چگونه غرب از دریچه مذاکره به انتخابات یازدهم می نگرد؟
چگونه غرب از دریچه مذاکره به انتخابات یازدهم می نگرد؟
رویکرد و گفتمان ضداستکباری جمهوری اسلامی ایران، تصویری واضح و روشن از نظرگاه نظام اسلامی در حوزه سیاست بینالملل و روابط خارجی ترسیم کرده است و در این میان این رویکرد، وجههای منحصربهفرد برای ج.ا.ا به عنوان محور مقابله با نظام سلطه بازتولید نموده است. در این میان تمایل شدید برخی جریانات سیاسی داخلی جهت ایجاد تماس و مذاکره با آمریکا در کنار پالسهای مثبتی که سیاستمداران ایالات متحده در این خصوص ارسال میکنند نشانگر اهمیت راهبردی ورود نظام اسلامی به پای میز مذاکره برای نظام سلطه است.
در این میان بررسی تحلیلی و تقاطع گیری راهبرد اخیر ایالات متحدهی آمریکا و تحولات آتی سیاسی اجتماعی منجر به انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم ایران و نیز راهبردهای جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با این مسئله، مورد توجه خواهد بود که در این نوشتار به آن پرداخته خواهدشد.
دام مذاکره و انتخابات یازدهم
سؤال مهمی که در این جا بایستی بدان پرداخته شود، آن است که با وجود پیشنهاد صریح نظام سلطه برای مذاکره مستقیم و نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم چه قرابتهایی میان این دو مؤلفهی سیاسی وجود دارد. به عبارت دیگر پیشنهاد مذاکره چه تأثیری بر تحولات انتخابات آتی خواهد داشت؟
برای پاسخ به این پرسش، در ابتدا باید به این نکته توجه داشت که به نظر میرسد اساس مطرح شدن این راهبرد از سوی آمریکا بخشی از برنامه این کشور برای اثر گذاری بر انتخابات ریاست جمهوری یازدهم است.
ریچارد ان هاس رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی ایالات متحده پیشتر تصریح کرده بود: «احتمال این وجود دارد که فشارهای اقتصادی باعث شود تا برخی در ایران نگاه تازهای به مذاکرات داشته باشند. [افزایش فشار اقتصادی] ایرانیها را به این نتیجه خواهد رساند که هزینهی راهی که اکنون در پیش گرفتهاند بسیار زیاد است و بنابراین منطقی است که تغییر رفتار دهند.»
«ری تکیه» استراتژیست ایرانیالاصل آمریکایی، در مقالهای برای «نیویورک تایمز» در این زمینه مینویسد: «ما برای ایجاد توازن در اهداف هستهای ایران نه به یک استراتژی بلکه به دو استراتژی نیاز داریم. "گامی مقدّماتی" برای تأمین زمان لازم برای استراتژی که ائتلاف تصمیم گیری تهران را گسترش داده و برخی صداهای میانه رو را به آن اضافه کند ... با توجه به پیشرفت برنامههای هستهای ایران، آسیب و تحریم بیش از این نمیتواند در آهسته کردن روند این برنامهها مؤثّر باشد.» (۱۳۹۱/۷/۳).
وی سپس در گزارشی برای «اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا» نوشته است: «بخشی مؤثّر و در حال گسترش در بدنه سیاسی ایران به دنبال مذاکره و حل و فصل مسئله هستهای است. این خواسته از دایره اصلاح طلبان و لیبرال ها فراتر رفته و به کرّات از زبان اصولگرایان طرفدار حکومت هم شنیده میشود. توافقی محدود میتواند شرایطی برای تفاهم بنیادی تر ایجاد کند.» (۱۳۹۱/۱۰/۲).
«اندیشکده رند» نیز در گزارشی با عنوان «مهار ایران» به قلم «رابرت ریاردون» در اینباره مینویسد: «نتیجه اصلی این پژوهش مذاکره با ایران است. این مطالعه نشان میدهد ارائه مشوقهای مشخّص به ایران از ارزشی واقعی برخوردار است؛ حتّی اگر در کوتاه مدت نتواند ایران را متقاعد به سازش کند. دورنمای مبهم تحریم ها، حمله نظامی و مشوقهای مشخّص در آینده نزدیک؛ حاکی از آن است که احتمالاً ایالات متّحده قادر به جلوگیری از دستیابی ایران به توانمندی هستهای نیست. در نتیجه آمریکا میبایست تلاش ها را بر توسعه راهبرد "مهار و تحدید نفوذ" ایران متمرکز کند.» (۱۳۹۱/۸/۲۴)
بر این اساس «جو بایدن» طیّ سخنانی در «کنفرانس امنیّتی مونیخ» گفت: «ما آمادهایم به صورت دوجانبه با ایران گفتگو کنیم. توپ اکنون در زمین دولت ایران است. زمانی که رهبری ایران، جدّی باشد ما آمادهایم با رهبری ایران دیدار کنیم. ما این دیدار را به صورت مخفی انجام نخواهیم داد.» (۱۳۹۱/۱۱/۱۴)
در توضیح راهبرد طرف غربی باید گفت، او الگوی چند وجهی بازدارندگی با رویکرد مهار – سازش را تنها گزینهی قابل اتکا برای مواجهه با جمهوری اسلامی ایران میداند. این الگو با دو راهبرد «هویج و چماق» و «سازش و مهار» مطرح است و در مواجهه با ایران از رفتار دفعی آغاز و به صورت تدریجی حرکت مینماید.
تجربه دو دهه گذشته نشان داده که گزینه «هویج و چماق» یک مدل ناکارآمد در تعاملات غرب با ایران است. در نتیجه گزینه باقی مانده و پیش روی غرب، سیاست «سازش و مهار» است؛ گزینهای پیچیده که هر چند به ظاهر دستکشی مخملین است اما در واقع ماهیتی چدنی داشته و حکایت از آماده شدن برای حملهای جدید و عمیق دارد.
در این رویکرد که در ادبیات «واقعگرایی» با عنوان «سیاست موازنه قوا» شناخته میشود، غرب سعی خواهد کرد با طیفی از ابزار سخت، نیمه سخت، نرم و البته کم هزینهتر، ایران را وادار به پذیرش سازش کند. واقعگرایان معتقدند به منظور برقراری صلح و دوری از هرج و مرج در نظام بینالملل و وضعیت جنگ، کشورها میبایست تن به موازنه قوا دهند.
از نظر غربیها موفقیت سناریوی اشتباه و تغییر محاسبات، جمهوری اسلامی ایران را در مدار تحقق راهبردهای مهار و تغییر رفتار قرار میدهد. راهبرد مهار در این برهه شامل توقف برنامه هستهای صلح آمیز جمهوری اسلامی، مذاکره با امریکا، تعادل در حوزههای راهبردی منطقهای به نفع نظام سلطه و ... میباشد.
همچنین راهبرد تغییر رفتار نیز با القاء پر هزینه بودن و ناکارآمدی گفتمان اصولگرایی در جامعه، تغییر در رویکرد و نگرش مردم، زمینه سازی برای قدرت یابی و بازگشت جریانهای واگرای غیر اصولگرا و تجدیدنظرطلبان به عرصه سیاسی و ساختارهای نظام همراه خواهد بود.
اندیشکده بروکینگز در تازهترین تحلیل خود که دو روز قبل از اجرای تحریم نفتی اتحادیه اروپا بر ضد ایران داشته است با اشاره به تمایل محمد خاتمی(اصلاح طلبان) به سازش با دنیای غرب تصریح میکند: «با نگاهی دقیقتر به مسئله مشخص میشود که جامعه بینالمللی یک بار نقطه عطفی در گرایشات بینالمللی ایران را از دست داد و از فرصت به وجود آمده برای هدایت تهران به مسیری سازندهتر استفاده نکرد.» به نوشته این اندیشکده، با وجود این که دولت باراک اوباما وسیعترین و سنگینترین محدودیتهای تاریخ ایران را بر این کشور اعمال کرده اما حساسترین سیاستهای ایران از جمله برنامه هستهای، حمایت از محور مقاومت با قدرت و قوت به پیش میروند و راهکار را، فشار داخلی(مردم- نخبگان) برای پذیرش رابطه با آمریکا یا روی کار آمدن جریانهای غرب گرا میداند.
مطالب فوق را میتوان در مدل «فشار، پیشنهاد، مذاکره» در دو سطح (درون حاکمیت و بیرون حاکمیت) مفهومسازی نمود. از نظر غرب مهمترین بخش از استراتژی کلان آنها در مواجهه با جمهوری اسلامی در دستان رهبر انقلاب اسلامی ایران میباشد. «مذاکره» نقطهی کانونی این بحث است و پذیرش مذاکره توسط نظام و مقامات عالیرتبهی آن دروازهی ورود به این استراتژی است.
بیثباتسازی جامعه در قالب تشدید فشارها و تهدیدات اقتصادی- سیاسی بر ایران و به مخاطره افتادن امنیت ملی، سبب شکل گیری اجماع سیاسی در سطح نخبگی برای پذیرش مذاکره میشود و مذاکره را به خواست اجتماعی و حاکمیتی تبدیل مینماید و در نهایت پذیرش جام زهر از سوی نظام و الگو زدایی از انقلاب اسلامی ایران نتایج اصلی و اولیه این مرحله هستند.
در این مرحله، بخش عمدهای از «فشار» متوجه مردم ایران است تا از طریق فشارهای اقتصادی بر جامعه و مطالبه مصلحت گرایی و به خطر افتادن امنیت ملی، فشار اجتماعی و سیاسی لازم بر حاکمیت برای تجدیدنظر در سیاست کلان مواجهه با امریکا و غرب به وجود آید.
«پیشنهاد» نیز بر دو بخش 1- نخبگانی و مسئولین و 2- مردم توجه دارد زیرا مسئولین و نخبگان، ریشه بسیاری از مشکلات را نه در کاهش پایبندی خود به آرمانهای انقلاب و نه در اشکالات مدیریتی خود بلکه در تحریمها و عدم ارتباط با نظام سلطه میدانند. بنابراین با ارائه یک «پیشنهاد و معامله بزرگ» از سوی امریکا، به بهانه نارضایتی مردمی و به خطر افتادن امنیت ملی، نخبگان کشور نیز با مطالبه مصلحت گرایی، فشار حاکمیتی مورد نظر را به مقامات عالیرتبهی نظام وارد خواهند آورد.
در این حال با رسیدن جامعه به بی تعادلی روانی ناشی از «فشار»، نخبگان و مسئولین تنها راه برون رفت از بحران اجتماعی-سیاسی کنونی را «مذاکره» با امریکا بیان نموده و کلید حل بحران را در دستان مقامات عالیرتبهی نظام عنوان مینمایند تا مطالبات مردمی-حاکمیتی شدت پذیرد و نظام مجبور به پذیرش آن شوند.
با توجه به این قرائن میتوان گفت پیشنهاد اخیر آمریکا، تلاشی است برای طرح مطالبهی لزوم مذاکره با آمریکا از سوی نخبگان سیاسی و آحاد جامعه. رهبر معظم انقلاب در تبیین این مسئله میفرمایند: «در تبلیغات وانمود میکنند که اگر ایران با آمریکا سر میز مذاکره بنشیند، تحریمها برداشته میشود. این هم دروغ است. هدفشان این است که با وعدهی برداشتن تحریمها، ملت ایران را وادار کنند که اشتیاق به مذاکرهی با آمریکا پیدا کند. تصور آنها این است که ملت ایران دیگر از تحریمها به ستوه آمدهاند، پدرشان دارد در میآید، همه چیز به هم ریخته است؛ پس ما بگوییم خیلی خوب، بیایید مذاکره کنید تا تحریم را برداریم، یکهو جمعیت ملت ایران راه بیفتند که بله، بیایید مذاکره کنیم.»(بیانات در دیدار مردم آذربایجان28/11/1391)
لازم به ذکر است مدیریت ذهنی مردم و مسئولان با سناریوهای از پیش طراحی شده شگرد نخ نما شدهای است که غرب بارها در مواجهه با انقلاب اسلامی آن را به کار بسته است که گاه مشکلاتی را نیز برای نظام ایجاد کرده است. رواج فرهنگ اشرافیت در جذب آرای مردم و نهادینه کردن منش تبلیغ غیر دینی از قبیل ترویج اباحهگری و دامن زدن به شعارها و رفتارهای غیر اسلامی یکی از توطئههای پیچیدهی دشمنان نظام میباشد که در بطن خود ناخواسته به جایگزینی عصبانیت سیاسی به جای عقلانیت و بصیرت سیاسی منجر شده و باز احیای توطئهی جنگ نرم و پیشبرد آرام استحاله از درون را در پی خواهد داشت و از سوی دیگر تغییر شعارها و منش انتخاباتی ملت ایران بیداری اسلامی منطقه را تحت شعاع قرار داده و در نهایت به تضعیف معنایی موقعیت ایران در جبههی مقاومت ختم خواهد شد.
یک تحلیل قدیمی و البته دقیق در ذهن غربیها دربارهی انتخابات در ایران این است که، همواره در ایران در آستانهی انتخابات فضای رسانهای بازتر شده و حاشیهی امنیت برای اظهارنظر سیاسی بیشتر میشود و نظام به منظور ایجاد هیجان انتخاباتی هم شده با سعهی صدر بیشتری به فضای رسانهای نگاه میکند. تحلیل امریکاییها این است که این اتفاق در آستانهی انتخابات آتی هم رخ خواهد داد و در نتیجه فرصت مناسبی پیش خواهد آمد تا برخی جریانهای سیاسی به ویژه جریان فتنه که تاکنون تحت محدودیتهای شدید امنیتی قرار داشته شروع به سخن گفتن با مردم بکنند و به افشاگری علیه نظام، دولت و اصولگرایان بپردازد. آنچه باعث شده امریکاییها به این موضوع توجّه ویژه نشان بدهند این است که عقیده دارند این بار اشکالات موجود در کار دولت به جریانهای منتقد به ویژه اصلاحطلبان، انگیزه و توان بیشتری برای حضور در فضای رسانهای و به راه انداختن فضای نقد موثر علیه دولت داده است. لذا پروژهای که اکنون امریکاییها در دست دارند این است که زیر ساختهای ارتباطی و رسانهای لازم را برای زمانی که فضای رسانهای در ایران بازتر شود، به وجود بیاورند تا هر زمان که این اتفاق رخ داد جریانهای همسو با غرب بتوانند به سرعت با استفاده از این زیر ساختها پیام خود را به تعداد هر چه بیشتری از مخاطبان برسانند.
از ابعاد دیگر این اثر گذاری بهره برداریهای دیپلماتیک حول مسئله انتخابات است. صهیونیسم بینالمللی میداند که ورود کامل و مستقل ایران به باشگاه هستهای جهان معادلههای منطقه را بر هم زده و رژیم جعلی صهیونیستی را در موقعیت دشواری قرار خواهد داد. دشمن سعی فراوان داشت تا با اجرای سناریوهای پیچیدهای جهان را بر ضد سیاستهای صلح آمیز هستهای ایران بشوراند که در سایهی دیپلماسی فعال، حاصلی به دست نیاورد. به نظر میرسد که انتخاب مقطع کنونی برای چنین سناریویی بی ارتباط با نزدیک شدن به ایام انتخابات پیش رو نمیباشد. روشن و آشکار است که غربیها میکوشند در صورت موفقیت در بحران سازی اجتماعی -اقتصادی در موقعیت حساس برگزاری انتخابات با مسئولان نظام وارد گفتوگو شده و سعی نمایند در معاملهای سراسر برد- برد و با مدیریت ذهنی مردم و مسئولان در تنگناهای احتمالی ایام انتخاباتی، ملت بزرگ ایران را از حق مسلم خویش محروم نمایند.
امید به جریان انحرافی برای بازگشایی باب تماس، مذاکره و رابطه با آمریکا، چیزی نیست که دیگر از دید تحلیلگران و ناظران بینالمللی پنهان مانده باشد. در این راستا «نیویورک تایمز» با ذوقزدگی مینویسد: «سخنرانی «احمدی نژاد» در مجمع سازمان ملل همراه با آرامش بود و اثری از انتقادات شدید سالانه و معمول علیه اسرائیل نبود ... «احمدی نژاد» اتّهامات آرام و کم تعدادی را مطرح کرد.» (۱۳۹۱/۷/۷).
«واشنگتن پست» به نقل از تحلیلگران اطّلاعات جاسوسی آمریکا درباره چرخش سیاست خارجی «احمدی نژاد» مینویسد: «احمدی نژاد در زمره گروهی از ایرانیان قرار دارد که در روزهای اخیر در جهت حمایت از احتمال توافق با آمریکا سخن گفته است.» (۱۳۹۱/۸/۲۴).
در مقابل رئیسجمهور نیز در نشستی با اصحاب رسانه مصری گفت: «حرفهایی که از مقامات آمریکا شنیده میشود، جدید و مثبت است و امیدواریم در رفتارشان هم تغییرات مثبت اتفاق بیفتد.» (۱۳۹۱/۱۱/۱۸) او در سخنرانی به مناسبت سالگرد انقلاب اسلامی گفت: «اخیراً ادبیات خود را عوض کرده و با ادبیات بهتری حرف میزنند. من به صراحت میگویم ... شما اسلحه را از روی ملّت ایران کنار بکشید، من خودم با شما گفتگو میکنم.» (۱۳۹۱/۱۱/۲۲). خبرگزاری «آسوشیتدپرس» در تحلیل سخنان «احمدی نژاد» مینویسد: «احمدی نژاد گفت اگر فشار غرب متوقف شود؛ آماده مذاکره با آمریکا است.»
بعد از آن بود که اتّخاذ سیاست خاص «احمدی نژاد» درباره "رابطه با آمریکا" در حاشیه سفر به «نیویورک» باعث شد، رفتهرفته تصمیم سازان در آمریکا شرایط برای اختلاف افکنی بین مسئولین ایران حول این موضوع را فراهم ببینند.
در همین راستا تنها چند روز بعد از بازگشت رئیس جمهوری از سفر، روزنامه «نیویورک تایمز» از منابع ملّی ایالات متّحده در گزارشی به قلم «هلن کوپر» و «مارک لندلر» از قول مقامات رسمی آمریکا مدّعی شد که ایران و امریکا به طور محرمانه توافق کردهاند که در نشستی رو در رو درباره برنامه هستهای ایران مذاکره کنند. نویسندگان مدّعی بودند ایران درخواست کننده این دیدار بوده ولی معلوم نیست رهبری در ایران آن را تأیید کرده باشد (۱۳۹۱/۷/۲۹).
با توجه به این نکته میتوان متصور شد که اولاً امریکاییها با هدف تقویت جریان انحرافی در مقابل اصولگرایان، ممکن است وارد برخی ابتکار عملهای دوجانبه به این جریان با هدف تقویت آن در محیط سیاست داخلی ایران بشوند ثانیاً؛ به پیروزی جریان مطلوب خود در انتخابات کمک کنند تا پس از انتخابات با طرف مناسبتری برای مذاکره روبرو باشند. ثالثاً؛ امریکاییها امیدوار خواهند بود افزایش منازعهی قدرت در ایران توان آن برای مقابله با حملات خارجی را تضعیف کند. رابعاً؛ همچنین امریکاییها امیدوار خواهند بود تا با افزایش منازعهی قدرت در ایران هر چه بیشتر مردم را از نظام ناامید و به آن بدبین کند و در نتیجهی حمایت مردمی از تصمیمهای کلان نظام در عرصهی سیاست خارجی کاهش بیابد.
اقدامات جانبی و بایستههای سناریوی غربی
البته ذکر این نکته ضروری است که سناریوی پیچیده امریکایی ها، بایستهها و الزاماتی نیز دارد که آن ها نیز بایستی دنبال گردند تا کل سناریوی راهبردی غرب در انتخابات آتی به بار نشیند. در این میان میتوان به محورهای اقدامات پیوسته دشمن مانند تلاش برای چالش ضدامنیتی و احیای فتنه و تلاش برای ایجاد گسست در حاکمیت اشاره نمود که در ادامه مورد بررسی قرار خواهد گرفت:
1- تلاش برای چالش ضدامنیتی و احیای فتنه
ایجاد چالشهای جدی اجتماعی و مورد تهدید قرار دادن امنیت و آرامش کشور و در نهایت تضعیف استقلال کشور یکی از استراتژیهای همیشگی غرب در مواجهه با ایران است که در سه ماه آینده به دلیل حاکم شدن فضای انتخاباتی در کشور این سیاست با شدت و حدت بیشتری در دستور کار قرار خواهد گرفت. هرچند تعداد قابل توجهی از تحلیلگران غربی بر این باورند احتمال احیای مجدد ناآرامیهای خیابانی مانند سال 88 در ایران ضعیف به نظر می رسد، اما با این وجود نشانههایی وجود دارد که تلاشهایی در این راستا آغاز شده است. در یک جمعبندی، تحلیل غربی ها این است که اگر شرایط مطلوب فراهم شود میتوان به احیای ناآرامیهای خیابانی در ایران امیدوار بود.
با توجه به شرایط روز میتوان سناریوی احتمالی جهت ایجاد و تشدید چالش امنیتی احتمالی را در گامهای ذیل متصور شد:
1-1- هم افزایی آسیبها و تهدیدات داخلی و خارجی در جامعه: در این گام فشارهای خارجی اقتصادی و دیپلماتیک اعم از تحریمها و... در کنار برخی سوء مدیریتها و آسیبهای داخلی موجب اختلال و آشفتگی در اقتصاد ملی خواهد شد.
1-2- تشدید بحران در سطح اقتصادی - اجتماعی با عدم مدیریت اقتصادی و اثرگذاری تحریمها: نتیجه این مسئله در بی تعادلی و تضعیف عمق روانی جامعه و بروز التهاب و شورش در قشر متوسط به پایین جامعه موثر خواهد بود.
1-3- تشدید بحران در سطح سیاسی- اجتماعی با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری ایران: نتایجی همچون هم افزایی تحرکات اقتصادی- اجتماعی و تحولات سیاسی - اجتماعی جامعه، فعال شدن طبقه متوسط به بالای جامعه، امنیتی شدن کشور در داخل (التهاب، شورش و اغتشاش) و پیرامون(بی ثبات سازی کشورهای محور ایران) و قرار دادن ایران در لبه پرتگاه جنگ از جمله تبعات احتمالی این مسئله به شمار میآیند.
1-4- دو قطبی سازی جامعه در موضوع سازش و مقاومت- عزت ملی: در چنین شرایطی عملاً مسئولان نظام چارهای جز عقب نشینی در مقابل خواستههای غرب و نظام سلطه نخواهند داشت. ری تاکیه (Ray Takeyh) عضو شورای روابط خارجی آمریکا تاکید میکند: « موج ناآرامی در منطقه میتواند نشئت گرفته از ایران باشد، اما باید تمام تلاش خود را به کار گیریم چنین ناآرامیهایی در ایران نیز رخنه کند.» وی نقاط ضعف سیاست داخلی ایران را فرصت بسیار مغتنم و محل ورود مناسبی ارزیابی کرده و توصیه میکند: « جامعه مدنی ایران از بخشهای مختلفی تشکیل شده که میتوان روی آنها سرمایه گذاری کرد، از جمله سندیکاهای کارگری، انجمنهای جوانان، روحانیون مخالف، معترضان لیبرال و دانشگاهیان، که همه اینها ظرفیت مناسبی برای ایجاد نا آرامی دارند.»
من حیثالمجموع شرایط مورد آرزوی غرب را چنین میتوان تصویر نمود: نخست؛ به وجود آمدن زیر ساختهای رسانهای و امکاناتی در محیط مجازی که مجدداً آمادگی گفتمانی و هماهنگی سازمانی لازم و همچنین انگیزههای سیاسی لازم برای حضور مجدد برخی گروههای اجتماعی در خیابان را ایجاد نمایند. از سوئی از حد گذشتن منازعهی قدرت درون حکومت که ضد انقلاب به خانه بازگشته پس از سال 88 را مجدداً انگیزه داده و تحریک میکند. عامل دیگر افزایش نارضایتی اقتصادی خواهد بود به گونهای که این بار بخشهایی از طبقهی محروم انگیزهی حرکت خیابانی به ویژه در مراکز استانها و شهرستانها پیدا کنند. امید دیگر آنان به آغاز فعالیت مجدد احزاب اصلاحطلب است به ویژه با این هدف که بدنهی اجتماعی فعال خود را مجدداً سازماندهی نمایند تا این بخش سازمان یافته همانند فتنه 88 مجدداً بتواند به عنوان لیدر آشوب عمل کند. و نهایتاً به سرانجام رساندن پروژهی براندازی در سوریه یکی دیگر از پروژههایی است که امریکاییها در صدد به سرانجام رساندن آن هستند. سوریه تنها کشوری است که امریکاییها عقیده دارند اگر اعتراضات در آن به نتیجه برسد احتمال سرایت آن به ایران بالاست. در کنار این ها اقدامات پراکنده و ایذائی ضدامنیتی نیز میتواند به عنوان چاشنی باروت عمل کند.
همچنین بخشی از این راهبرد ضدامنیتی غرب را میتوان در نگاه تجزیهطلبانه غرب در ایران جستجو کرد. واضح است موزاییکی بودن وضعیت قومیتی در ایران از دوران قدیم، دست آویزی بسیار اثر بخش برای استعمار پیر انگلیس بوده است تا با اجرای سیاست «تفرقه بیانداز، حکومت کن» به غارت منابع و مخازن کشور بپردازد. از سوی دیگر وضعیت متنوع اقوام موجب میشود که جغرافیای سیاسی ایران از یک صفحهی موزاییکی قومیتی بسیار متنوعی شکل گیرد که چنین شرایطی فی نفسه یک آسیب میباشد اما تا کنون به دلیل رویکرد عدالتخواهانهی نظام جمهوری اسلامی و اتکای آن به آرمان بیبدیل نهضت جهانی مستضعفین، تنوع قومیتی در ایران یک فرصت دینی - ملی به حساب آمده است. غیر قابل انکار است که در طول سه دههی گذشته با وجود توطئههای ریز و درشت دشمن، در هم تنیدگی ریشهای جریان قومیتی با آرمانهای دینی به انسجام ملی - مذهبی کشور منجر شده است که نوید بخش یک آرامش سیاسی - اجتماعی است. به آسانی قابل استنباط است که دشمن خواهد کوشید با پر هزینه نمودن کشمکشهای طبیعی موجود در بطن انتخابات که گاه منشأ قومیتی دارد، به اهداف آیندهی خویش دست یابد.
2- تلاش برای ایجاد گسست در حاکمیت
ایجاد اختلاف و شکاف در سطوح استراتژیک نظام از دیرباز در راهبردهای دشمن غربی وجود داشته است. اکنون یک درک بسیار پیشرفته در تحلیلهای آنان این است که بحران در ایران از کف خیابان به درون حاکمیت منتقل شده و در آستانهی انتخابات فضا برای تشدید منازعهی قدرت در دو عرصهی تقابل جناحهای سیاسی مختلف با یکدیگر از یک سوء و تقابل دولت با دیگر نهادهای نظام از سوی دیگر، بسیار مساعد است. برنامهریزی جریان انحرافی برای تداوم حضور قدرت، انگیزهی جریان فتنه 88 برای بازگشت مجدد و پیروزمندانه به صحنهی سیاسی کشور و نهایتاً اختلافات میان اصولگرایان چهار عاملی است که غربیها را امیدوار کرده، منازعهی قدرت در ایران در آستانهی انتخابات به اوج خواهد رسید.
غربیها عقیده دارند دولت ایران بر خلاف گذشته که، علاقهای در ورود به منازعات سیاسی از خود نشان نمیداد، اخیراً رفتاری تهاجمیتر در عرصهی سیاست داخلی در پیش گرفته و احتمالاً اگر خود را با حملات تند و تیز از جانب رقیبانش مواجه ببیند در مقابلهی به مثل کوتاهی نخواهد کرد. از نظر طرف غربی یکی از مهمترین نتایج درگیر شدن دولت و رقیبانش در این فرآیند، بر زمین ماندن کارهای جاری در ایران است که منجر به افزایش نارضایتی مردم خواهد شد. غربیها اکنون تلاش میکنند با متمرکز کردن تحریمهای خود بر مواردی که با زندگی روزمرهی مردم مرتبط است، تبعات کمکاری دولت در ادارهی امور کشور را تشدید کنند. تحلیل امریکاییها این است که اگر بتوانند سوء مدیریت و با احیاناً بیانگیزگی دولت در امور اجرایی را با تحریمهای کاملاًَ هدفمند گره بزنند قادر خواهند بود نارضایتی مردمی را در آستانهی انتخابات به اوج برسانند.
در این میان یکی از ابعاد ویژهی سناریوی راهبردی دشمن حمایت از تشدید اختلافات میان مسئولان و قوای سهگانه است. این مسئله هم موجب اخلال در روند خدمترسانی دستگاههای مسئول به مردم -و به تعبیر دیگر ماندن کارهای مردم بر روی زمین- و نتیجتاً خودبهخود تشدید نارضایتیها میگردد و هم از سویی موجب زمینهسازی برای حرکت اقبال عمومی به سمت گروههای غیر اصولگرا خواهدشد. رهبر فرزانه انقلاب در تشریح خطر این مسئله تصریح مینمایند: «یکی از راهها، ایجاد وحدت است. اختلافات مضر است. هم اختلافات بین مسئولین مضر است؛ هم بدتر از آن، کشاندن اختلاف میان مردم مضر است. این را من به مسئولین، به رؤسای محترم هشدار میدهم. من از رؤسای قوا حمایت کردم، باز هم حمایت میکنم - مسئولند، باید کمکشان کرد - اما به آنها هشدار میدهم، مراقب باشند. نه اینکه این نامهنگاریها خیلی مهم باشد؛ نه، صد تا نامه بنویسند؛ کار خودشان را بکنند، اختلافات را به میان مردم نکشانند، چیزهای جزئی را مایهی جنجال و هیاهو و استفادهی تبلیغاتی دشمن و خوراک تبلیغاتی رادیوهای بیگانه و تلویزیونهای بیگانه نکنند، صد تا نامه بنویسند؛ نامه اهمیتی ندارد. مهم این است که همهی ما بدانیم مسئولیتی داریم، همهی ما بدانیم موقعیت حساسی داریم. امروز دشمن به خاطر حوادث شمال آفریقا، به خاطر پیشرفت علمی ایران - البته آنها میگویند پیشرفت هستهای، لیکن دروغ میگویند؛ عمدهی مشکل آنها پیشرفت علمی شماهاست - به خاطر تأثیری که ملت ایران بر روی ملتهای دیگر گذاشته است، به خاطر این بیداری اسلامی که پیدا شده، ناراحت و عصبانی است. دشمن احساس شکست میکند، احساس ناکامی میکند؛ لذا ناراحت است. البته ژستی که دولتمردان و دولتزنان آمریکا میگیرند، ژست پیروز است؛ که بله، ما چنین و چنان کردیم؛ لیکن خودشان هم میدانند، دیگران هم میدانند، محافل سیاسی و محافل مطبوعاتی دنیا هم میدانند که قضیه چه خبر است؛ میفهمند که دولت آمریکا در این درگیری، در این مبارزهی کلان، در این حوادث، شکست خورده؛ خب، ناراحتند. آنها هی دنبال اینند که یک کاری پیدا کنند. یکی از کارهای مهم آنها این است که با روشهای موذیانه و موریانهوار، بین ما اختلاف بیندازند؛ این جزو کارهای رایج اینهاست، این کار را از قدیم انجام میدادند. البته متبحر و کارشناس کامل این کار، انگلیسیهای خبیثند؛ آنها در زمینهی ایجاد اختلاف، از همه کارشناسترند؛ آمریکائیها پیش آنها شاگردی میکنند، از آنها یاد میگیرند! ایجاد اختلاف از راههای نفوذ، مثل موشهای دزد، مثل موریانه، وارد شدن و نفوذ کردن؛ اینها جزو کارهای متعارف آنهاست. ما باید حواسمان جمع باشد. باید اختلافات به حداقل برسد. البته اختلاف نظر، فراوان است؛ هیچ اشکالی هم ندارد - دو نفر مسئولند، رفیقند، اختلاف نظر هم دارند؛ همیشه هم بوده است - اما اختلاف نظر نباید به اختلاف در عمل و اختلاف در برخوردهای گوناگون، به اختلاف علنی، به گریبانگیری، به مچگیری در مقابل چشم مردم منتهی شود؛ چون آن اختلافات آنقدر اهمیت ندارد. یک وقت یک چیزهای مهمی است، خب مردم باید مطلع شوند؛ اما این اختلافاتی که انسان میبیند بین این حضرات هست، چیزهایی نیست که اینقدر اهمیت داشته باشد که حالا با ادعاهای گوناگون، ما اینها را بزرگ کنیم، جلوی چشم مردم نگه داریم، به اینها اهمیت بدهیم؛ که اهمیتی هم ندارد. اختلافات را نباید علنی کرد؛ اختلافات را نباید به مردم کشاند؛ احساسات مردم را نباید در جهت ایجاد اختلاف تحریک کرد. از امروز تا روز انتخابات، هر کسی احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار بگیرد، قطعاً به کشور خیانت کرده.» (بیانات در دیدار دانشآموزان ودانشجویان ۱۳۹۱/۸/۱۰)
یکی از نکات قابل توجه در این خصوص ایجاد شکاف در جبههی اصولگرایی است که در انتخابات مجلس نهم شدت گرفته و همچنان هم به قوت خود باقی است. با توجه به اینکه احتمالاً تعداد نامزدهای احتمالی جریان اصولگرا نیز قابل توجه خواهد بود، عملاً شکاف مزبور تشدید خواهدشد. دامن زدن به اختلافهای سیاسی داخلی و فعال کردن شکافهای سیاسی داخلی یکی از استراتژیهای مشخص غرب در دوران انتخابات پیش رو میباشد. استمرار تفاهم سیاسی موجود بر سر اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی دشمن را مأیوس خواهد نمود و به دنبال آن بروز شکاف سیاسی در بدنهی جریانهای سیاسی انقلاب اسلامی را بسیار آسیبپذیر خواهد نمود. طبیعی است دشمن با لطایفالحیل و با توسل به حربهی کار ساز تشکیک در کارآمدی جریان اصولگرایی و ایجاد انشعاب در آن، به اهداف خویش دست یابد.
غرب از صندوقهای انتخاباتی چه انتظاری دارد؟
یکی دیگر از ابعاد سناریوی احتمالی غرب، تلاش برای تغییر نگرش و ذائقه انتخاباتی جامعه ایرانی است تا در محصول این فرایند در پای صندوقهای رأی انتخابات ریاست جمهوری 92 که بر سرکار آمدن چهرههای متمایل به غرب در ایران است، برداشت شود. پیش از این نیز در مقاطع مختلفی همچون 1384 و 1388 تلاشهایی از این دست را از سوی غربیها شاهد بودهایم، اما به نظر میرسد در سناریوی جدید انواع گوناگون ابزارها در اختیار این راهبرد غرب قرار خواهد گرفت. «سوزان مالونی» و «ری تاکیه» که از پژوهشگران برجستهی مرکز مطالعات خاورمیانه در موسسه بروکینگز و شورای روابط خارجی آمریکا به حساب میآیند و در اکثر مسائل میان ایران و آمریکا حضور داشتهاند معتقدند : « در شرایطی که حکومت ایران دچار چنددستگی است و اقتصاد ایران به شدت تحت فشار است مسلماً سیاستهای آمریکا در قبال ایران میتواند روی تعادل قدرت بین جناحهای صاحب نفوذ در سیاست ایران موثر واقع شده و فرصتی را برای تغییر اولویتهای سیاسی ایران فراهم کند. سیاست آمریکا در مقابل ایران باید تشدید فشارهای اقتصادی و تحریم مالی و فنی برنامههای هستهای آن کشور، تقویت نیروهای مخالف، تأثیر گذاری روی رقابتهای درونی صاحبان قدرت و محافظت از همسایگان ایران در برابر تهدیدهای آن کشور باشد.»
همچنینروزنامه نیویورک تایمز به صراحت تاکید میکند که هدف آمریکا از همه فشارهایی که به بهانه موضوع هستهای به ایران میآورد، وادار کردن نظام و رهبری به پذیرش اصلاح طلبان به ویژه در دولت است. نیویورک تایمز که نزدیکترین روزنامه به دولت کنونی آمریکاست، ادامه میدهد: «مشکل اصلی اینجا است که باید به کاهش تدریجی تحریمها پرداخت تا رژیم نیز همکاری کند. زمانی که توافقی اولیه صورت گرفت، آمریکا باید در ایجاد یک استراتژی برای تغییر پارامترهای سیاست داخل ایران پیشرو باشد. تلاشهای کنونی برای ایجاد فشار اقتصادی بر ایران باید با تلاش برای حمایت از اپوزیسیون داخلی همراه شود. هدف این سیاست تضعیف نظام ایران تا حدی است که مجبور به کنار گذاشتن سیاستهای کنونی و مذاکره با اپوزیسیون داخلی شود. در واقع این سیاست جمهوری اسلامی را وادار به مصالحه میکند تا بتواند در قدرت بماند. جامعه بینالمللی وقایع جدیدی را ایجاد نمیکند، بلکه از موارد موجود استفاده بهینهای میکند. [آیتالله] علی خامنهای، تحت چنین فشار فزایندهای با اپوزیسیون مذاکره و مصالحه خواهد کرد. افرادی در بین نخبگان سیاسی ایران وجود دارند که هزینه جاهطلبیهای ایران را بیش از حد میدانند و خواستار سیاست متفاوتی در قبال جامعه بینالمللی هستند. مسئله اینجا است که این افراد به حاشیه رانده شدهاند. اگر [آیتالله] خامنهای احساس کند از قدرتش کاسته شده است، شاید دولت را به نحوی تغییر دهد که شخصیتهای اپوزیسیون را نیز در آن بگنجاند تا اندکی میانهروی و عملگرایی در نظام تزریق کنند.»
در عین حال به نظر میرسد در صورت عدم موفقیت دشمن در بیرون آوردن گزینهی مطلوب خود در انتخابات، سناریوی «بی ثبات سازی پساانتخاباتی» که نمونه آن در جریان حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری و فتنه 88 مشاهده شد، در دستور کار قرار گیرد. اقدامات دشمن در پیگیری سناریوهای پیشین میتواند، زمینه ساز و مقوّم این سناریو نیز باشد. ناگفته پیداست که فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی خارجی از یک سو و نیز آسیبها و سوءمدیریتهای داخلی از سوی دیگر موجب تشدید شکافها و گسستهای سیاسی اجتماعی (اعم از درون حاکمیتی، مردم-حاکمیتی و مردم-مردم) شده و در فضای تشدید دوقطبی سیاسی اجتماعی -که در انتخابات 92 دور از انتظار نخواهد بود- موجب ایجاد بی ثباتی پس از انتخابات خواهد گردید. تجربه دشمن در فتنه 88 موجب خواهد شد این مسئله در قالب سناریویی جدیدتر و پیچیدهتر اعمال گردد تا احتمال موفقیت بیشتر گردد. لذا محتمل است هر یک از جریانهای سیاسی اعم از جریانات فعال در فتنه88 یا غیره در فریب استراتژیک دشمن گرفتار شده و عملاً به بازیگری در سناریوی دشمن دست زنند.
راهبردهای مواجهه جمهوری اسلامی ایران با سناریوی غربی
با توجه به آنچه گفته شد لزوم آمادگی در تصمیمگیران و تصمیمسازان نظام اسلامی برای مواجهه و مقابله با سناریوی دشمن بیش از پیش روشن میگردد. لذا محورهای اساسی پیشنهادی راهبرد مقابلهای جمهوری اسلامی ایران جهت در دستور کار قرار دادن نهادهای ذیربط و نخبگان سیاسی-اجتماعی در ادامه به صورت فهرستوار خواهد آمد:
1) روشنگری ابعاد گوناگون سناریوی دشمن برای آحاد جامعه، مسئولان، نخبگان و نیروهای خودی
2) روشنگری و آشکارسازی جنگ اقتصادی- امنیتی و جنگ نرم تمام عیار
3) معرفی چهره حقیقی نظام سلطه و استکبار جهانی به آحاد جامعه به ویژه نسل جوان و جنایات آمریکا در حق ملت ایران و اهداف آمریکا در تحریم و افشای تلاش دشمن برای تحقیر ملت ایران
4) تبیین اصل استکبار ستیزی به عنوان رویکرد تغییر ناپذیر نظام و لزوم همراهی با نظام و رهبری در خط استقامت و بازخوانی اندیشه و گفتمان امام (ره)، انقلاب و رهبری در استکبار ستیزی، استقامت، حمایت از مستضعفین، مذاکره و رابطه با آمریکا، ارزش ها و اصول انقلاب و ...
5) توجیه جریانات سیاسی داخلی و خصوصاً نامزدهای انتخاباتی در خصوص شعارهای مرتبط با حوزهی سیاست خارجی و جلوگیری از ارسال پالس مثبت و گرایش به مذاکره از داخل به دشمن
6) تشریح برکات و دستاوردهای استکبار ستیزی انقلاب اسلامی
7) بازخوانی پیشینه خط سازش و نحوه مواجهه نظام و انقلاب با آن و حساس سازی افکار عمومی در خصوص تغییر رفتار سیاسیون در مواجهه با آمریکا
8) اقدامات لازم در مهار چالش اقتصادی و بهبود وضعیت بازار و فضای کسب و کار و ناکارآمد و بیاعتبارسازی تحریمها
9) تبیین چرایی برخی از مشکلات اقتصادی موجود و تبیین راهکارهای مهار تحریمها به فعالان اقتصادی
10) بازنمایی نقاط قوت و فرصتهای راهبردی و جایگاه منطقهای و جهانی ج.ا.ا. و نگرش ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان به ج.ا.ا.
11) تشریح روند افول و ضعف نظام سلطه (آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی) و سقوط نظامهای وابسته در غرب و نزدیک شدن رژیم صهیونیستی به پایان عمر خویش
12) تبیین وحدت ملی به عنوان بنیان گفتمان امام و انقلاب و ضرورتی حیاتی و هشدار در مورد خط اختلاف انگیزی به عنوان راهبرد دشمن
13) تقویت فضای امید و نشاط عمومی در جامعه و برجسته سازی رابطه مثبت و عمیق مسئولان و مردم
14) ترویج راهبرد جذب حداکثری و دفع حداقلی و «وحدت و خلوص» (اعتقاد به اصول و در عین حال اغماض از موارد جزئی) و معرفی مصادیق لزوم حفظ وحدت و پرهیز از گسست
15) تبیین جایگاه ولایت فقیه در اندیشه دینی و گفتمان انقلاب و فصلالخطاب بودن نظرات رهبری
16) تبیین الگوی امام و امت و لزوم توجه امت اسلامی به قله جامعه (امام) به جای تمرکز به دامنهها (گروهها و جریانات، خواص و اصحاب امام و ...)
17) کم رنگ ساختن عوامل اختلاف آفرین درون حاکمیت و برجسته سازی تعامل مثبت میان قوا و تبیین مطالبات رهبری از مسئولین و سران قوا و میزان تحقق آنها
18) تأکید بر تقویت تولید ملی به عنوان فرصت برآمده از تحریمهای دشمن
19) تبیین نگاه وحدت بخش رهبری به عنوان یگانه راهبرد برونرفت از چالشهای کشور و جهان اسلام
20) تأکید بر کارآمدی سیاست نفی مذاکره و درسآموزی از عاقبت کشورهایی که مذاکره را پذیرفتند.
21) توجه به نقش تاریخی انقلاب اسلامی در تحقق آرمان ظهور حضرت حجت ارواحنالهالفداء
22) مشغولسازی دشمن از طریق ایجاد شکافهای دیپلماتیک، تأثیر بر بازارهای جهانی و تشدید بحران اقتصادی غرب و کشاندن دشمن به محیط طراحی شده فریب استراتژیک در موضوع مذاکره
23) برخورد با عوامل تحریک کننده هیجانات و احساسات کاذب در افکار عمومی (افشاگری، عوامفریبی و ...) و کنترل عوامل تشدید کننده (مناظرات انتخاباتی و تلویزیونی، ورود زودهنگام یا محرک و هیجانی رسانهها به فضای انتخابات و ...)
24) برخورد جدی، قاطع و آشکار با عوامل مشروعیت زدا از نظام (مفاسد اقتصادی، اهمال مدیریتی و...)
این نوشتار را با یکی از بیانات راهبردی رهبر فرزانه انقلاب، حضرت امام خامنهای (مدظلهالعالی) در همین باب و به امید آنکه سرلوحه مخاطبان آن قرار گرفته باشد، به پایان میبریم: «وقتی ما همه با هم برادریم، وقتی دشمن مشترک جلوی روی ما هست، وقتی توطئه را میبینیم، چه کار باید بکنیم؟ تا امروز مسئولین در مقابل توطئههای دشمن همیشه کنار هم ایستادهاند، حالا هم باید همین جور باشد، همیشه هم باید همین جور باشد. من از مسئولان قوا و مسئولان کشور همیشه حمایت کردم؛ باز هم هر کسی که مسئولیتی بر دوش دارد، بنده از او حمایت میکنم، به او کمک میکنم؛ اما این کارها را نمیپسندیم؛ این کارها متناسب با تعهدها نیست؛ با سوگندهایی که خورده شده، مناسب نیست. این ملت عظیم را ببینند؛ شایستهی این ملت، رفتار دیگری است. امروز مسئولان باید همهی تلاششان را بکنند برای اینکه گرههای اقتصادی را باز کنند، مشکلات را برطرف کنند. بنده سه چهار سال قبل از این، در صحبت اول سال صریحاً به مردم و به مسئولین گفتم که نقشهی دشمنان ملت ایران از حالا به بعد، بیش از همه، نقشهی اقتصادی است. خب، میبینید که همین جور شد. هم دولت، هم مجلس، همهی نیرویشان را، همهی فکر و ذکرشان را متمرکز کنند بر روی سیاستهای درست اقتصادی… توقع بنده از مسئولین این است که حالا که رفتار دشمن شدت پیدا کرده است، شما هم رفاقتهاتان را با هم شدت بدهید و بیشتر با هم باشید. تقوا، تقوا، تقوا، صبر، میدان ندادن به احساسات سرکش، ملاحظهی مصالح کشور، متمرکز کردن همهی توان و نیرو برای حل مشکلات مردم و مشکلات کشور؛ این توقع ماست. امیدواریم انشاءاللّه این نصیحتِ خیرخواهانه و مشفقانه مورد توجه مسئولین محترم، به خصوص مسئولین بالا قرار بگیرد؛ به این مسئله پایبند باشند.» (بیانات در دیدار مردم آذربایجان ۱۳۹۱/۱۱/۲۸)