بازآرایی در مقابل تهاجم اقتصادی و روانی دشمن
يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۲۵ ب.ظ
بازآرایی در مقابل تهاجم اقتصادی و روانی دشمن
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر معلمان به آرایش جنگی دشمن و تهاجم آنان در زمینههای اقتصادی، سیاسی، نفوذ اطلاعاتی و ضربه زدن بهوسیله فضای مجازی اشاره کردند و افزودند: «امریکا و صهیونیزم در همه ابعاد در حال برنامهریزی و اقدام هستند البته این مختص دولت فعلی امریکا نیست، قبلیها هم همین کارها را با دستکش مخملین انجام میدادند، اما کمکی که رئیسجمهور فعلی امریکا به ما کرده این است که این دستکش را درآورده و همه آن چدن پنهان در زیر دستکش امریکاییها را میبینند. در مقابل آرایش جنگی دشمن علیه ملت ایران، ملت هم باید آرایش جنگی بگیرد و همه مسئولان، آحاد ملت و افراد توانا و نخبه در هر زمینهای مشغول کارند با احساس مسئولیت و آمادگی وارد میدان شوند.»
در توضیح نوع آرایش جنگی دشمن باید به دو مقوله جنگ اقتصادی و جنگ شناختی اشاره شود.
جنگ اقتصادی (Economic warfare) عبارت است از آماج قرار دادن اقتصاد ملی از طریق اعمال تحریمهای هوشمند و هدفمند و اختلال در نظام اقتصادی کشور هدف. در حال حاضر جلوگیری از فروش نفت، ممانعت از سرمایهگذاری خارجی در ایران، تحریم پولی-بانکی و ناکارآمدسازی مدیریت اقتصادی و ... برخی از مهمترین ابزارهای جنگ اقتصادی علیه ایران در دوره کنونی هستند. آنچه در ساحت جنگ اقتصادی رخ میدهد اقدامات واقعی برای آسیبرسانی به اقتصاد ملی است. اما بخش قابلتوجهی از آسیبهایی که این روزها بر اقتصاد و بازار ایران وارد میشود، مابهازای چندانی در حوزه عینیت و عمل نداشته و بیشتر از جنس «ذهنی» است. اینچنین است که میتوان گفت: با نوعی جنگ شناختی پیچیده مواجهیم.
جنگ شناختی (Cognitive warfare) به معنای هدف قرار دادن قوه شناخت عموم مردم و نخبگان جامعه هدف با تغییر هنجارها، ارزشها، باورها، نگرشها و رفتارها از طریق مدیریت ادراک و برداشت است. این نوع جنگ شکل تکاملیافتهتر، پیشرفتهتر، عمیقتر و وسیعتر جنگ روانی است که مبتنی بر جامعه شبکهای (با زیرساخت رسانههای نوین) بوده و با مدیریت ادراک و برداشت انجام میگیرد. تغییر نگرش در جامعه کشور هدف، اختلال و خطا در دستگاه محاسبات تصمیم گیران، اثربخش نمودن جنگ اطلاعاتی، ایجاد گسست عاطفی-ادراکی بین تودهها و نخبگان با حاکمیت و نهایتاً تضعیف و زوال سرمایه اجتماعی برخی کارویژههای جنگ شناختی هستند.
در واقع آنچه باعث نتیجه بخشی جنگ اقتصادی میشود، اثربخشی جنگ شناختی است. جنگ شناختی سبب میشود بیش و پیش از آنکه جنگ اقتصادی ساختار و کارکردهای اقتصاد ملی را به چالش بکشاند، جامعه را در مسیر هموارسازی سناریوی دشمن و آسیبرسانی درونزا قرار دهد. نتیجه اجرای راهبردهای دشمن در جنگ شناختی آن است که حتی قبل از اعمال تحریمها، بازار داخلی در حوزههای مختلف دچار نوسان و نابسامانی شده و یا آنکه کالاهایی با منشأ کاملاً داخلی دچار کمبود یا افزایش افسارگسیخته قیمت میشوند.
دشمن در جنگ شناختی امیدوار است مردم را نسبت به آینده ناامید، نسبت به نهادهای رسمی بدبین و نسبت به سرنوشت عمومی جامعه بیتفاوت کند. در چنین شرایطی منافع فردی بر منافع جمعی و ملی غلبه مییابد و خسارت حاصله متوجه همه افراد جامعه میگردد. اکنون به نظر میرسد نخبگان جامعه، اعم از مسئولان و گروههای مرجع اجتماعی با هر سلیقه و گرایشی، تهاجم شناختی دشمن و مخاطرات ناشی از هرگونه رفتار هیجانی مبتنی بر منفعت فردی را برای جامعه تبیین کرده مراقب باشند خود نیز در این پازل دشمن بازی نکنند.
از سویی اکنون به دلیل وجود سوءمدیریت و سوءتدبیر حاد در برخی حوزهها و بخشها شاهد بروز اعتراضات طیفهای متنوعی از مردم هستیم که هرکدام البته به دنبال احقاق حق خود هستند. وجود چنین بسترهای نارضایتی، محیطی مناسب برای ورود و فتنهانگیزی دشمن فراهم میآورد و احتمالاً بخشی از تلاش دشمن برای سوءاستفاده از همین اعتراضات خواهد بود. ضلع دیگر فتنه مدنظر نظام سلطه، تلاش برای بیثباتسازی محیط داخلی و پیرامونی ایران، با استفاده از ابزارهای گوناگون در اختیار دشمن است: از جمله آن هدایت و اجرای جنگ نیابتی و تلاش برای انتقال تروریسم به داخل کشور؛ شعلهور کردن آتش اختلافات سیاسی از طریق احیای فتنه، ایجاد شکافهای مذهبی – قومی و هدایت فعالیتهای گروهکهای تجزیهطلبانه به داخل کشور، القای دوگانگی در حاکمیت و اتهام افکنی بهسوی نهادهای انقلابی برای تخریب وجهه و کاهش سرمایه اجتماعی و مشغولسازی روانی و مسئلهسازی کاذب برای جامعه ایرانی از طریق رسانههای نوین است.
طراحان راهبرد غرب، امیدوارند با مجموعه اقداماتی که در سناریوی جدید علیه جمهوری اسلامی ایران انجام میدهند، اولاً محیط داخلی کشور را دچار درجهای از بیثباتی و آشوبناکی نمایند که مجالی برای نقشآفرینی نظام در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا باقی نماند و ثانیاً در اثر فشار فزاینده چندوجهی ملت ایران تسلیم اراده غرب شده و تضعیف اقتدار منطقهای و دفاعی خود را در روندی مذاکراتی بپذیرند. برای مقابله با سناریویی که اساس آن بر اختلافافکنی و تقابل درونی در جامعه و حاکمیت کشور بنانهاده شده، یک اصل اساسی وجود دارد و آن لزوم «وفاق ملی برای مقابله و همافزایی و همراستایی همه ظرفیتها برای این منظور» است. اگر چنین حالتی در سطح نخبگان و آحاد جامعه به وجود آید، خودبهخود بخشی از سناریوی دشمن ناکام میماند.
برای شکلگیری این وفاق و همافزایی لازم است، نخبگان کشور به توطئه دشمن و بسترهای آن توجه کنند و ضمن درک و شناخت عمیق از آن، مردم را از این مسئله آگاه سازند. پس از ایجاد یک شناخت فراگیر در همه لایههای اجتماعی، لازم است مجموعهای از اقدامات و فعالیتها همچون مقاومسازی هرچه بیشتر اقتصاد، توجه به گلهمندیهای اجتماعی اقشار گوناگون و برنامهریزی برای حل مشکلات معیشتی و صنفی و توجه بیشازپیش مدیران اجرایی به انجام هرچه بهتر وظایف ذاتی خویش بهمنظور کسب حداکثری رضایتمندی اجتماعی دنبال گردد.
در توضیح نوع آرایش جنگی دشمن باید به دو مقوله جنگ اقتصادی و جنگ شناختی اشاره شود.
جنگ اقتصادی (Economic warfare) عبارت است از آماج قرار دادن اقتصاد ملی از طریق اعمال تحریمهای هوشمند و هدفمند و اختلال در نظام اقتصادی کشور هدف. در حال حاضر جلوگیری از فروش نفت، ممانعت از سرمایهگذاری خارجی در ایران، تحریم پولی-بانکی و ناکارآمدسازی مدیریت اقتصادی و ... برخی از مهمترین ابزارهای جنگ اقتصادی علیه ایران در دوره کنونی هستند. آنچه در ساحت جنگ اقتصادی رخ میدهد اقدامات واقعی برای آسیبرسانی به اقتصاد ملی است. اما بخش قابلتوجهی از آسیبهایی که این روزها بر اقتصاد و بازار ایران وارد میشود، مابهازای چندانی در حوزه عینیت و عمل نداشته و بیشتر از جنس «ذهنی» است. اینچنین است که میتوان گفت: با نوعی جنگ شناختی پیچیده مواجهیم.
جنگ شناختی (Cognitive warfare) به معنای هدف قرار دادن قوه شناخت عموم مردم و نخبگان جامعه هدف با تغییر هنجارها، ارزشها، باورها، نگرشها و رفتارها از طریق مدیریت ادراک و برداشت است. این نوع جنگ شکل تکاملیافتهتر، پیشرفتهتر، عمیقتر و وسیعتر جنگ روانی است که مبتنی بر جامعه شبکهای (با زیرساخت رسانههای نوین) بوده و با مدیریت ادراک و برداشت انجام میگیرد. تغییر نگرش در جامعه کشور هدف، اختلال و خطا در دستگاه محاسبات تصمیم گیران، اثربخش نمودن جنگ اطلاعاتی، ایجاد گسست عاطفی-ادراکی بین تودهها و نخبگان با حاکمیت و نهایتاً تضعیف و زوال سرمایه اجتماعی برخی کارویژههای جنگ شناختی هستند.
در واقع آنچه باعث نتیجه بخشی جنگ اقتصادی میشود، اثربخشی جنگ شناختی است. جنگ شناختی سبب میشود بیش و پیش از آنکه جنگ اقتصادی ساختار و کارکردهای اقتصاد ملی را به چالش بکشاند، جامعه را در مسیر هموارسازی سناریوی دشمن و آسیبرسانی درونزا قرار دهد. نتیجه اجرای راهبردهای دشمن در جنگ شناختی آن است که حتی قبل از اعمال تحریمها، بازار داخلی در حوزههای مختلف دچار نوسان و نابسامانی شده و یا آنکه کالاهایی با منشأ کاملاً داخلی دچار کمبود یا افزایش افسارگسیخته قیمت میشوند.
دشمن در جنگ شناختی امیدوار است مردم را نسبت به آینده ناامید، نسبت به نهادهای رسمی بدبین و نسبت به سرنوشت عمومی جامعه بیتفاوت کند. در چنین شرایطی منافع فردی بر منافع جمعی و ملی غلبه مییابد و خسارت حاصله متوجه همه افراد جامعه میگردد. اکنون به نظر میرسد نخبگان جامعه، اعم از مسئولان و گروههای مرجع اجتماعی با هر سلیقه و گرایشی، تهاجم شناختی دشمن و مخاطرات ناشی از هرگونه رفتار هیجانی مبتنی بر منفعت فردی را برای جامعه تبیین کرده مراقب باشند خود نیز در این پازل دشمن بازی نکنند.
از سویی اکنون به دلیل وجود سوءمدیریت و سوءتدبیر حاد در برخی حوزهها و بخشها شاهد بروز اعتراضات طیفهای متنوعی از مردم هستیم که هرکدام البته به دنبال احقاق حق خود هستند. وجود چنین بسترهای نارضایتی، محیطی مناسب برای ورود و فتنهانگیزی دشمن فراهم میآورد و احتمالاً بخشی از تلاش دشمن برای سوءاستفاده از همین اعتراضات خواهد بود. ضلع دیگر فتنه مدنظر نظام سلطه، تلاش برای بیثباتسازی محیط داخلی و پیرامونی ایران، با استفاده از ابزارهای گوناگون در اختیار دشمن است: از جمله آن هدایت و اجرای جنگ نیابتی و تلاش برای انتقال تروریسم به داخل کشور؛ شعلهور کردن آتش اختلافات سیاسی از طریق احیای فتنه، ایجاد شکافهای مذهبی – قومی و هدایت فعالیتهای گروهکهای تجزیهطلبانه به داخل کشور، القای دوگانگی در حاکمیت و اتهام افکنی بهسوی نهادهای انقلابی برای تخریب وجهه و کاهش سرمایه اجتماعی و مشغولسازی روانی و مسئلهسازی کاذب برای جامعه ایرانی از طریق رسانههای نوین است.
طراحان راهبرد غرب، امیدوارند با مجموعه اقداماتی که در سناریوی جدید علیه جمهوری اسلامی ایران انجام میدهند، اولاً محیط داخلی کشور را دچار درجهای از بیثباتی و آشوبناکی نمایند که مجالی برای نقشآفرینی نظام در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا باقی نماند و ثانیاً در اثر فشار فزاینده چندوجهی ملت ایران تسلیم اراده غرب شده و تضعیف اقتدار منطقهای و دفاعی خود را در روندی مذاکراتی بپذیرند. برای مقابله با سناریویی که اساس آن بر اختلافافکنی و تقابل درونی در جامعه و حاکمیت کشور بنانهاده شده، یک اصل اساسی وجود دارد و آن لزوم «وفاق ملی برای مقابله و همافزایی و همراستایی همه ظرفیتها برای این منظور» است. اگر چنین حالتی در سطح نخبگان و آحاد جامعه به وجود آید، خودبهخود بخشی از سناریوی دشمن ناکام میماند.
برای شکلگیری این وفاق و همافزایی لازم است، نخبگان کشور به توطئه دشمن و بسترهای آن توجه کنند و ضمن درک و شناخت عمیق از آن، مردم را از این مسئله آگاه سازند. پس از ایجاد یک شناخت فراگیر در همه لایههای اجتماعی، لازم است مجموعهای از اقدامات و فعالیتها همچون مقاومسازی هرچه بیشتر اقتصاد، توجه به گلهمندیهای اجتماعی اقشار گوناگون و برنامهریزی برای حل مشکلات معیشتی و صنفی و توجه بیشازپیش مدیران اجرایی به انجام هرچه بهتر وظایف ذاتی خویش بهمنظور کسب حداکثری رضایتمندی اجتماعی دنبال گردد.
همین مطلب:
روزنامه جوان- بازآرایی در مقابل تهاجم اقتصادی و روانی دشمن
۹۸/۰۲/۱۵