رایگاه

تارنمای دیدمان و اندیشه؛ یادداشت‌های محمدجواد اخوان

رایگاه

تارنمای دیدمان و اندیشه؛ یادداشت‌های محمدجواد اخوان

رایگاه

«فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»

آن چه می نویسم احتمالا دیدگاه و نظر من است، اما نام تارنمای خود را «رایگاه» نهادم تا مکانی باشد جهت اقتراح و تضارب آرا و خوانندگان محترم خود بیاندیشند و برترین را برگزینند!

کانال من در شبکه اجتماعی تلگرام
https://telegram.me/mjakhavan

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

درسی در ولایت مداری و اسیر قدرت نشدن...

جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۴:۴۴ ب.ظ

 درسی در ولایت مداری و اسیر قدرت نشدن...

خاطره ای که ای کاش مسئولان اجرایی امروز آن را بخوانند ...!

یک خاطره دیگر هم آن حرفى است که از قول بنده مکرّر نقل شده است. در این دانشگاه بود که بنده آن مطلب را گفتم. در زمان ریاست جمهورى در این دانشگاه سخنرانى داشتم و به سؤالات پاسخ مى‌دادم. یکى از دانشجویان در سؤال کتبى خود از من پرسید که شما بعد از ریاست جمهورى قصد دارید چه شغلى انتخاب کنید؟ - چون همه نوع حدسى زده مى‌شد - من گفتم براى خودم شغلى در نظر نگرفته‌ام و نمى‌دانم چه پیش مى‌آید؛ اما همین‌قدر بگویم که اگر امام مرا مأمور عقیدتى، سیاسى گُردان انتظامى زابل کنند و بگویند به آن‌جا برو، من دست زن و بچه‌ام را مى‌گیرم و به زابل مى‌روم و در آن‌جا مسؤول عقیدتى، سیاسى آن گردان مى‌شوم. یعنى من هیچ خواسته مشخصى در این زمینه براى خودم قائل نیستم. (بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیرکبیر۱۳۷۹/۱۲/۰۹ )

افتخار خود من این است که یک بسیجى باشم؛ سعى کرده‌ام این‌جورى عمل کنم. سال آخر ریاست جمهورى - دو، سه ماه مانده بود به آخر ریاست‌جمهورى من - در یکى از دانشگاهها براى یک جمع دانشجو صحبت مى‌کردم و به سؤالات پاسخ مى‌دادم؛ یکى از سؤالات این بود که شما بعد از ریاست جمهورى قصد دارید چه کار کنید و شغلتان چه باشد؟ گفتم: اگر امام به من بگوید برو بشو رئیس عقیدتى سیاسى فلان پاسگاهِ مرزىِ منتهاالیه جنوب شرقى کشور، من با افتخار مى‌روم آن‌جا و مشغول خدمت مى‌شوم! اگر این کار از من برمى‌آید و این کار را از من مى‌خواهند، من حاضرم و به آن‌جا مى‌روم؛ توطین نفس کردم. این را از باب اینکه شما فرزندان من هستید، به شما دارم مى‌گویم. صحبت پدرفرزندى است؛ نمى‌خواهم راجع به خودم صحبت بکنم. هر جا و در هر زمانى به شما نیاز هست، آن‌جا حاضر باشید. این مى‌شود بسیجى؛ بسیج یعنى این. (بیانات در دیدار اعضاى بسیج دانشجویى دانشگاه‌ها، ۳۱/۲/۱۳۸۶)

در جمهورى اسلامى، هر جا که قرار گرفته‌اید، همان‌جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه‌ى کارها به شما متوجه است. چند ماه قبل از رحلت امام (رضوان‌اللَّه‌علیه)، مرتب از من مى‌پرسیدند که بعد از اتمام دوره‌ى ریاست جمهورى مى‌خواهید چه‌کار کنید. من خودم به مشاغل فرهنگى زیاد علاقه دارم؛ فکر مى‌کردم که بعد از اتمام دوره‌ى ریاست جمهورى به گوشه‌یى بروم و کار فرهنگى بکنم. وقتى از من چنین سؤالى کردند، گفتم اگر بعد از پایان دوره‌ى ریاست جمهورى، امام به من بگویند که بروم رئیس عقیدتى، سیاسى گروهان ژاندارمرى زابل بشوم - حتّى اگر به جاى گروهان، پاسگاه بود - من دست زن و بچه‌ام را مى‌گیرم و مى‌روم! واللَّه این را راست مى‌گفتم و از ته دل بیان مى‌کردم؛ یعنى براى من زابل مرکز دنیا مى‌شد و من در آن‌جا مشغول کار عقیدتى، سیاسى مى‌شدم! به نظر من بایستى با این روحیه کار و تلاش کرد و زحمت کشید؛ در این‌صورت، خداى متعال به کارمان برکت خواهد داد. (بیانات در دیدار مسئولان سازمان تبلیغات اسلامى، ۱۳۷۰/۱۲/۰۵‌)

قبل از رحلت حضرت امام که دوران ریاست جمهورى در حال اتمام بود، دست و پایم را جمع مى‌کردم. مکرر مراجعه مى‌کردند و بعضى از مشاغل را پیشنهاد مى‌نمودند. آدمهاى بى‌مسؤولیت، این مشاغل را پیش خودشان به قد و قواره‌ى من بریده و دوخته بودند! ولى من گفتم که اگر یک وقت امام به من واجب کنند و بگویند شما فلان کار را انجام دهید؛ چون دستور امام تکلیف است و برو برگرد ندارد، آن را انجام مى‌دهم. اما اگر چنانچه تکلیف نباشد - و من از امام خواهش خواهم کرد که تکلیفى به من نکنند تا به کارهاى فرهنگى بپردازم - دنبال کارهاى فرهنگى مى‌روم. قبل از رحلت حضرت امام(اعلى‌اللَّه‌مقامه) که ماههاى آخر مسؤولیت من بود، با خودم فکر مى‌کردم که به کارهاى فرهنگى مشغول خواهم شد. این، گرایش اصلى ماست که دوست مى‌داریم به کارهاى فرهنگى بپردازیم. ... یعنى کشش اصلیمان به سمت کارهاى فرهنگى است، مگر این‌که مسؤولیتى بر دوشمان قرار بگیرد و بر ما واجب بشود. البته، همان‌وقت هم در جمعى گفتم که اگر بر من واجب و تکلیف بشود که در سمت ریاست عقیدتى، سیاسى گروهان ژاندارمرى زابل - که مى‌دانم آن‌جا گروهانى هست و عقیدتى، سیاسى هم دارد - مشغول شوم، مى‌رفتم و مشغول مى‌شدم. واقعاً هر جا که انسان کار کند، احساس نمى‌کند که از مجموعه‌ى کارآمدها و مجرّبینِ کارىِ این نظام جداست. (بیانات در مراسم تودیع اعضای هیأت دولت‌۱۳۶۸/۰۵/۱۸ )

 

 


 

این خاطره که چندین بار از زبان امام امت (حفظه الله تعالی) نقل شده است، تنها یک خاطره نیست، که درس است؛ درسی است برای کسانی جرئت جداشدن از برخی عنوانها و صندلی ها را ندارند. ناگفته پیداست که چه کسانی هستند که مخاطب این روزهای امام و امت در این خاطره اند. خدارا شکر هنوز طعم شیرین و فریبنده قدرت را درک نکرده ام، اما همین قدر پای درس این مکتب اموخته ام که حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلِّ خَطیئَةٍ.

 ای کاش برخی مسئولان اجرایی اگر نمی توانند چون امام خامنه ای (مدظله العالی) باشند، حداقل سیره ایشان را الگوی خود قرار می دادند که امام على (ع) می فرماید: أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَى مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طَعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ أَلَا وَ إِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِکَ وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ"؛ آگاه باشید که امام شما از دنیا به دو لباس کهنه و از خوراکى به دو قرص نان بسنده کرده است. بدانید که شما بر این کار توانایى ندارید، ولى مرا با پارسایى و سخت کوشى و پاک دامنى و استوارى یارى کنید.( نهج البلاغة، نامه 45، نامه به عثمان بن حنیف)

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی