دخیل بستن به قبر خالی در ینگهدنیا
دخیل بستن به قبر خالی در ینگهدنیا
با نزدیک شدن هرچه بیشتر به پایان ماراتن انتخاباتی امریکا، رقابت میان دو نامزد این صحنه وارد مراحل حساس میشود و پیشبینیها و تحلیلهای گوناگونی از نتیجه آن مطرح میگردد. در این میان، متأسفانه از سوی برخی سناریوی نخنمای گره زدن اقتصاد ایران و معیشت مردم به انتخاباتی که ۱۵ هزار کیلومتر آنسوتر برگزار میگردد در حال تکرار است. برخی تیترهای روزنامههای زنجیرهای و زمزمههای مطرحشده از سوی برخی شبهروشنفکران، حتی برخی چهرههای سیاسی، قصه پرغصه معطل کردن اقتصاد کشور به یک رویداد خارجی را که بههیچروی در کنترل ما نیست، در ذهنها تداعی میکند.
فراتر از آرزوهای واهی جراید زنجیرهای و خیالپردازیها برای انتخابات امریکا اخیراً شنیده شده است که مسئول دفتر یک مقام ارشد اجرایی در اجتماع حزب متبوع خود گفته است: «اگر بایدن پیروز شود یک اتفاق مهمی خواهد افتاد بعد یک فرصت دو ماهه داریم، هم میتوانیم نفت بفروشیم و با دنیا معامله کنیم و مقداری سرمایهگذاری جذب بکنیم و هم بتوانیم فضای خوبی را در داخل جامعه و روابط خارجی به نمایش بگذاریم و آن موقع است که وضعیت متفاوت خواهد شد. اگر بایدن پیروز شود ما میتوانیم در آن فضا و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری خودمان به مردم بگوییم در این شش ماه گذشته که ترامپ دیگر رئیسجمهور نیست شرایط این کاندیدا با این سیاست میتواند چهار سال دیگر این فضا را به وجود آورد. بنابراین اینجا ما میشویم حزبی که دولت و پشتوانه داریم و میتوانیم با داشتن کاندیدا شروع به کار کنیم.»
اینکه یک حزب و جریان سیاسی روی نتیجه انتخابات کشور دیگری قمار سیاسی کند، هرچند نشاندهنده ناپختگی نخبگان حزبی است، اما از منظر منافع ملی نگرانکننده است. هنوز به یاد داریم که در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ فضای تبلیغاتی خاصی مبنی بر تأثیر مذاکره بر معیشت مردم جریان یافت و از روزهای نخست شروع مذاکرات هستهای در دوره دولت یازدهم، مهمترین مناقشه میان صاحبنظران، تحلیلگران و فعالان عرصههای سیاست و اقتصاد میزان اثربخشی مذاکرات و - بهتبع آن- توافق احتمالی بر گشایش اقتصاد ملی و بهبود معیشت مردم ایران بود. این مناقشه البته در سطح نخبگان نماند و ذوقزدگیهای خیابانی پس از توافق اولیه -که تصاویر بهیادماندنی آن در بایگانی رسانهها موجود است- نشان از اجتماعی شدن امید به مذاکرات داشت. البته ناگفته پیداست که کشیده شدن ذوقزدگی از مذاکرات و توافق ریشه در نشانیهایی داشت که عمدتاً از سوی برخی مسئولان و نخبگان به جامعه داده میشد. یکسوی دیگر نیز واهمهافکنی از رویدادهایی خیالی بود که به جامعه القا میشد که در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات یا تأخیر در آن ممکن است به وقوع پیوندند. در نتیجه جمع این پروپاگاندای سلبی و ایجابی توأمان اولاً ساحت اجتماعی تا حد زیادی روی مذاکرات شرطی ماند و ثانیاً پیشرفت اقتصادی معطل مذاکرات ماند. در این فضا، رکود اقتصادی که در اثر کاهش قیمت نفت بر گرده اقتصاد سنگینی کرده بود، عمیقتر شد و در مقابل، شعاردرمانیهایی که مرتباً با کلیدواژه «از رکود عبور کردیم» تکرار میشد، ناکارآمدتر میشد. معطل نگاهداشتن اقتصاد به نتیجه مذاکره از یکسو و امیدآفرینی کاذب به وقوع معجزه در صورت توافق از سوی دیگر، تمام پیشرانهای داخلی اقتصاد را کند کرد و فرصت چند سال کار را برای پیشرفت اقتصادی از میان برد.
پس از اعلام و امضای برجام نیز، متأثر از فضاسازیهای گذشته، بخشهای مهم اقتصادی جامعه همچنان منتظر مشاهده علائمی از نتایج برجام بوده و آزادسازی ظرفیتها و توانمندی خود در عرصه اقتصادی را منتظر گشایشهای اولیه پسابرجامی نگاه داشتند. بااینحال نهتنها علائم واضحی مشاهده نشد، بلکه خلف وعدهها و نقض عهدهای مکرر امریکا که از همان دوران ماقبل خشک شدن جوهر برجام آغاز شده بود، امیدها را به یأس بدل کرد. در دوره پسابرجام، «نتیجهبخشی یا عدم نتیجه بخشی برجام» موضوع اصلی مناقشه میان نخبگان را رقم میزد. با گذشت هر روز و مشاهده نقض عهد دیگری از سوی غرب و بهویژه ایالاتمتحده امریکا، امید اثربخشی برجام بر گشایش اقتصادی بیشتر رنگ میباخت. در این میان برخی حرکات نمایشی همچون خرید تعداد معدود هواپیما – باهمه، اما و اگرهایش- ورود فلان برند خودروسازی یا واردات کالای لوکس مصرفی به بازار ایران نتوانست امید به رونق را به فعالان اقتصادی بازگرداند.
البته خروج نهایی امریکا از برجام و وعدههای بیفرجام اروپاییها سرنوشت برجام و تأثیرات اقتصادی آن را تا حد زیادی روشن کرده است. اکنون اگر نیمنگاهی گذرا به دادهها و ستاندههای این معامله بیفکنیم در مقابل تعهداتی که در کاهش توانمندی هستهای در ابتدا اجرا کردهایم و البته مهمتر از آن فرصت ذیقیمتی که برای پیشرفت اقتصادی داشتیم و به پای انتظار برجام قربانی کردیم، آوردهای جز تجربه «غیرقابلاعتماد بودن کدخدا و رعایایش» نداریم. تجربهای که تنها زمانی میتوان آن را ارزشمند دانست که از آن درس بگیریم و اشتباه گذشته را تکرار نکنیم. اگر از «تجربه برجام» درسی آموخته باشیم، باید بدون معطلی راه اقتصاد ملی را از برجام جدا کرد. دیگر عذری برای معطل ماندن وجود ندارد. باید همه فعالان و نخبگان اقتصادی چه در دولت و چه در بخش خصوصی و نیز آحاد مردم عزم خود را برای گرهگشایی از اقتصاد ملی با توان خویشتن جزم کرده و البته مسئولان دولتی در این راه پیشقدم باشند. البته بهسان آن مَثَل معروف که کسی چاهی میکند که آبی نداشت، اما برایش نان داشت، برخی جریانات و چهرههای سیاسی از معطل نگاهداشتن اقتصاد کشور به تحولات خارجی ارتزاق میکنند. طبعاً کسانی که بر قبر خالی انتخابات امریکا دخیل بسته و سرنوشت سیاسی خود را به آن گرهزده باشند، تداوم وضع موجود را «شیشه عمر» خود تلقی میکنند؛ اما مسیر منافع ملی چیز دیگری است.
این نوشتار را با توصیه مؤکد اخیر رهبر معظم انقلاباسلامی به هیئت دولت پایان میبریم که فرمودند: «اقتصاد کشور را مطلقاً به تحوّلات خارجی نباید پیوند زد؛ یعنی شما برنامهریزی اقتصادی را مطلقاً موکول و منوط نکنید به اینکه تحریمها برطرف بشود، یا کاهش پیدا کند؛ نه، فرض را بر این بگذارید که تحریمها بنا است دَه سال بماند. برنامهریزی اقتصادی بایستی بر اساس امکانات درونی و -همانطور که بارها گفتیم- درونزایی و به ظرفیتهای داخلی تکیه کردن، انجام بگیرد. این درست نیست که مثلاً فرض کنید ما بگوییم اگر چنانچه انتخابات فلان کشور، فلان جور شد، مثلاً اینجور میشود؛ نه نخیر، انتخابات آنجا هر جور میخواهد بشود. ما بایستی برنامه اقتصادی کشور را با توجّه به مسائل درونی کشور، با توجّه به امکاناتِ خودمان برنامهریزی کنیم؛ واقعاً یک خطای راهبردی است که ما مسائل اقتصادی را منوط کنیم به تحوّلات خارجی؛ و نباید تکیه کرد به مسائل خارجی؛ [که]آنها هر جور بخواهند، تصمیم بگیرند. ممکن است یک روز تصمیم خوبی بگیرند، ممکن [هم]هست تصمیم بدی بگیرند؛ اگر تصمیم خوبی بود از آن استفاده خواهیم کرد، لکن اینجور نیست که برنامه اقتصادیمان را موکول کنیم به اینکه آنها چه جوری تصمیم بگیرند. این هم مسئله مهم دیگر.»
همین مطلب: