سودای صهیونیستها در کرانههای ارس
سودای صهیونیستها در کرانههای ارس
همانگونه که بارها گفته شده، مناقشه قرهباغ هرچند شبیه اختلافات ارضی موجود در سایر نقاط جهان مسئلهای دوجانبه است، اما هرگز نباید آن را فقط در چارچوب اختلافات میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان تحلیل کرد. در واقع، منافع برخی قدرتهای فرامنطقهای و اهداف برخی بازیگران مایل به نفوذ در منطقه، اگر بیشتر از تمایلات دو کشور نباشد، کمتر نیست. یکی از بازیگران ذینفع در شرایط کنونی که البته به نوعی در هر دو سوی جبهه بازی میکند، رژیم اشغالگر قدس است.
اهمیت تاریخی منطقه قفقاز برای صهیونیستها (بهعنوان یکی از کانونهای خاستگاه یهودیان اشکنازی) و نزدیکی آن به مرزهای جمهوری اسلامی ایران، سبب شد که از نخستین روزهای فروپاشی شوروی، طمع صهیونیستها برای نفوذ در آن برانگیخته شود. در ادامه نزدیک شدن هرچه بیشتر دولت باکو به تلآویو از یکسو و احساس خطر آنها از نزدیکی دو ملت مسلمان ایران و آذربایجان، جای پای بیشتری در قفقاز جنوبی برای این رژیم جعلی فراهم کرد. در سالهای اخیر مناطق شمال رود ارس به بهشتی برای فعالیتهای جاسوسی و تروریستی رژیم اشغالگر قدس علیه جمهوری اسلامی ایران تبدیل شد و متأسفانه دولت باکو نیز بیتوجه به حسن همجواری با همسایه جنوبی به این رویه ادامه داد. نکته قابلتأمل آنکه نفوذ این رژیم به دو طرف منازعه توسعه یافت، بهگونهای که با روی کار آمدن دولت غربگرا در ایروان، سفارت صهیونیستها در پایتخت ارمنستان درست چند روز قبل از آغاز دوباره منازعه بازگشایی شد. اگر بگوییم صهیونیستها بازیگر پنهان و سود برنده از تداوم منازعه در منطقه هستند که بهنوعی به هر دو طرف درگیر نزدیک شدهاند.
در این میان نکتهای که به لحاظ میدانی در خور تأمل است، نقش صهیونیستها در هدایت مستقیم یا غیرمستقیم صحنه نبرد به سوی دلخواه خود است. درست است که پیشروی در مناطق دشت و جلگهای سادهتر است و همین امر ارتش آذربایجان را مایل به پیشروی در حاشیه جنوبی منطقه مورد منازعه به جای تهاجم به عمق آن نموده، اما انتخاب دشتهای جنوبی منطقه قرهباغ که مشرف به رودخانه ارس و مرزهای جمهوری اسلامی ایران است، به نظر تصادفی نبوده است. در حالی که مطابق دکترینهای معمول جنگ طبیعی است که آذریها استراتژی خود را صرف تضعیف عقبه راهبردی حریف (منطقه میان قرهباغ کوهستانی و سرزمین ارمنستان) بکنند و در واقع تمرکز خود را بر جبهه شمالی نبرد بکنند، اما در حال پیشروی در کرانههای شمالی ارس هستند. در سوی دیگر عقبنشینیهای مکرر و ضعف آشکار جبهه جنوبی ارمنستان این معنا را در ذهن متبادر میکند که اساساً دست هدایتگری در حال تغییری ژئوپلیتیک در حاشیه مرزهای جمهوری اسلامی ایران است.
برای روشن شدن موضوع کافی است به این نکته اشاره گردد که در مدت سههفتهای که از شعلهور شدن مجدد آتش جنگ میگذرد در حالی که پیشروی نیروهای آذری از خط آتشبس قبلی در بیشتر مناطق حداکثر به ۱۰ تا ۲۰ کیلومتر میرسد، اما در کرانههای شمالی ارس (مجاور مرز ایران) حتی به بیش از ۵۰ کیلومتر نیز رسیده است، به گونهای که خط تماس که در مجاورت مرزهای جمهوری اسلامی ایران در منطقه اصلاندوز بوده اکنون به «پل خداآفرین» است.
طبیعی است که از نظر جمهوری اسلامی ایران تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان لازم الرعایه است و اصل بازپسگیری سرزمینهای این کشور مورد انتقاد نیست. آنچه موجبات نگرانی بیشتر را فراهم میکند، حضور بیشتر صهیونیستها در مرزهای شمالی جمهوری اسلامی ایران است. برای روشن شدن اهمیت موضوع کافی است بدانیم طول مرز مشترک سرزمینهای اشغالی فلسطین با لبنان تنها ۷۹ کیلومتر است و از همین طول مرز نسبتاً کوتاه، صهیونیستها بارها به نقض تمامیت ارضی و هوایی و جاسوسی الکترونیکی پرداختهاند. اکنون تقریباً معادل همین فاصله به مرزهای مشترک ایران و همسایه آذری اضافه شده و بیم آن میرود اراضی خالی از سکنه این منطقه به بهشتی برای صهیونیستها در جهت ایجاد ایستگاههای شنود و جاسوسی و ارسال پهپاد و ... علیه جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود؛ موردی که مشابه آن پیشتر در منطقه تالش علیا و شمال مغان شاهد آن بودهایم. از سویی میدانیم صهیونیستها سابقه آشکاری در انتقال و حمایت از تروریستهای تکفیری دارند که نمونه بارز آن در حمایت از تروریستهای منطقه جولان سوریه رخ داد. در روزهای اخیر نشانههایی از انتقال برخی از عناصر میدانی گروهکهای سلفی تروریستی سابقاً فعال در سوریه به منازعه قفقاز دیده میشود. هرچند با تأسف باید گفت به جز صهیونیستها برخی کشورهای ناکام در جنگ سوریه همچون ترکیه نیز در این ماجرا نقشآفرین هستند. بر این اساس حضور عناصر صهیونیست و نیز تروریستهای تکفیری در مرزهای شمال غربی، تهدیدی جدی علیه امنیت ملی کشور تلقی میشود که باید هرچه زودتر برای آن چارهاندیشی کرد.
به طور کلی تداوم بیثباتی و ناامنی در منطقه به سود کشورهای منطقه نبوده و در شرایطی که طرفین درگیر ظرفیت اتمام یکسویه جنگ به سود خود را ندارند، تنها برنده واقعی منازعه بازیگران خارج از منطقه و مایل به نفوذ است. بر همین مبنا است که جمهوری اسلامی ایران از پایان درگیری نظامی و حل مسئله از طریق مذاکره حمایت کرده است.
ممکن است برخی در داخل به دلیل برداشت ناقص از این گزاره که «قرهباغ خاک اسلام است» و یا به دلیل خنثیسازی تبلیغات سوء گروهکهای قومی، مواضعی در حمایت از یکی از طرفین درگیری را طرح نمایند، باید گفت که اولاً دولت تحت نفوذ صهیونیستها در باکو را نمیتوان مدعی صالحی برای یک سرزمین اسلامی دانست، ثانیاً خطر گسترش حضور جاسوسهای صهیونیست در مرزهای شمالی و یا تحرکات گروهکهای تروریستی تکفیری تهدیدی جدی علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران به شمار میآید و ثالثاً مواجهه با یک صحنه مورد مداخله بازیگران فرامنطقهای پیچیدگیهای خاص خود را دارد و بهصرف بیاثر سازی تحرکات قومگرایانه نمیتوان در مورد این عرصه پیچیده اظهارنظر و موضع کرد.
همین مطلب: