مغالطاتی این چنین علیه همکاری با چین
مغالطاتی این چنین علیه همکاری با چین
همزمان با سفر وزیر خارجه چین و انتشار خبر امضای برنامه همکاری ۲۵ ساله ایران با این کشور، موجی در رسانههای خارج از کشور و فضای مجازی علیه این سند به راه افتاد. مروری بر محتوای فضاسازیهای انجام گرفته در این موج رسانهای به خوبی نشان میدهد که این حملات عمدتاً فاقد نقدهای کارشناسی بوده و بیشتر بر مغالطات رسانهای استوار است. البته نمیتوان ضعف رسانههای داخلی و نیز برخی دستگاههای دیپلماتیک مسئول را در ایجاد ابهامات در افکار عمومی نادیده گرفت، در عین نمیتوان بر حملات بی منطق و خالی از اتقان به امضای این برنامه نیز چشم بست. در ادامه برخی از مهمترین مغالطات انجام گرفته در این میان را مرور میکنیم:
۱. عدهای با مستمسک قرار دادن شعار معروف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران یعنی «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» تلاش کردند امضای این سند را در تضاد با این اصل اساسی جلوه دهند. جالب اینجاست که این افراد عمدتاً از همانها بودهاند که خود به نوعی مخالف قسمت «نه غربی» این شعار بوده و هستند! مغالطهای که اینجا صورت میگیرد آن است که «شرق» در این گزاره به معنای شناخته شده در تقسیمبندیهای دوران جنگ سرد است و نه به معنای شرق جغرافیایی. روشن است که چین و روسیه امروز به مراتب متفاوت از چین و شوروی قرن بیستم که مبلغ مکتب مارکسیسم با پسوندهای لنینیسم و مائوئیسم در جهان به اصطلاح سوم بودند و از قضا در میان گروهکهای چپ ایرانی نیز این رویکردها حامیانی داشت. قسمت طنز و عجیب ماجرا آن است که برخی از همین منتقدان، حتی پا را فراتر نهاده و به سخنی از امام راحل (ره) در نفی چین استناد میکنند و گویا یادشان رفته که از کی تا به امروز اینان –از جمله آن هنرپیشه فیلمهای مستهجن- به اندیشههای حضرت امام (ره) گرایش پیدا کردهاند؟!
۲. بخشی از بیشترین حملات با استناد به عدم انتشار متن کامل این سند انجام گرفته و اینگونه وانمود میگردد که گویی در ضمن این معامله «وطن فروشی» انجام گرفته است. فارغ از اینکه انتشار و یا عدم انتشار متن کامل سند درست است، در همین گزاره به خوبی پیداست که منتقدان و مخالفان این سند در واقع در حال نقد چیزی هستند که از متن آن به هیچ عنوان آگاه نیستند! این خود دلیلی بر غیرکارشناسی بودن محتوای اینگونه نقدهاست. اما در خصوص غیرعلنی بودن متن سند نیز باید گفت هرچند عدم انتشار متن کامل آن، راه بر بررسیهای فنی و کارشناسانه تا حدی محدود میکند، اما از آنجا که به تصریح وزارت امور خارجه کشورمان این سند غیرالزام آور بوده و هیچگونه تعهدی بر طرفین بار نمیکند، زیانبار نخواهد بود.
۳. ممکن است پرسیده شود که اگر بر فرض محال بعداً معلوم گردد که این متن تعهدی ناعادلانه را بر کشورمان تحمیل کرده باشد، چه باید کرد. روشن است با توجه به آنکه طبق اصل هفتاد و هفتم قانون اساسی، عهدنامه ها، مقاوله نامه ها، قراردادها و موافقتنامههای بین المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد و این سند در این شمول نبوده است، تعهدات آن از منظر حقوقی فاقد ارزش بوده و کانلمیکن میگردد. بنابراین حتی اگر چنانکه مخالفان و منتقدان ادعا میکنند که در این سند امتیازی غیرعادلانه به طرف مقابل داده شده باشد آن امتیاز قابلیت الغا خواهد داشت.
۴. البته جای این پرسش هست که چرا پنج سال پیش که وزارت نفت کشورمان، قراردادی تعهدآور با شرکت توتال امضا کرد و متن آن را محرمانه دانست، غربگرایان داخلی سکوت کردند و نگران «وطن فروشی» در قبال فرانسویها نبودند؟! همچنین زمانی که متن برجام – که اتفاقاً تعهدآور نیز بود- منتشر شد، حتی حاضر به مطالعه دقیق آن نشدند و تنها در حال محاسبه زیان روزشمار (موهوم) ناشی از تأخیر اجرای برجام بودند؟ در واقع روشن است که از نگاه بسیاری از منتقدان غربگرای این سند، مسئله اصلی محرمانه بودن آن نیست، بلکه با طرفیت با یک کشور «غیرغربی» است، خصوصاً آنکه غرب و به ویژه امریکا و صهیونیستها نیز به شدت از این سند راهبردی اظهار نگرانی کردهاند. غربگرایان داخلی خوب است به صورت شفاف به این پرسش پاسخ دهند که آیا واقعا نگران تعهدات این سند هستند یا نگران خنثی و بی اثر شدن تحریمها و در نتیجه از میان رفتن رؤیای شیرین (!) بازگشت امریکا به ایران؟!
۵. در طرف دیگر نیز ضدانقلاب خارج از کشور و به ویژه بازماندگان رژیم منحوس ستمشاهی قصد ماهی گرفتن از آب گلآلوده شده - توسط غربگرایان داخلی – را دارند و با این تصور که مردم ایران، خیانتهای پهلوی اول و دوم را به فراموشی سپرده اند، نظام جمهوری اسلامی ایران را که مفتخر به استقلال است، به وادادگی متهم میکنند. اینان که مایلند خاکفروشیهای آن پدر و پسر را در واگذاری «بحرین، آرارات، دشت ذهاب، دشت ناامید، جلگه اترک و ...» در تاریخ پنهان سازند، به چه رویی به سند همکاری غیرتعهدآور با چین حمله میکنند؟
شایان ذکر است نظریه «نگاه به شرق» که اکنون در سپهر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته در واقع چیزی جز رویکردی که نظام اسلامی پس از پایان دوره جنگ سرد دنبال کرده نیست. هرچند امریکاییها تلاش کردند پس از فروپاشی اتحاد شوروی سابق، نظام سلسله مراتبی تکقطبی را با نام «نظم نوین جهانی» بر جهان حاکم کنند، اما مشی انقلاب اسلامی، برهم زدن این سناریوی امریکایی بوده و در این راه از همه ظرفیتهای موجود در نظام بینالملل ازجمله قدرتهای نوظهور استفاده شده است. روشن است که قدرتهای نوظهوری همچون روسیه، چین و هند هرچند در بسیاری از موارد دارای اختلاف نظر با جمهوری اسلامی ایران هستند، اما اولاً در مسئله مهم و راهبردی نفی نظام تک قطبی و یکجانبهگرایی امریکایی تا حدی همراه هستند و ثانیاَ به دلیل وضع مشابه برخی از آنها – در اعمال تحریمها و جنگ اقتصادی امریکا علیهشان- دارای منافع مشترکی در خنثی و بی اثرکردن تحریمها هستند که همین امر ضرورت بهرهگیری از فرصت هوشمندانه پیش آمده را روشن میسازد.
همین مطلب: