ستارهها و خیابانهای شهرمان
ستارهها و خیابانهای شهرمان
این روزها خیابانهای شهرمان رنگ و بوی تازهای یافته و میزبان میهمانانی است که عطر حضورشان در همهجا استشمام میشود. چه میهمانانی هستند که خود صاحبخانهاند و ما همه بر سر سفره عزت و اقتدارشان نشستهایم.
با تو از آن 175 دریادل خطشکن میگویم که اکنون دستبسته به آغوش وطن بازگشتهاند تا دست ملت ایران هیچگاه بسته نماند و از ما و شما پنهان نیست، ملتی که چنین قهرمانانی دارد هیچگاه دستبسته نخواهد بود.
ایستادگی را باید از این ستارههایی آموخت که رفتند تا این راه، استوار و مستدام و این پرچم همچنان برافراشته بماند و درس «عزت و شرف» را در مکتب آب آموزگاری کردند.
نام آب که میآید به یاد مادرشان میافتم که مهریهاش آب بود و البته پستترین انسانها، آب را از فرزندش دریغ کردند و رسم تاریخ هماره همین بوده است که آب را از صاحبانش دریغ میدارند. زلالی را از آب باید آموخت؛ آبی که در سینه خود صدها دلاور غواص را پرورش داد تا مسیر عروج را بیابند و روشنیبخش امروز شهر و کاشانهمان باشند.
دریغ کردن آب داستان تازهای نیست، پس ملتی که خود را شاگرد دانشگاه سیدالشهدا (ع) میداند اماننامهای نمیپذیرد که آب را ارزانی دارد، در مقابل دوری از صاحب حقیقی آب و ذلت در پیش طاغوت را به همراه دارد. کوچههایمان هرسال در محرم با پرچمهایی منقش میشود که بزرگ روی آن پاسخ این گستاخی دشمن هست، حتی بدان بزرگی که انقلابیون پشیمان و تعاملگرایان نیز بتوانند با پیرچشمی خود بخوانندش و چه زیباست «هیهات منا الذله»
این قلم خود را شایسته آن نمیداند که این ستارگان آسمانی را مخاطب کلام خویش کند، اما مگر میتوان با این افلاکیان از راز دل سخن نگفت؟ راز دلی که جز حسرت و شرمندگی نیست. حسرت از بازماندگی از ایفای رسالتی که شهدا بر دوش ما نهادهاند و شرمندگی از قصور و تقصیر.
این روزها نورانیت شهدا فقط به خیابانهای تهران محدود نشده و عطر حضورشان حتی در فضایی که متعلق به انقلاب نیز نیست، پیچیده است. اگر به فضای مجازی سری بزنی خوب میبینی خیلی از آنهایی که به ظاهرشان هم نمیآید از تو بیشتر عواطف خود را بروز دادهاند و البته باید از بداخلاقیها نیز گفت که برخی تلاش کردند همین فضا را که معطر به یاد شهدا است با کینههای ضدانقلابی خویش به عرصهای برای طلبکاری از انقلاب و رزمندگان بدل کنند.
گاه میشود به برخی تقارنها فکر کرد. چه تقارن عجیبی؟ بازگشت این 175 خورشید به آغوش وطن، آنهم در چنین زمانی. فکرش را که بکنی مسئله ثقیلتر هم میشود، مخصوصاً آنکه یادت بیاید اینها با دستان بسته شهید شدهاند تا تسلیم حرف زور فرزندان شیطان نشوند. فرزندان سال 65 انقلاباسلامی خوب کارشان را بلد بوده و هستند. آن روز درست به رسالتشان عمل کردند و امروز نیز ما را فراموش نکردهاند. چشمهایمان را خوب باز کنیم، معلم آشکارا درس میدهد و این شاگرد است که باید فراگیرد. آب همان آب است و اماننامه نیز به درازای تاریخ نوشتهشده است. انتخاب سخت نیست، گزینهها آشکارند، اما سنگینی خواب برخی، صحنه را با دشواری همراه میسازد.
امروز این ستارگان نورانی روشنیبخش خیابانهای شهرمان خواهند بود.
هرکس به ظرف وجود بهره خواهد برد. خوب گوش دلت را به آنها بدهی بعید نیست که بشنوی «فرزندان سال 94 انقلاباسلامی! آیا از آزمون عزت روسفید بیرون خواهید آمد؟»