چرا غنیسازی خط قرمز است؟
در طول دو دهه مذاکره هستهای میان ایران و غرب، یکی از مهمترین نقاط مورد اختلاف در موضوع «غنیسازی اورانیوم» بوده است، اما غنیسازی چرا تا این اندازه مورد مناقشه طرفین است؟
در طول دو دهه مذاکره هستهای میان ایران و غرب، یکی از مهمترین نقاط مورد اختلاف در موضوع «غنیسازی اورانیوم» بوده است، اما غنیسازی چرا تا این اندازه مورد مناقشه طرفین است؟
کنش خاص سیاسی و رسانهای دونالد ترامپ، او را در سراسر جهان به موضوع بحث تعداد زیادی از افراد تبدیل کرده است، اما این بدان معنا نیست که به همان اندازه که چشمها به ترامپ و رفتارهایش دوختهشده، تصمیمات او هم بتواند نتیجهبخش باشد.
اخیراً دولت لایحه الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران به معاهده (کنوانسیون) «ممنوعیت یا محدودیت کاربرد برخی سلاحهای متعارف» را با قید «دو فوریت» به مجلس فرستاده است. این کنوانسیون البته قدمتی بیش از ۴۰ سال دارد و موضوع آن پارهای از سلاحهای متعارف است که از نظر این کنوانسیون آسیبزایی قابلتوجهی دارند. بهطور مشخص نگرانیهایی وجود دارد که برخی سلاحهای راهبردی همچون سلاحهای لیزری یا پهپادهای انتحاری بر اساس این کنوانسیون در ردیف سلاحهای ممنوعه قرار گیرند و پیوستن جمهوری اسلامی ایران به این معاهده موجب تحمیل شرایطی مغایر منافع ملی به ایران شود.
پس از آنکه وزیر امور خارجه کشورمان در پاسخ به سؤال خبرنگاری در مورد احتمال مذاکره مستقیم با تیم مذاکرهکننده امریکا در وین، ضمن رد کردن مذاکره مستقیم با این تیم در شرایط کنونی، اعلام کرد تنها در زمانی که «یک توافق خوب و با تضمین بالا» در دسترس باشد و برای رسیدن به این توافق مذاکره مستقیم لازم باشد، این مذاکره نادیده گرفته نخواهد شد، این سخنان وزیر خارجه با واکنشهای متفاوتی از انتقاد برخی چهرههای انقلابی گرفته تا شیدایی غربگرایان نسبت به این نظر و نیز در تناقض تلقی کردن آن با مواضع قبلی مسئولان نظام همراه شد. در این خصوص چند نکته گفتنی است
آقای روحانی در یکی از آخرین نطقهای خود در واپسین روزهای تصدی ریاست جمهوری گفته است: «در زمینه تحریم اگر قانون مجلس جلوی ما را نگرفته بود عید نوروز تحریم را برداشته بودیم. بنابراین، دولت همه گامهای خود را برای رفع تحریم برداشت. در گزارش ارسالی وزیر امور خارجه به مجلس برای نمایندگان، روشن است که چه به دست آوردهایم.» به نظر میرسد مقصود او از جلوگیری مجلس، قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران» است که در آذرماه سال گذشته به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید.
سفر اخیر سابرامانیام جایشانکار، وزیر امور خارجه هندوستان به ایران هرچند بسیار کوتاه و در واقع در مسیر سفر وی به روسیه انجام گرفت، اما در عین حال از سوی کارشناسان معنادار و دارای تأثیر در آینده روابط بین دو کشور تلقی شد. یکی از نکات قابل توجه این سفر آن است که وزیر هندی، دیداری با رئیسجمهور کنونی نداشت، اما به دیدار رئیسجمهور منتخب رفت و پیام تبریک رئیسجمهور هند را به وی تقدیم کرد. همین نکته به ظاهر ساده – که ممکن است از سوی برخی به عنوان مسئلهای حاشیهای و تشریفاتی تلقی گردد- در تحولات آتی سیاست خارجی کشور قابل توجه و معنادار است.
درست در زمانی که ناظران و تحلیلگران بینالمللی تحولات نشست وین را تعقیب میکنند تا ببینند بازگشت امریکا به برجام و تعهدات آن به چه فرجامی خواهد رسید، خبری میرسد که توجهات را به هزاران کیلومتر دورتر، یعنی درون تأسیسات اتمی جمهوری اسلامی ایران در اطراف نطنز میبرد. خرابکاری تروریستی حال از نوع انفجار یا حمله سایبری و هر چیز دیگری بوده باشد، درست در زمانی اتفاق افتاد که ایران و غرب در حال گفتگو بر سر آینده برجام بودند.
حدود هشت سال از زمانی که وعده چرخیدن توأمان چرخ اقتصاد و هستهای به مردم داده شد میگذرد و در این مدت، از رهگذر این شعار، تجربیات پرهزینهای به دست آمد که در خور بررسی است. همان ماههای ابتدایی دولت یازدهم بود که ذوقزدگیهای خیابانی پس از توافق اولیه -که تصاویر به یادماندنی آن در بایگانی رسانهها موجود است- نشان از اجتماعی شدن امید به مذاکرات داشت. البته کشیده شدن ذوقزدگی از مذاکرات و توافق ریشه در نشانیهایی داشت که عمدتاً از سوی برخی مسئولان و نخبگان به جامعه داده میشد. یک سوی دیگر نیز واهمهافکنی از رویدادهایی خیالی بود که به جامعه القا میشد که در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات یا تأخیر در آن ممکن است به وقوع پیوندند.
هشت سال پیش و در کوران رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، فضای تبلیغاتی خاصی مبنی بر تأثیر مذاکره بر معیشت مردم جریان یافت و از روزهای نخست شروع مذاکرات هستهای در دوره دولت یازدهم، مهمترین مناقشه میان صاحبنظران، تحلیلگران و فعالان عرصههای سیاست و اقتصاد میزان اثربخشی مذاکرات و، به تبع آن، توافق احتمالی بر گشایش اقتصاد ملی و بهبود معیشت مردم ایران بود. این مناقشه البته در سطح نخبگان نماند و ذوقزدگیهای خیابانی پس از توافق اولیه -که تصاویر به یادماندنی آن در بایگانی رسانهها موجود است- نشان از اجتماعی شدن امید به مذاکرات داشت.
با نزدیک شدن هرچه بیشتر به پایان ماراتن انتخاباتی امریکا، رقابت میان دو نامزد این صحنه وارد مراحل حساس میشود و پیشبینیها و تحلیلهای گوناگونی از نتیجه آن مطرح میگردد. در این میان، متأسفانه از سوی برخی سناریوی نخنمای گره زدن اقتصاد ایران و معیشت مردم به انتخاباتی که ۱۵ هزار کیلومتر آنسوتر برگزار میگردد در حال تکرار است. برخی تیترهای روزنامههای زنجیرهای و زمزمههای مطرحشده از سوی برخی شبهروشنفکران، حتی برخی چهرههای سیاسی، قصه پرغصه معطل کردن اقتصاد کشور به یک رویداد خارجی را که بههیچروی در کنترل ما نیست، در ذهنها تداعی میکند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید قربان خود فرمودند: «اینکه دشمن میگوید بیایید مذاکره کنیم، یعنی این: بیایید پشت میز مذاکره بنشینید، ما به شما بگوییم باید شما موشک نسازید، شما هم باید قبول کنید؛ اگر قبول کردید که خب پدرتان درآمده، خودتان را بیدفاع کردهاید؛ اگر قبول نکردید، همین آش است و همین کاسه؛ باز هم دعوا، باز هم تحریم و باز هم تهدید. اینکه بنده مخالفت میکنم با مذاکره، معنایش این است.»
هبر معظم انقلاب اسلامی در آغاز درس خارج فقه خود فرمودند: «مذاکره با امریکا یعنی تحمیل خواستههای امریکا بر جمهوری اسلامی ایران؛ دوّم اینکه مذاکره یعنی نمایشِ موفقیت سیاستِ فشارِ حداکثری از سوی امریکا. برای همین هم هست که مشاهده کردید رئیسجمهور محترم، وزیر خارجه، مسئولین کشور همه یکصدا، یکزبان گفتند که ما با امریکا مذاکره نخواهیم کرد؛ نه مذاکره دوجانبه، نه مذاکره چندجانبه. اگر امریکا حرف خودش را پس گرفت و به آن معاهده هستهای که نقض کرده بود برگشت و توبه کرد و شد عضو کشورهای معاهدهکننده، آنوقت در جمع کشورهای معاهدهکننده که شرکت میکنند و با ایران صحبت میکنند، او هم شرکت کند؛ بدون آن، هیچگونه مذاکرهای در هیچ سطحی بین مسئولین جمهوری اسلامی و امریکاییها اتّفاق نخواهد افتاد؛ نه در سفر نیویورک، نه در غیرسفر نیویورک... اینها نشاندهنده این است که جمهوری اسلامی میداند چهکار خواهد کرد. اینها در طول این ۴۰ سال، با انواع و اقسام ترفندها نتوانستهاند جمهوری اسلامی را مغلوب کنند و سیاستهایشان یکی پس از دیگری مغلوب سیاستهای جمهوری اسلامی شده است؛ بعدازاین هم به حول و قوّه الهی، آنها مغلوب جمهوری اسلامی خواهند شد و جمهوری اسلامی سربلند و عزیز از میدان خارج خواهد شد.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی در ضمن بیانات خود در جمع کارگزاران نظام در پاسخ کسانی که مرتباً از مذاکره دم میزنند، فرمودند: «مذاکره یعنی معامله؛ یعنی یک چیزی بدهی، یک چیزی بگیری. آنچه در این معامله مورد نظر او است، درست نقاط قوّت جمهوری اسلامی است؛ مذاکره را روی این میبرند. نمیگویند بیایید راجع به آب و هوا، راجع به منابع طبیعی، راجع به محیط زیست مذاکره کنیم، میگویند بیایید درباره سلاح دفاعی شما مذاکره کنیم؛ شما چرا سلاح دفاعی دارید؟ خب سلاح دفاعی برای یک کشور ضروری است. اینها میگویند بیایید روی این مذاکره کنیم؛ مذاکره کنیم یعنی چه؟ یعنی شما اگر چنانچه فرض کنید موشک میسازید با فلان بُرد، با فلان دقّت، این بُرد را کم کنید به طوری که به پایگاه ما که امریکا هستیم نرسد که اگر ما یک روز شما را زدیم، شما نتوانید جواب ما را بدهید؛ خب این مورد معامله است؛ شما قبول میکنید این را، یا قبول نمیکنید؟ معلوم است که قبول نمیکنید، وقتی قبول نکردید همین آش است و همین کاسه، همین دعوا، همین سر و صدا؛ بحث دین و انقلاب و مانند اینها نیست، هیچ ایرانی غیرتمند و باشعوری نمیرود راجع به نقاط قوّت خودش با طرف مقابل معامله کند؛ با طرفی که میخواهد این نقاط قوّت را از دست او بیرون بیاورد، معامله نمیکند اینها را؛ اینها را ما لازم داریم. عمق راهبردی ما در منطقه خیلی مهم است؛ خب برای هر کشوری مهم است؛ عمق راهبردی سیاسی و امنیتی، مؤلّفه اساسیای است برای حیات همه دولتها و ملّتها و ما بحمدالله عمق راهبردیمان در منطقه خیلی خوب است؛ اینها از این ناراحتند، میگویند بیایید روی مسائل منطقه صحبت کنیم یعنی شما عمق راهبردیتان را از دست بدهید؛ روی اینها میگویند مذاکره کنیم.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، چارچوب برخورد منطقی، عقلانی و عزتمندانه با خروج امریکا از برجام را مشخص نمودند. با مروری بر این بیانات میتوان مؤلفههای مواجهه نظام و کشور با شرایط جدید را تبیین کرد و انتظار میرود تلاش همه تصمیمگیران، مدیران و نخبگان بخشهای گوناگون در این راستا قرار گیرد
با اعلام رسمی خروج دولت ایالات متحده امریکا از برجام، پرونده مواجهه نظام سلطه و نظام اسلامی وارد مرحله جدیدی شد که شرایطی متفاوت از گذشته را داشته و مستلزم اتخاذ رویکردهای متناسب با مقتضیات جدید است. از آنجایی که اتخاذ تصمیم صحیح در مقطع کنونی مستلزم فهم دقیق از شرایط جدید و بایستههای آن است، ضروری است مختصات حالت فعلی و لوازم آن بررسی گردد. به نظر میرسد اهم مختصات شرایط جدید پیش رو را در موارد ذیل به طور اجمال میتوان بیان کرد
این روزها گزارهای مرتباً از سوی برخی از مسئولان دیپلماتیک و اجرایی در پاسخ به تهدیدات مکرر امریکا، بیان میشود و آن اینکه «برجام یک توافق چندجانبه، بینالمللی و متکی به قطعنامه شورای امنیت است و خروج یکی از اطراف توافق (خصوصاً امریکا) نمیتواند آن را مخدوش سازد. » فارغ از ابعاد حقوقی این گزاره و میزان صحت، باید اندیشید که وقوع احتمالی این رویداد – یعنی خروج یکجانبه واشنگتن از توافق- چه نتیجه و پیامدهایی خواهد داشت؟ برای پاسخ به این سوال باید، ابتدا به این پرسش پرداخت که اصولاً مذاکرات هستهای برای چه با کشورهای غربی انجام گرفت و چه نتیجهای از آن انتظار میرفت.
اکنون چند روزی است که زمام دولت ایالاتمتحده امریکا در اختیار یکی از جنجالیترین رؤسایجمهور تاریخ این کشور قرارگرفته و درباره رویکرد احتمالی وی در حوزههای مهم سیاست خارجی امریکا، پرسشهایی جدی در مقابل تحلیلگران قرار دارد. از پرسشهای مهمی که این روزها بیشتر مطرح میشود، «معمای برجام و ترامپ» است و در پی پاسخ به این سؤال است که دونالد ترامپ سرمایهدار، با برجام چه خواهد کرد؟
هرچند از چند ماه پیش زمزمههای تمدید تحریمهای ISA شنیده میشد، اما میشد از نتیجه انتخابات ریاست جمهوری حدس زد که دیر یا زود باید تأثیر صندوقهای رأی امریکا را در آینده توافق هستهای مشاهده کرد. ماجرای نقض برجام و خلف وعده امریکا چیز تازهای نیست و حتی به برجام هم مرتبط نمیشود. تجربه چند دهه آزمودن تعامل با امریکا در مقاطع مختلف پرونده قطوری از عهدشکنیهای کاخ سفید را در اختیار ما قرار داده است. در طول یک سالی هم که از اجرای برجام میگذرد، نمونههای متعددی از خلف وعده طرف مقابل دیده میشود که مورد اذعان مذاکرهکنندگان ایرانی نیز بوده است.
با انتشار اولین نتایج شمارش آرای انتخابات امریکا، بیشتر تحلیلگران و ناظران بینالمللی در بهت و حیرت فرورفتند. نتیجه انتخابات با پیشبینی بسیاری متفاوت بود و نظرسنجیها نیز بخت رقیب ترامپ را قویتر میدانست. اما نکته جالبتر گاف رسانهای شیفتگان غرب در داخل کشور ما بود. روزنامههای زنجیرهای داخلی که از هفتهها پیش به استقبال ریاست جمهوری کلینتون رفته بودند، در روزهای منتهی به انتخابات آشکارا سویه حمایتی از نامزد مطلوب خود گرفته و رقیب وی را مورد حمله رسانهای قرار دادند. البته اینجا کسی نبود تا از تحریریه این مطبوعات زنجیرهای سؤال کند که مگر پیروزی هر یک از کاندیداهای امریکایی چه نفعی برای یک روزنامه ایرانی دارد که برای وی «تیترسازی» میکند!
با برگزاری پنجاه و هشتمین انتخابات ریاست جمهوری امریکا و اعلام نتایج آن، انتظار یک سال و نیمه برای مشخص شدن چهل و پنجمین مستأجر کاخسفید به پایان خواهد رسید. در این میان دو نامزد اصلی این رقابت یعنی کلینتون و ترامپ، در مسیر جذب آرای عمومی از هیچ تلاشی فروگذار نکردند و کار تا جایی بالا گرفت که برای اولینبار گوشههایی از ناگفتههای واقعیت امریکا را برملا ساختند. اینک اما مهمترین سؤال این است که در دولت آتی امریکا چه سیاستهایی دنبال خواهد شد و بهطور مشخص نوع مواجهه رئیسجمهوری بعدی امریکا در قبال ایران چه خواهد بود. ناگفته پیداست که پاسخ به این پرسش مهم، نیازمند صبر کردن تا اعلام نتایج نهایی انتخابات و روشن شدن چهرهای است که سکاندار دولت آتی خواهد بود، اما براساس گزینههای موجود نیز میتوان تا حدی به پیشبینی فضای آینده پرداخت.
از همان روزهایی که «برجام» اعلام شد، مهمترین انتظار زمان تحقق وعدههایی بود که طرف غربی در این متن ارائه کرده بود و به طور مشخص برچیده شدن کلیه تحریمهای مالی و اقتصادی مطالبه عمومی مردم بود. هرچند با گذشت چند ماه و زمانی که تعهدات ایران انجام پذیرفت، روشن شد که این توقع از امریکاییها زیاد است و نمیتوان در مورد گشایشهای پسابرجامی چندان حساب کرد.
اما جای این سؤال هست که چرا گشایشهایی که سال پیش در چنین روزهایی مرتباً وعده داده میشد- و حتی برخی در این مسیر راه مبالغه را در پیش میگرفتند- اکنون چرا تحقق نیافته است؟ به عبارت دیگر چرا امریکاییها با نقض برجام، مسیر خدشهدار کردن آن را هموار میسازند؟ آیا مسیر «برجام» برای آنها دیگر مطلوبیتی ندارد یا آنکه مسئله چیز دیگری است!
با روی کار آمدن دولت یازدهم و تغییر تیم مذاکرهکننده هستهای، روند جدیدی از این مذاکرات شروع شد که نهایتاً به پدیدهای به نام «برجام» ختم شد. توافقی که اکنون بیش از یک سال از اعلام آن میگذرد و اکنون محل مناقشه تحلیلگران و افکار عمومی در خصوص دستاوردها و نتایج آن است.
برجام مهمتر از آنکه یک توافق حقوقی باشد، یک پدیدار تاریخی است. نگاه تاریخی به برجام نه از سر ذوقزدگی، بلکه به جهت نقشی که در شکلگیری تاریخ یک ملت و البته ملل دیگر دارد، مهم است. به بیان دیگر هرچند عدهای روزهای ابتدایی به هر دلیل آن را یک توافق تاریخی میدانستند و غریو شادی سر میدادند، اما دوراندیشان به فراست دریافته بودند برجام هر اندازه بزرگ باشد، چیزی جز تکرار تاریخ نیست! اما آنچه آن را بااهمیتتر میسازد، درسآموزتر بودن آن است.
کمتر از چند روز تا اولین سالگرد اعلام توافق جامع هستهای میان ایران و کشورهای 1+5 (موسوم به برجام) مانده است و میتوان در آستانه اولین سالگرد اعلام برجام به ارزیابی کلی از این توافق و نتایج اولیه آن پرداخت. البته ذکر این نکته ضروری است که برخی حامیان برجام و نیز برخی مسئولان اجرایی چندان موافق ارزیابی برجام نبوده و زمان حاضر را برای این امر «زود» میدانند، با این حال روشن است که موضوعی با این وسعت و اهمیت نمیتواند از دیدگاه ناظران و افکار عمومی دور بماند و منطقی نیست تا ارزیابی موضوعی که تأثیر آشکاری بر منافع ملی و راهبردی کشور دارد به آینده موکول شود.