شما مردم ایران را نشناختهاید
شما مردم ایران را نشناختهاید
در حوادث پاییز ۱۴۰۱، چیزی که مرتباً در دستور کار رسانههای خارجی قرار میگرفت و البته مسبوق به سابقه نیز است، تلاش برای مصادره کردن «ملت ایران» بود. تقلا برای معرفی جمعی که گرایشهای نزدیک به غربیان دارند بهعنوان «اکثریت مردم ایران» البته پیشینهای طولانی دارد و ماجرای تازهای نیست. اما نکته بسیار مهمی که رسانهها و تحلیلگران غربی معمولاً آن را در نظر نمیگیرند این است که ایران و جامعه ایرانی حاصل نامگذاریهای پساوستفالیایی دولت-ملتها یا نتیجه فلان قطعنامه سازمان ملل یا طرح تقسیم سرزمینها میان استعمارگران نیست. دقیقاً اشتباه بزرگ غربیها در تحلیل مردم ایران همین است که سابقه تاریخی تمدنی و قدمت جامعه ایرانی را نادیده میگیرند و تصور میکنند هویت ایرانی برساخته یک سده گذشته است و با کنش رسانهای میتوان ژرفای باورهای ایرانی را تغییر داد.
نمیتوان انکار کرد که تعاطی فرهنگها در دوره مدرن، و بهویژه عصر ارتباطات، بر جامعه ایرانی هم تأثیرات خود را گذارده، اما روشن است که مجموعهای از هنجارهای بنیادین و باورهای عمیق در جامعه ایرانی وجود دارد که اساس گرایشهای عمومی ملت و اصول تعریفکننده هویت جمعی ایرانی را تشکیل میدهد. مهمترین این هنجارها و باورها را که در فرایندی تاریخی شکل گرفته و به عنوان مبنای هویت جامعه تثبیت شدهاند، چنین میتوان برشمرد:
۱- دین: ایرانیان از زمان ظهور زرتشت، باور «توحیدی» داشته و ۱۴۰۰ سال است که اسلام را با جانودل پذیرفتهاند و به سنتهای آن پایبندی پیداکردهاند. از همان ابتدای ورود اسلام به ایران، شیعه در بخشهای مهمی از شمال و مرکز ایران رسوخ کرد و بسیاری از ایرانیان به انتخاب خود به آن سر نهادند. حتی آنان که تا چند قرن بعد مسلمان غیرشیعه ماندند، هم محب اهلبیت بودند و بهطورکلی عشق و ارادت به مکتب اهلبیت (ع) و بهویژه حضرت اباعبداللها لحسین (ع) نهفقط باور که به سنت رفتاری جامعه ایرانی بدل شده و هر ساله نیز تکرار میشود. تعبیر زیبای «ما ملت امام حسینیم» که از سردار دلها به جای مانده، فقط یک شعار نیست، بلکه یک گزاره عمیق و دقیق جامعهشناسانه در خصوص ایرانیان است.
۲- اخلاق: گرایش اخلاقی از زمان باورمندی ایرانیان به دین در میانشان وجود داشته، چنانکه شعار «پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک» چکیده همان هنجارهای اخلاقی توحیدی ایرانیان باستان است. پس از اسلام نیز پایبندی به موازین اخلاقی شریعت همین چارچوبهای اخلاقی را در جامعه ایرانی تثبیت کرد. هنجارهایی، چون عفاف، حجاب، حیا، غیرتمندی و... که علاوه بر مبتنی بودن بر شریعت، ریشه در سنت رفتاری ایرانیان باستان نیز دارد در بافتار اخلاقی جامعه ایرانی تثبیت شده است و از این روست که تلاشهایی که در یک سده گذشته برای اخلاقزدایی و رواج برهنگی و بیحیایی در جامعه ایرانی از سوی رژیم پهلوی و نیز روشنفکران وابسته و رسانههای غربی رخ داده، هرچند تأثیر اندکی داشته، اما به آن نتیجه مطلوب خود نرسیده است.
۳- عزتطلبی: ایرانی خود را «عزیز» میداند و برای کشورش نیز چنین میخواهد. بخش زیادی از ارجاع به اساطیر باستانی ایرانی در میان ایرانیان، نوعی اشاره به «عزت تاریخی ایران» و تلاش برای احیای آن در برابر ابرقدرتهای جهان مدرن است. اینکه به نام برخی از پادشاهان باستانی ایران -که از قضا معروف به کشورگشایی بودهاند- گاه اشاره میشود، در واقع حاکی از آرزوی ایرانیان برای بازیابی عزت گذشته است. اعتقاد به اسلام نیز عزتطلبی ایرانی را تثبیت و تقویت کرد. ایرانی ذلت و تحقیر در برابر دشمن و بیگانه را نمیپذیرد، زیر بار زور قدرت بیگانه نمیرود، توسعه اقتدار دفاعی و تسلیحاتی کشورش را میپسندد و به آن افتخار میکند و اینکه نیروهای مسلح کشور از مرزهای جغرافیایی رسمی خود عبور کرده و امنیت کشورشان را در ورای مرزهای خود تأمین کنند، مایه مباهات میدانند. تصویری که از «سردار شهید سلیمانی» در ذهن بسیاری از ایرانیان متبادر میشود، چهبسا کمتر از قهرمانان اساطیری جامعه ایرانی نباشد.
۴- استقلال و تمامیت ارضی: ایران از معدود کشورهایی است که در دنیای امروز «تاریخ تأسیس» و «تاریخ استقلال» ندارد و همین امر برای ایرانیان شاخصی مهم و مایه مباهات تلقی میشود. استقلال و تمامیت ارضی ایران برای همه طیفهای جامعه ایرانی موضوعی مهم است بهجز معدودی از شبهروشنفکران و نیز برخی از عناصر گروهکی، عموم مردم هیچگونه مداخله خارجی را برنمیتابند. حتی در مناطقی که گسل قومیتی وجود دارد، اکثریت مردم خود را ایرانی و متعلق به ایران میدانند و جریانات تجزیهطلب در اقلیت ضعیف قرار دارند.
تلخی جدایی بخشهایی از ایران در دوره قاجار و پهلوی چنان در کام مردم ایران به جای مانده که تا اسمی از جداییطلبی میآید همه در مقابلش موضع منفی میگیرند. حتی به یاد داریم که دهها هزار نفر از جوانان این مرز و بوم از سراسر ایران در دهه ۶۰ برای جلوگیری از جدایی خوزستان در جنگ تحمیلی و جدایی کردستان به دست ضدانقلاب خود را به این مناطق رسانده و عزیزترین دارایی خود، یعنی جان خود را در این راه تقدیم کردند.
بر این اساس میتوان گفت باورهای چهارگانه فوق اساس هویت جمعی ایرانی را تشکیل میدهند. این هنجارهاست که مبنای رفتار جمعی جامعه ایرانی بوده و اگر احساس کنند یکی از این هنجارها در مخاطره قرار دارد، اختلاف سلایق و اعتراضات و نارضایتیهای مقطعی خود را کنار نهاده و یکصدا به حمایت از هویت جمعی خود برمیخیزند. نارضایتیها از عملکرد دستگاههای اجرایی هرقدر هم زیاد باشد، جای هنجارهای عمیق و هویتی جامعه را نمیگیرد. این بافتار هویتی را میتوان مبنایی برای مطالعه حضور فوقتصور مردم در «۲۳ تیر»، «۹ دی»، «تشییع شهید سلیمانی» و... دانست. ساختار و شالوده هویت ایرانی بسیار عمیقتر و تثبیتیافتهتر از آنچیزی است که غربیها تصور میکنند که با وزش یک باد و حتی طوفان رسانهای متزلزل شود.
همین مطلب: