تعامل با سعودیها در بنبست
تعامل با سعودیها در بنبست
چندان غیرقابلپیشبینی نبود که با ولخرجی آلسعود در بذل و بخشش دلارهای نفتی در منطقه و تحرکات دیپلماتیک در بالاترین سطح، آنچه مطلوب نظرشان بود را در اجلاسیه سازمان همکاریهای اسلامی به دست آورند. مروری گذرا بر تاریخچه این سازمان و نیز دقت در این نکته که مقر دائمی آن در خاک عربستان سعودی قرار دارد، پذیرش این حقیقت را که وضعیت کنونی چندان هم عجیب نیست، آسان میسازد. در واقع اکنون آلسعود و کشورهای همسو با آن همچون ترکیه و حتی سازمان همکاریهای اسلامی را نباید سرزنش کرد، چون از اینان انتظاری جز این نیز نمیرفت. آنچه بیشتر قابلتأمل است نوع مواجهه دستگاههای مسئول و برخی جریانهای کشورمان در برخورد با این روند در منطقه است. برای آنکه بتوان ارزیابی دقیقی از واقعیت ماجرا داشت، لازم است مروری هرچند گذرا بر روند دو سال گذشته داشته باشیم.
دولت یازدهم از روزهای نخست سرکار آمدن، شعار «تعاملگرایی» را مبنای گفتمان خود در سیاست خارجی قرار داد و چنین وانمود میشد که تعاملگرایی «کلید» حل مشکلات منطقه و جهان است. بر همین اساس بود که روند جدیدی در پرونده هستهای آغاز شد که برجام از دل آن پدید آمد. اینکه برجام چه فرجامی داشته و تا چه میزان موفق بود، موضوع این نوشتار نیست و مجالی مجزا را میطلبد، اما اینک که از برجام 2، 3، 4 و... سخن به میان میآید میتوان از کارآمدی یا ناکارآمدی تعاملگرایی در تحولات منطقه سخن به میان آورد.
بر کسی پوشیده نیست که از ابتدای کار تیم جدید مذاکرهکننده ایرانی در پرونده هستهای تعدادی از بازیگران منطقهای به دنبال مانعتراشی در مذاکرات بودند و یکی از شاخصترین بازیگران منطقه که برای به بنبست کشاندن مذاکرات از هیچ تلاشی فروگذار نکرد، رژیم آلسعود بود. دشمنی آلسعود با نظام اسلامی تازگی ندارد، اما روند تحولات سالهای اخیر، خصوصاً پس از بیداری اسلامی بر عناد و دشمنی این رژیم با مقاومت و نظام اسلامی افزوده است. پس از آنکه محور ارتجاع منطقه از موفقیت چندانی در جنگ دیپلماتیک علیه تهران برخوردار نشد، جنگ نفتی را آغاز کرد و با افزودن یکباره بر تولید نفت خود و اشباع بازار منطقه قیمت نفت را به سقوط آزادی بیسابقه کشاند. البته در روزهای اول آنچه از ژنرالهای پیر نفتی ما شنیده میشد، امید به حل این مشکل با کلید تعاملگرایی بود. با این چند جلسه «اوپک» نیز نتوانست مسئله را حل کند. بازار نفت روی سرسرهای با شیب بالا افتاده بود و با سقوط آزاد هر روز از درآمدهای نفتی ما کاسته میشد. سال 1394 در حالی آغاز شد که در نخستین روزهای آن خبر ناگوار تعرض دو مأمور سعودی به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده، احساسات ایرانیان را جریحهدار کرد. همه منتظر آن بودند که پاسخ مسئولان ایرانی به این جنایت و بیاحترامی به عزت ایرانی چه خواهد بود، اما تنها واکنش، تعطیلی عمره آن هم چند هفته بعد از وقوع ماجرا بود.
بهموازات همین ماجرا سعودیها جنگ دیگری را علیه مقاومت در منطقه آغاز کردند و آن حمله وحشیانه به مردم یمن بود. اینک نهفقط ایرانیان که بسیاری در دنیا منتظر بودند تا واکنش محور مقاومت را ببینند، اما این بار نیز کلید تعاملگرایی تجویز شد. هنگامیکه کاروان بشردوستانه ایرانی عازم یمن بود، آلسعود مانع از رسیدن کمکهای دارویی و غذایی ایران به مردم یمن شد و هنگامیکه عزم جمهوری اسلامی برای دفاع از این کاروان مشاهده شد، آنچنانکه روزنامه امریکایی نیویورکتایمز روایت میکند، جان کری نیمه شب همتای ایرانیاش را بیدار میکند و با لحنی تهدیدآمیز او را از واکنش منصرف میسازد. بدینترتیب کلید تعاملگرایی بار دیگر برای سعودیها گشایشآفرین بود. البته نیویورک تایمز ننوشته بود که آیا وزیر خارجه دولت تدبیر و امید نیز در مقابل این بذل و بخشش از امریکاییها و سعودیها مطالبهای داشته یا نه، اما در عمل جنگ یمن بیش از یک سال طول کشیده و هنوز بهصورت کجدار و مریز ادامه دارد.
چند ماه بعد دست جنایتکار آلسعود حادثهای دیگر آفرید. در این حادثه غمبار که به «فاجعه منا» مشهور شد، بیش از 7 هزار حاجی بیگناه از سراسر جهان اسلام قربانی بیکفایتی یا تعمد آلسعود شدند که در میان آنها نزدیک به 500 نفر از حجاج ایرانی بودند. این بار نیز همه آزادگان و آزادیخواهان جهان اسلام منتظر واکنش مسئولان ایرانی بودند. همان روزها بود که رئیسجمهور در سفر به نیویورک بود و البته حاضر به کوتاه کردن سفر خود تا یک روز به پایان سفر نشد. در این میان تنها تحرک دیپلماتیکی که از وزیر خارجه مشاهده میشد، عکسی بود که وی را زانوزده در کنار امیر کویت در جلسه مجمع عمومی سازمان ملل نشان میداد. گفته میشد این گفتوگو به منظور پادرمیانی کویت بود تا وزیر خارجه سعودی حاضر به ملاقات با همتای ایرانیاش شود. در عین حال خبرهای ضد و نقیضی از تلاش دولت برای میانجی نمودن برخی کشورهای اروپایی برای شکلگیری این دیدار در نیویورک شنیده میشد که همه ناکام ماند. البته این بار دیگر نمیشد از کلید تعاملگرایی سخن گفت. این بار نسخهای جدید از سیاست خارجی در حال نمایان شدن بود که بهجز لفظ «دیپلماسی التماس» نمیتوان از آن به تعبیر دیگری یاد کرد. این در حالی بود که در حجاز آلسعود سراسیمه مشغول از بین بردن اسناد و شواهد فاجعه منا بود؛ در همین راستا شتابان به دنبال دفن ابدان مطهر همه شهدای منا از جمله شهدای ایرانی بود. تنها پس از هشدار تهدیدآمیز رهبر معظم انقلاب بود که بهیکباره رفتار سعودیها تغییر کرد. گویی آنان متوجه شدند که این بار تفاوت دارد و قرار نیست کلید تعاملگرایی برای آنان بچرخد. جالب اینجاست که چند ماه بعد وزیر خارجه دولت یازدهم در سخنانی عجیب به اینکه کلید تعاملگرایی سبب شده در مقابل جنایت سعودی در سطح روابط خود با رژیم آلسعود تغییری ندهند، افتخار کرد.
اینک و پس از چندماه از فاجعه منا و بیمسئولیتی دستگاه دیپلماتیک در مقابل خون شهدای منا، هیئت عالیرتبه ایرانی به ریاست رئیسجمهور در استانبول با توطئه دیپلماتیک سعودیها مواجه شدهاند. آنچنان که از تصاویر برآمده از اجلاس نیز پیداست طرف ایرانی بار دیگر مایل به بهکارگیری کلید تعاملگرایی در مقابل سعودیها بود که با واکنش منفی آنان مواجه شده است. اگر منصفانه نگریسته شود، نمیتوان انتظاری بهجز خباثت و عناد از آلسعود جنایتکار داشت. بحث بر سر این است که تا چه حد واقعبینانه و خردمندانه با این پدیده برخورد کردهایم. اگر شش ماه پیش خون 500 شهید حاجی ایرانی، وجهالمصالحه کلید تعاملگرایی یا بهاصطلاح برجامهای 2، 3 و... شد، این بار چاقو دسته خود را بریده است. قطعاً میتوان گفت لکهدار کردن عزت هیئت ایرانی در استانبول نیز بخشی از سناریوی ریاض بوده است. کلید تعاملگرایی این بار نیز برای سعودیها گشایشآفرین بود.
همین مطلب: