فتنه ۸۸ و پیشگیری از ریزشها
فتنه ۸۸ و پیشگیری از ریزشها
هرچند فتنه ۸۸ شبیه بسیاری از مدلهای تکرارشده «انقلابهای رنگی»، با پروپاگاندای دروغین تقلب در انتخابات شروع شد، اما خیلی زود نشانههای فتنهای آشکار گشت که ریشه در انحرافات و دگردیسیهای بیستساله یک جریان سیاسی داشت. آنها که با هدایت و تحریک دشمن، مردم را به اغتشاش دعوت کردند، از سال ۶۸ مسیری را پیموده بودند که لاجرم به فتنه ۸۸ ختم میشد. فراتر از شبهه واهی تقلب که هیچ سند محکمهپسندی نداشت، طراحان و بازیگران آگاه یا فریب خورده سناریوی فتنه به تدریج شبهات دیگری را مطرح نمودند که در ظاهر با هدف انتقاد از نحوه مواجهه نظام و، ولی فقیه با این جریان استحاله شده بیان میشد، ولی در واقع با هدف فرار رو به جلو و سلب مسئولیت از پاسخگویی فتنهگران بابت تهمتها و خسارتهای بزرگ آنان به کشور طرح میشد. به عبارت دیگر، شبهات فوق کارآمدی نظام در پیشگیری از وقوع فتنه را زیر سؤال برده و با مقصرنمایی از نظام و رهبری، این تلقی را به وجود میآورد که با تدابیری میشد از وقوع فتنه جلوگیری کرد.
در همان هفتهها و ماههای نخست فتنه، شخص رهبر معظم انقلاب علاوه بر سخنرانیهای روشنگرانه، در جلساتی با طیفهای متنوعی از نخبگان، خطوط صحیح تحلیلی در وضعیت پیچیده آن روز را ترسیم کرده و میکوشیدند تا غبار فتنه را از عرصه سیاست و جامعه بزدایند. یکی از این جلسات در پایان تیر ۱۳۸۸ و در دیدار جمعی از فضلای حوزه علمیه قم برگزار شد که البته رسانهای نشد و بعدها تنها بخش گزیدهای از بیانات معظمله منتشر شد. ایشان در این سخنرانی در پاسخ به سؤالات حضار، به سه شبهه مطرح ازایندست -که شاید هنوز هم در برخی از اذهان بهنحو دیگری مطرح باشد- پاسخ میدهند که مرور اینها مفید و راهگشا است:
۱- آیا نظام در انتخابات سال ۸۸ به دنبال جراحی جناح چپ سابق یا همان دومخردادیها بود؟
روشن بود که جناح چپ در دهه دوم و سوم انقلاب از مسیر قبلی خود کاملاً منحرف شد و نهتنها از گرایشهای شبهسوسیالیستی در اقتصاد که از تعلق فکری و عاطفی به حضرت امام (ره) هم فاصله گرفت و قدم در مسیر لیبرالیسم نهاد. زاویه یافتن دومخردادیها با انقلاب آشکار شده بود، اما سیره رهبر انقلاب – که ادامه سیره امام (ره) در این حوزه بود- بر این منوال نبود که بخواهند با ابزارهای در اختیارشان این طیف را از گردونه سیاست نظام خارج کنند.
اساساً الگوی رهبری امامین انقلاب، الگویی تربیتی است و در آن، «حذف» اصالتی ندارد، اما اعمال اشخاص و جریانات اثر وضعی دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت. در واقع در این الگو راه بازگشت و رجوع همه گمشدگان و در راه ماندگان به کشتی هدایت باز بوده و هست، اما اگر کسانی آگاهانه و عامدانه در امتحانات متعدد گزینه غلط را بزنند و مردود شوند، راه بازگشت خود را دور از دسترس کردهاند. بر همین اساس است که معظمله در آن جلسه میفرمایند: «یکوقت هست که حرکات طبیعی نظام به یک جذب و دفعهایی یا رویش و ریزشهایی منتهی میشود، این طبیعی است و در این بحثی نیست؛ بالاخره امتحانهای متعدّدی وجود دارد که کسانی در این امتحانها مردود میشوند، کسانی مقبول میشوند، در این نمیشود تردید کرد. جریان اصلی انقلاب هم به راه خودش ادامه خواهد داد؛ این درست است، امّا اینکه ما میخواهیم جرّاحی کنیم انقلاب را، بعضیها را حذف کنیم، بعضیها را طرد کنیم و نالایق بدانیم، نه، این مطلقاً مورد اعتقاد من نیست و قبول هم ندارم این را.»
۲- آیا چتر رهبری محدود شده است؟
جریان چپ سابق در سالهای پس از ارتحال امام (ره) مسیری را طی کرد که روزبهروز از گرایشها و عقاید پیشین خود دورتر میشد. هرچند مناقشه اصلی این طیف در سالهای نخستین دوره سازندگی با رئیسجمهور وقت خصوصاً در حوزه سیاستهای لیبرالِ اقتصادی بود، اما چپها خودشان بعداً ۱۸۰ درجه چرخیدند و به آغوش لیبرالیسم خزیدند. چپهای سابق و دومخردادیهای لاحق بهرغم آنکه دیگر هیچ شباهتی در اندیشه و سیره عملی با منش و ممشای امام (ره) نداشتند و هر روز در اعلام رویگردانی از خط امام آنچنان از یکدیگر سبقت میگرفتند که حتی اعلام نمودند که امام نیز به موزه تاریخ خواهد رفت، اما در عمل توقع داشتند بهمثابه یک جریان کاملاً درون نظام تلقی بشوند و بتوانند به نام «خط امام» و البته بر خلاف آن حرکت کنند.
البته رهبر انقلاب در همین جلسه یادآوری کردند در ابتدای دوره رهبری فرمودهاند که «اگر امروز یک جریان چپ در کشور وجود نداشت من لازم میدانستم یک جریان چپ به وجود بیاورم تا برآیند این دو حرکت - [یعنی]حرکتی که آقای هاشمی و او شروع کرده- یک برآیند معتدل باشد.»اما روشن است که وقتی جریان چپ در گرایش به لیبرالیسم از طیف کارگزاران نیز پا را فراتر نهاده، چگونه میتواند متوقع باشد بسان یک جریان معتقد به خط امام (ره) دیده شود.
رهبر انقلاب در همان سال ۸۸ تأکید کردند که «من معتقد به جذب حداکثری و دفع حداقلی هستم» این عبارت که نهایت وسعت چتر رهبری است (که در چارچوب سیره تربیتی امامین انقلاب معنا مییابد) نشان میدهد، در واقع نیز تحقق یافته و اکنون در منصوبان رهبری، افرادی از طیفهای متنوع سیاسی حضور دارند. اینجا نیز باز همان اثر وضعی کنشهای سیاسی اشخاص و جریانات به چشم میخورد. چتر هدایت رهبر انقلاب بر سر همه جریانات سیاسی معتقد به انقلاب و آرمانهای آن برقرار بوده و هست، اما افراد یا بخشهایی از این جریانات آگاهانه و عامدانه راه دیگری را طی کنند، چه میتوان کرد؟
۳- آیا نمیشد رهبری فرد دیگری را مطرح کند که متوازنتر و دور از تشنجآفرینی باشد که طرف مقابل هم به آن رضایت دهد؟
همین شبهه حتی بعدها هم مطرح شد و زمانی که سوءمدیریت در دوره آقای روحانی آشکار شد، برخی که اتفاقاً خودشان به او رأی داده بودند، میگفتند چرا رهبری یا شورای نگهبان مانع از کاندیداتوری او نشده و سبب شدند که اشتباه کرده و به او رأی دهیم؟ این سؤال عمدتاً ناشی از یک فهم غلط از مقوله «مردمسالاری دینی» و نقش تربیتی، ولی فقیه در جامعه است. اگر کسی گمان کند که، ولی فقیه باید در شب انتخابات جبرانکننده ضعفهای ساختاری فرایند رشد نخبگان سیاسی باشد و یا بهجای مردم انتخاب کند، سخت در اشتباه است. تاکنون هم در سیره امام و هم در سیره رهبری، بنا بر این بوده است که ساختارهای رسمی کشور هر یک وظایف خود را مطابق قانون انجام دهند و ورود مستقیم امام امت تنها در زمانی باشد که مصلحت کلان انقلاب و نظام ایجاب کند. مشی امامین انقلاب این نبوده که کسی را برای ریاست جمهوری گزینشگری و به مردم معرفی کنند و یا در فرایند احراز صلاحیتها مداخله کنند (که این امر تنها بهصورت استثنا یکبار در سال ۸۴ رخ داده و دلیل آن باید در جای خود توضیح داده شود.) بر این اساس است که ایشان در همان جلسه مذکور میفرمایند: «من کسی را برای ریاست جمهوری تربیت نمیکنم؛ نه جزو وظایف من است نه میتوانم این کار را بکنم و واقعاً قادر نیستم به این کار. اگر چنانچه من یک چنین کاری را بکنم، فردای آن روز مورد اعتراض یک جمع دیگری از قبیل شما قرار میگیرم که شما یک کسی را درست کردید، بهقول فرنگیها لانسه کردید برای ریاست جمهوری؛ من نمیکنم این کار را.»
در مجموع تحولاتی که در دهه دوم و سوم انقلاب رخ داد، آزمونهای متعددی را در برابر نخبگان و جریانات سیاسی رقم زد که البته اتفاق جدیدی نبودند و منطبق بر سنتهای الهی روی دادند؛ سنتهایی که در بستر آن، مسیر سعادت یا سقوط انسانها اعم از نخبگان، مسئولان و عامه مردم فراهم میآید. روند دگردیسی و تجدیدنظرطلبی فتنه گران و عدول آنان از آرمانهای انقلاب و خط امام (ره) که پرداختن به علل آن مجال دیگری میطلبد، نشان میدهد که حتی اگر به فرض محال نظام با ابزارهای گوناگون، مانع از کاندیداتوری برخی از نامزدها در این انتخابات میشد و یا برای جلب رضایت یکی از طرفین صحنه انتخابات از موازین قانونی عدول میکرد، لزوماً به بازگشت کسانی که سالها بود راه دیگری را برگزیده بودند، نمیانجامید. آنها مسیری را طی کرده بودند که لاجرم سر از فتنه و چنگ زدن به صورت انقلاب اسلامی درمیآورد.
همین مطلب: