خطر براندازی گفتمانی نظام اسلامی
خطر براندازی گفتمانی نظام اسلامی
یکی از ویژگیهای خاص انقلاب اسلامی، متکی بودن آن به فطرت الهی انسان و انگیزشهای ناشی از آن است و همین امر سبب تسری فوقالعاده پیام و گفتمان این انقلاب در داخل و خارج از مرزهای جغرافیایی ایران اسلامی شده است. در حالی که بیشتر دگرگونیهای سیاسی قرن بیستم ماهیتی خشونتبار داشت و بعضاً همراه با جبر فیزیکی بود، اما انقلاب اسلامی در مسیری متفاوت، از درون قلبها جوشید. همین خاستگاه بود که بعدها در نظام اسلامی نیز تبلوریافته و عامل پایایی و اقتدار نظام گردید.
رمز و راز این قدرت خاص - که در ادبیات امروز از آن بهعنوان «قدرت نرم» یاد میشود- را بایستی در مفاهیمی که گفتمان انقلاب اسلامی را شکل میداد، جستوجو کرد. مفاهیم اصیلی که از آموزههای اعتقادی و آرزوهای تاریخی ملت سرچشمه میگرفت تبلور عینی آنها در این مرزوبوم از مهمترین رهاوردهای انقلاب اسلامی بود. به همین دلیل هرگونه خدشه در اصالت و معنادهی ناقص و نادرست به این مفاهیم اصیل میتواند نظام اسلامی را در ادامه راه از دستاوردهای این گفتمان محروم سازد. بهعبارتدیگر براندازی گفتمانی –که میتوان آن را پیچیده و درعینحال خطرناکترین نوع براندازی جمهوری اسلامی دانست- خطری در کمین نظام اسلامی است که در بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب در جمع فرماندهان سپاه نیز تحت عنوان «تحریف اجزای قدرت نرم نظام» مورد اشاره قرار گرفت.
در ادامه به برخی از مهمترین مؤلفههای این گفتمان که در معرض تهاجم براندازانه دشمن و امتداد داخلی آن قرار گرفته است، میپردازیم:
1- استقلال: استقلال از شعارهای اصیل و ریشهدار انقلاب اسلامی بوده که مأخوذ از گفتمان اسلامی و از دیرباز یک آرمان اساسی برای ایرانیان بوده است. در این میان برخی جریانات غربگرا و متأثر از پروژه «جهانیسازی» آن را تاریخ مصرف گذشته خوانده و آن را مترادف «انزواطلبی» میدانند. این در حالی است که استقلال عامل هویتبخش برای تمدن ایرانی از گذشته تاکنون بوده و نفی آن در شرایطی که در جهان نابرابریها به سر میبریم جز «باخت» برای ما معنایی ندارد.
البته روشن است که جریان متأثر از شبکه همکار داخلی غرب، با هدف تسری یافتن رویکرد متابعت از دشمن و ادغام در هاضمه سیریناپذیر سلطه جهانی، با پوششهای فریبنده، میکوشد از اساس «وابستگی» را تئوریزه نماید و آن را جایگزین مفهوم والای استقلال نماید.
بر همین اساس گاه شنیده میشود که نگاه به درون و ایستادن روی پای خود نفی میشود و نتیجه آن این است که برای تأمین یک امر ساده - همچون غذایی که در ناوگان ریلی توزیع میشود - به سراغ شرکتهای خارجی میروند.
2- آرمانگرایی: آرمانگرایی از اصول اساسی انقلابیگری است و انقلابها فارغ از تنوع در گرایشهای فکریشان، یک وجه مشترک دارند و آن آرمانگرایی است. اصولاً آرمانگرایی در ذات طبع استکمالی انسان نهفته است و بدون آن رکود و پسرفت بروز خواهد کرد. بااینحال غرب سلطهگر که با کمک تئوریسینها و استراتژیستهای خود به دنبال پایان تاریخ دانستن «لیبرالیسم» است و هرگونه تحول فکری در پسالیبرالیسم را برنمیتابد، میکوشد، آرمانگرایی را بهمثابه «خردگریزی» و «توهم» قلمداد کند و شبکه داخلی همکار آن نیز قله مطلوبی که برای جامعه ترسیم میکند، قرار گرفتن در مدار نظام سلطه است.
از اینرو با چماق «عقلانیت» و «خردگرایی» به «آرمانها» حمله و هرگونه خلاقیت و تلاش برای پیمودن مسیر برخلاف نسخههای تجویزی غرب سرکوب میشود.
تلاش این جریانات حول این مأموریت قرار میگیرد که با این غیرعقلانی معرفی کردن «آرمانگرایی»، صفت پویایی در جامعه جای خود را به رکود غربزدگی بدهد.
3- عدم اعتماد به دشمن: یکی از آموزههای عقلانی، عدم اعتماد بهطرف مقابلی است که در حال دشمنی ورزی است و در جهان «نابرابریها» و دوره «استعمار فرانو» این گزاره معنای دقیقتری مییابد. بااینحال زمانی که دشمن از در تزویر وارد شده و به اصطلاح «دست چدنی را در زیر دستکش مخملی خود پنهان میکند»، معادلهها بر هم ریخته و غفلت بر عناصر ضعیفالنفس غلبه پیدا میکند.
گاه یک لبخند فریبنده یا دستی که به ادعای دوستی دراز شده است، ممکن است عدهای را بهاشتباه بیندازد که دشمن تغییر کرده و نیازی به بدبینی گذشته نسبت به آن نیست. حتی گاه این خوشخیالی با نوعی غرور کاذب به تواناییهای خود همراه میشود و هرچه بیشتر انسان یا جامعه را در ورطه غفلت فرومیبرد. حالآنکه اینجا باید پرسید کدام رفتار دشمن تغییر کرده است که «سهلاندیشی» و «خوشباوری»، جایگزین «عدم اعتماد» شده است؟
در واقع اگر با دقت به مسئله نگریسته شود، این سهلاندیشی در تضاد کامل با عقلانیت است، اما قلمهای وابسته و تئوریپردازان جیرهخوار یا بیجیره و مواجب غرب، تحت عناوینی همچون «توهم توطئه» این خوشخیالی را کاملاً علمی و عقلایی ترسیم میکنند.
جالب اینجاست که جامعه ما بارها و بارها مورد گزند دشمن فریبکار واقع شده، اما هر بار از مرور زمان و عدم پایایی حافظه کوتاهمدت، سوءاستفاده شده و چنین القا میگردد که چرا نباید «تعامل با دشمن» را امتحان کنیم و بعد از گذشت اندی، معلوم میشود که دشمن همان است که بود. این جابهجایی گفتمانی یعنی جایگزینی «سهلاندیشی» و «خوشبینی کاذب» بهجای «دشمنشناسی» و عدم اعتماد به آن، هم جاپای مطمئنی برای دشمن در داخل ایجاد میکند و بسترساز نفوذ است، هم امنیت ملی و ثبات جامعه را به مخاطره میافکند و خدایناکرده میتوان زمینه ضربهپذیری از ناحیه غافلگیری دشمن را داشته باشد که قطعاً لطمات آن جبرانناپذیر است.
آنچه اشاره شد، تنها بخشی از مهمترین مؤلفههای گفتمانی است که مورد تهاجم دشمن قرار گرفته و میگیرد و علاوه بر آن باید همه این مؤلفهها احصا گردد، ضروری است جبهه مؤمن انقلابی و نهادهای حافظ انقلاب به سنگری مستحکم در مقابل این تهاجم براندازانه گفتمانی تبدیل شوند.
همین مطلب:
روزنامه جوان- خطر براندازی گفتمانی نظام اسلامی