمان را به برخورد هوشمندانه و قاطع با جریانت فکری انحرافی توصیه می نمایند:
«آقا! شما نشسته اید که چهار تا کمونیست بیایند در دانشگاه و قبضه کنند دانشگاه را!؟ شما مگر کمتر از آنها هستید؟ عدد شما بیشتر از آنهاست؛ حجت شما بالاتر از آنهاست. شما این مسائل را که بگویید، خیانت اینها را مىتوانید واضح بکنید در آن مکان، در دانشگاه. خیانتشان را مىتوانید واضح بکنید که خودشان بگذارند بروند. بایستید، صحبت کنید. بگویید آقا، خوب بیایید یکى یکى بگویید ببینم شما چکاره هستید آمده اید توى دانشگاه دارید اخلال مىکنید؟ مىخواهید چه بکنید؟ مىخواهید درس بگویید برایمان؟ شما کار خودتان را اول حساب بکنید که چکاره هستید توى این مملکت. شما از اهل این مملکت هستید، یا عمال غیر هستید خودتان را به ما مى چسبانید؟ بایستید آقا بگویید...
اینها تودهنى مىخواهند آقا! عدد شما زیادتر است؛ حجت شما بالاتر است؛ خیانت آنها واضح است. گفتن مىخواهد. اجتماع بکنید، بگویید مطالب را. یک رئیس، یک معلم را که مىبینید کمونیستى است بیرونش کنید از دانشگاه. من نمىگویم حالا جنگ بکنید با آنها، جنگ نمىخواهیم حالا بشود، اگر یکوقتى منتهى به این شد، به یک روز اینها را بیرونشان مىکنیم! اما حالا نمىخواهیم یک جنگى بشود؛ مىخواهیم حالا با ملایمت بشود؛ اما خوب، با صحبت. آنها صحبت مىکنند؛ شما هم صحبت بکنید. شما ننشینید یکى دیگر برایتان صحبت بکند؛ یک روحانى بیاید صحبت کند؛ خودتان بروید، هر کدامتان مىتوانید، در مقابل آنها بایستید صحبت کنید. آن مىگوید؛ شما هم بگویید. آن وقت یکى یکى انگشت بگذارید روى کارهایشان که تو این کارى که مىکنى براى چیست؟ تو، تو تابع کى هستى که این کارها را مىکنى؟ تو ایرانى هستى و این کار را مى کنى، یا امریکایى هستى یا شوروى؟ یا براى آنها کار مىکنى، یا براى ایران. اگر براى آنها کار مىکنى، جاى شما اینجا نیست، برو آنجاها کار بکن. تو براى آنها دارى کار مى کنى.[7]»
هم چنین ایشان در پیام خود در خصوص تشکیل بسیج دانشجو و طلبه همین مهم را در انتظار از دانشجویان بیان کردند:
«امروز یکى از ضروریترین تشکلها، بسیج دانشجو و طلبه است. طلاب علوم دینى و دانشجویان دانشگاهها باید با تمام توان خود در مراکزشان از انقلاب و اسلام دفاع کنند و فرزندان بسیجىام در این دو مرکز، پاسدار اصول تغییرناپذیر «نه شرقى و نه غربى» باشند. امروز دانشگاه و حوزه از هر محلى بیشتر به اتحاد و یگانگى احتیاج دارند. فرزندان انقلاب به هیچ وجه نگذارند ایادى امریکا و شوروى در آن دو محل حساس نفوذ کنند. تنها با بسیج است که این مهم انجام مىپذیرد. مسائل اعتقادى بسیجیان به عهده این دو پایگاه علمى است. حوزه علمیه و دانشگاه باید چهارچوبهاى اصیل اسلام ناب محمدى را در اختیار تمامى اعضاى بسیج قرار دهند[8]»
3- اسلامی کردن دانشگاه ها:
یکی از مهمترین انتظارات امام اسلامی کردن محیطهای دانشجویی و دانشگاه هاست:
«این نامگذارى که «انجمن اسلامى» در هر جا باشد، این یک تعهدى است از طرف انجمنها نسبت به اسلام و آن تعهدِ اسلامى بودن و اسلامى کردن است. فقط اسم نیست که گروهى دور هم جمع بشوند و اسم خودشان را انجمن اسلامى بگذارند. این یک تعهد است که شما براى خاطر اسلام، در سرتاسر کشور و در تمام جاهایى که در آنجا از اسلام هست همه چیز، شما متعهدید که اسلامى باشید و اسلام را در آنجاها که هستید پیاده کنید. پس شما دو تعهد دارید: یکى اسلامى بودن خودتان، یکى اسلامى کردن آنجایى که این انجمنها در آنجا هست.»[9]
البته این موضوع نیازمند آن است که تشکل هایی که قصد اسلامی کردن دانشگاه را دارند، خود اسلامی باشند:
«یک جهت دیگر، راجع به اسلامى بودن خود این انجمنهاست. اسلام ابعاد مختلفى دارد که اگر یک نفر یا یک جمع بخواهند واقعاً، مسلم باشند، باید تمام ابعاد را در نظر بگیرند. یک بعد اسلام بعد عقاید است، عقاید اسلامى. باید انجمنهاى اسلامى عقاید اسلامى را داشته باشند. اینطور نباشد که یک فرد یا افرادى پایبند به عقاید اسلامى نباشند و انجمن اسلامى درست کرده باشند. اگر معتقد به تمام اصول اسلام نباشند، اینها نمىتوانند انجمن اسلامى تشکیل بدهند، یا اسلام را بخواهند پیاده بکنند. و یک بعد دیگر اخلاق اسلامى است. چه بسا اشخاصى عقاید اسلامى را به حسب واقع هم تا حدودى دارند، لکن اخلاق اسلامى را ندارند.»[10]
طبیعتا اعضا و فعالان تشکل هاس اسلامی دانشجویی باید با مبانی اعتقادی صحیح و اندیشه ای ناب اسلامی به طور کامل آشنایی پیداکنند:
«باید جوانان روحانى و دانشگاهى قسمتى از وقت را صرف کنند در شناخت اصول اساسى اسلام که در رأس آن توحید و عدل و شناخت انبیاى بزرگ، پایه گذاران عدالت و آزادى است، از ابراهیم خلیل تا رسول خاتم- صلى اللَّه علیه و آله و علیهم اجمعین- و در شناخت طرز تفکر آنها از نقطه اقصاى معنویت و توحید تا تنظیم جامعه و نوع حکومت و شرایط امام و اولى الامر و طبقات دیگر، از امرا و ولات و قضات و فرهنگیان که علما هستند و متصدیان مالیات اسلامى و شرایط آنها تا برسد به شُرطه و کارمندان شهربانى؛ و ببینند اسلام چه کسانى را براى حکومت و کارمندان آن به رسمیت شناخته و چه کسانى از شغل حکومت و شاخههاى آن مطرود است.
باید شما دانشجویان دانشگاهها و سایر طبقات روحانى و غیره از دخالت دادن سلیقه و آراى شخصى خود در تفسیر آیات کریمه قرآن مجید و در تأویل احکام اسلام و مدارک آن جداً خوددارى کنید، و ملتزم به احکام اسلام به همه ابعادش باشید. و مطمئن باشید آنچه صلاح جامعه است، در بسط عدالت و رفع ایادى ظالمه و تأمین استقلال و آزادى و جریانات اقتصادى و تعدیل ثروت به طور عاقلانه و قابل عمل و عینیت، در اسلام به طور کامل مىباشد و محتاج به تأویلات خارج از منطق نیست. و لازم است مراقب باشید با کمال دقت و هوشمندى که کسانى که التزام به اسلام ندارند به جمیع ابعادش ولو در اصلى از اصول با شما موافق نیستند، آنها را دعوت به التزام کنید؛ و اگر مؤثر نشد از شرکت دادن آنها در اجتماعات و انجمنهاى اسلامى احتراز کنید. و گمان نکنید زیادى افراد هر چه باشد شما را به هدف نزدیک مىکند و پس از وصول به هدف، آنها قابل تصفیه هستند. باید بدانید و مىدانید که قشرهاى غیرمسْلم یا غیرملتزم به اسلام، از پشت به شما خنجر مىزنند و شما را قبل از وصول به هدف از کار مىاندازند یا نابود مىکنند. از تجربههاى سابق عبرت بگیرید.[11]»
از این روست که شکل های اسلامی دانشجویی باید معارف اصیل و مبانی اندیشه دینی را سطح دانشگاه و جامعه نشر و بسط دهند:
«کوشش کنید اسلام را بشناسانید به مردم. این انجمنهاى اسلامى کوشش کنند که این متاعى که ما داریم و هیچ کس ندارد، این قرآنى که ما داریم، این سنتى که ما داریم و هیچ کس ندارد در دنیا، این را معرفى کنید. کارشناسها را پیش خودتان ببرید از آنها استفاده کنید و این را توسعه بدهید که یک وقت ان شاء اللَّه ایران بشود انجمن اسلامى ایران.»[12]
4- وحدت با حوزه:
مسئله وحدت حوزه و دانشگاه از مهم ترین نکاتی است که همواره مورد تأکید حضرت امام ره) بوده است. از جمله انتظارات امام از جنبش دانشجویی مسلمات تجکیم این وحدت است:
«دانشگاه پیوند خودش را با فیضیه محکم کند. و فیضیه محکم کند پیوستگى خودش را به دانشگاه. شما دو قشرى هستید که اگر اصلاح بشوید، اصلاح مىشود ملتها. و اگر خداى نخواسته شما اصلاح نشوید، یا منزوى بشوید، مملکتتان و کسانى که مىتوانند در مملکت کارى بکنند منزوى خواهند شد.»[13]
5- جلوگیری از نفوذ و استحاله جنبش دانشجویی:
یکی از مهم ترین دغدغه های حضرت امام (ره) در خصوص جنبش های دانشجویی نفوذ و انحراف در این تشکل هاست. از این رو ایشان بارها در دیدار اعضای این تشکل ها نسبت به بروز انحراف در این تشکل ها هشدار داده اند:
«این دو جناح -دانشگاه و فیضیه- که بحمدالله امروز با هم تحکیم وحدت کرده اند و با هم یک عضو براى جامعه شده اند، اینها مى توانند که کشور را به استقلال حقیقى و آزادى برسانند و اگر خداى نخواسته این دو قشر انحراف پیدا کنند، مطمئن باشید که کشور و احکام اسلام به انحراف کشیده مى شود. انجمن هاى اسلامى باید توجه کنند که در بین این انجمن ها از این منحرفین نفوذ نکنند. شما مطمئن باشید که این منحرفین و منافقین و آنهائى که دستشان از این کشور کوتاه شده است با هر حیله اى که شده است مى خواهند در همه جاى کشور خصوصا در دانشگاه که مرکز علم و مرکز همه جهات کمالى انسانى است ، مى خواهند نفوذ کنند و چه بسا اشخاصى با ظاهر بسیار صالح و در حضور شماها بیشتر از شماها قید و بند اسلام و فریاد «وا اسلاما» مى زند، خداى ناخواسته از منحرفین باشد. آنها همانطورى که شیطان با هر صورتى در مى آید و با هر حیله اى انسان را منحرف مى کند، اینها هم شیاطین انسى هستند که به هر صورتى و به هر شکلى در مى آیند و ممکن است که در بین شما خداى نخواسته یک نفوذى بکنند و اگر خداى نخواسته یک همچو نفوذى بشود، بدانید که انحراف در پیش است. گرچه به کوتاه مدت نشود، در دراز مدت انحراف خواهد شد. و لهذا باید سعى خودتان را، کوشش خودتان را در انتخاب افراد براى این انجمن ها بکنید و دقت کنید که افراد، افرادى باشند که سابقه آنها و قبل از انقلاب آنها و در انقلاب درست معلوم باشد و با شناخت کامل در این انجمن ها راه داده بشوند.»[14]
«این یک مطلبى است که باید خیلى با هوشیارى در آن دقت بشود که مبادا ما بگوییم انجمن اسلامى و کذا و رخنه کنند در ما و همین انجمن اسلامى را به اسم انجمن اسلامى منحرفش کنند... سفارش [مىکنم] به همه انجمنهاى اسلامى که در سرتاسر کشور هست و مىخواهند شروع به فعالیت بکنند و چند روز دیگر هم اوّل باز شدن دانشگاهها هست، باید این توجهات باشد: اولًا خود افراد، افراد متعهد باشند؛ افراد صددرصد اسلامى باشند، مواظب کارهاى خودشان و اعمال خودشان باشند، بهانه دست آنها ندهند که تویى که ادعا مىکنى اسلامى هست مثلًا اعمالت اسلامى نیست؛ اخلاقت اسلامى نیست. اول باید انسان از خودش شروع کند، کسى که مىخواهد یک جامعهاى را تهذیب کند تا خودش مُهَذَّب نباشد نمىتواند. گروهى هم که مىخواهند یک مرکزى را مُهَذَّب کنند و اسلامى کنند تا خودشان ابتدائاً مهیّاى براى این کار نشده باشند و ابتدائاً خودشان را اصلاح نکرده باشند، نمىتوانند دیگران را اصلاح بکنند. آدمى که خودش مرتکب مثلًا مسائلى است که برخلاف اسلام است نمىتواند به دیگرى بگوید تو برو این کار را انجام بده. خوب، حرف این است که تو خودت چرا نمىکنى؟ و آنکه مهم است همین قضیهاى است که عرض کردم که ممکن است در بین این انجمنها یک اشخاص با صورت اسلامى و با جهات اسلامى وارد بشوند، لکن مسیرشان مسیر شما نباشد؛ بخواهند منحرف کنند و آن وقت کم کم آنها انحراف را از خودشان سرایت به بعضى بدهند و باز در مقابل شما یک گروهى درست کنند که شما مىخواهید اسلام را درست کنید، آنها با اسم اسلام و صورت اسلام مىخواهند یک چیز دیگر را درست کنند و این نمى شود الّا اینکه شناسایى بشوند. افرادى که در انجمنها وارد مىشوند، معلوم باشد کى هست این، سوابقش چه بوده، پدر و مادرش چه کسى است، کجا زندگى کرده، تحصیلاتش چه هست، چه رشته هایى دارد، اینها همه بررسى بشود، مطالعه بشود تا آن وقت یک انجمن مُهَذَّبى باشد و بتواند کار مثبت، کار اسلامى مثبت؛ کارى که به درد مملکتتان بخورد انجام بدهد[15].»
[1] -صحیفه امام، ج14، ص: 2
[2] -صحیفه امام - ج15 429
[3] -صحیفه امام - ج18 367-368
[4] -صحیفه امام - ج12 499
[5] -صحیفه امام - ج21 431
[6] -صحیفه امام - ج18 84
[7] -صحیفه امام - ج8 -139138
[8] -صحیفه امام - ج21 195
[9] -صحیفه امام - ج14 242
[10] -صحیفه امام - ج14 244
[11] -صحیفه امام - ج3 323
[12] -صحیفه امام -ج9 380
[13] -صحیفه امام - ج14 188
[14] - صحیفه امام - ج
[15] -صحیفه امام -ج10 67