وزنکشی دو کفه برجام
وزنکشی دو کفه برجام
کمتر از چند روز تا اولین سالگرد اعلام توافق جامع هستهای میان ایران و کشورهای 1+5 (موسوم به برجام) مانده است و میتوان در آستانه اولین سالگرد اعلام برجام به ارزیابی کلی از این توافق و نتایج اولیه آن پرداخت. البته ذکر این نکته ضروری است که برخی حامیان برجام و نیز برخی مسئولان اجرایی چندان موافق ارزیابی برجام نبوده و زمان حاضر را برای این امر «زود» میدانند، با این حال روشن است که موضوعی با این وسعت و اهمیت نمیتواند از دیدگاه ناظران و افکار عمومی دور بماند و منطقی نیست تا ارزیابی موضوعی که تأثیر آشکاری بر منافع ملی و راهبردی کشور دارد به آینده موکول شود.
از طرفی مخاطبان محترم نیز به یاد دارند که در ماههای پیش از برجام، تعداد قابلتوجهی از چهرههای اجرایی حامی سرسخت توافق، همه چیز را از جمله آب، حل مشکلات ازدواج و... منوط به توافق پیشرو دانسته و بر افزایش توقعات و انتظارات اجتماعی دامن زدند. به این ترتیب باید به افکار عمومی حق داد که پرسشگر نتایج و دستاوردهای «برجام» باشد.
حال برای ارزیابی برجام میتوان آن را بسان معادلهای دوسویه دانست که در دو کفه آن آوردههای هر یک از طرفین است. بنابراین در یک سو آوردههای طرف ایرانی، همان فعالیتهایی است که ما در ابتدای کار انجام دادهایم و بعد منتظر بودیم تا طرف مقابل نیز متقابلاً به تعهدات خود عمل کند. اکنون با استناد به گزارشهای مراجع بینالملل همچون آژانس بینالمللی انرژی اتمی، روشن است که ایران به تعهدات خود به صورت کامل عمل کرده است.
در خصوص پایبندی طرف مقابل به تعهدات برجام، بهترین شاهد مدعا اظهاراتی است که از برخی مدیران اجرایی نقل میشود. زمانی که رئیس کل بانک مرکزی دستاوردهای برجام را «تقریباً هیچ» میداند و معاون رئیسجمهور از «دبه درآوردن» امریکاییها سخن میگوید به وضوح میتوان کفه امریکایی را وزنکشی کرد.
در کنار اینها البته خود امریکاییها نیز بارها تأکید کردهاند که بخشی از محدودیتها را در قالب برجام نمیدانند و برطرفسازی آنها را منوط به مذاکرات جدید و امتیازدهی بیشتر میکنند. این در حالی بود که پیشتر چنین وعده داده میشد که برای مثال با اجرای برجام همه تحریمهای مالی و بانکی برطرف شود، ولی اکنون این وعده نیز به سرنوشت حل مشکلات کشور در 100 روز، دچار شده است.
حتی اگر این مستندات محکم از عدم پایبندی طرف غربی به تعهداتش نبود با معیارها و سنجههایی به مراتب سادهتر نیز میتوان واقعیتهای این صحنه را سنجید. اکنون بسیاری از مردم با مشاهده وضعیت معیشتی خود و مقایسه با آنچه در گذشته مرتباً وعده داده میشد، میتوانند قضاوت کنند که آیا «برجام» آنچه را انتظار میکشیدند، به همراه داشته است یا نه.
البته بسیاری از دوراندیشان از همان ابتدای کار مذاکرات چنین پیشبینی میکردند که این مذاکرات آن نتیجهای را که مدنظر مردم ایران است، به همراه نخواهد داشت و چندین بار نیز همین امر مورد تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز قرار گرفت، اما مصالح عالیه کشور و نیز کسب تجربه ملی ایجاب میکرد که فرآیند این مذاکرات تا مراحل نهایی دنبال شود و شاید همین تجربه مجدد «عدم اعتماد به سلطهگران» خود دستاوردی ارزشمند باشد.
اکنون با مقایسه دو کفه ترازوی برجام و بررسی تطبیقی آن با پیشبینی رهبر معظم انقلاب در آبانماه 1392 (قبل از توافق ژنو) میتوان گفت آنچه معظمله در خشت خام دیدند، بسیاری از ذوقزدگان در آینه ندیدند و پس از گذشت دو سال واقعیت ماجرا تا حد زیادی آشکار شده است.
اینک دو پرسش مهم در اینجا مطرح میشود؛ نخست آنکه اکنون که خلف وعده غربیها در برجام، آشکار شده است چرا هنوز عدهای به دنبال بزک کردن چهره کریه سلطهگران هستند و نقض عهد و خیانت طرف مقابل را همچنان «رتوش» میکنند.
ممکن است در نگاه اول تصور شود که برخی به دلیل اشتباه قبلی و گره زدن افراطی سرنوشت سیاسی خود به برجام و مذاکرات، اکنون چارهای جز اصرار بر درست بودن پیشفرضهای خود ندارند، اما اگر این طیف از چهرههای سیاسی منطقی به صحنه نگاه کنند، اصرار بر روش بیفایده و اصطلاحاً «شرطبندی روی اسب بازنده» جز افزایش احتمال شکست نتیجهای نخواهد داشت!
پرسش دوم در خصوص بدیلهای برجام است. اگر عدهای تنها راهحل مشکلات اقتصادی کشور را توافق و نهایتاً «برجام» معرفی میکردند، اینک که ناکارآمدی این مسیر در حل این مشکلات مشخص شده است چرا به دنبال راهحل جایگزین نیستند، راهحلی که نظام و انقلاب از ابتدا مطرح میکردند، چیزی جز تکیه بر تواناییهای درونی و مقاومسازی اقتصاد نبود. اکنون هم بسیاری از کسانی که ابتدا به مذاکرات خوشبین بودند مسیر اقتصاد مقاومتی را تجویز میکنند. با این حال آنچه در صحنه اقدام و عمل مشاهده میشود، مشحون از بیعملیها، قصور و تقصیرهاست. متأسفانه گاه حتی مشاهده میشود در ذیل عنوان «اقتصاد مقاومتی» اقداماتی انجام میگیرد که در تضاد آشکار و صددرصدی با این راهبرد ملی است.
در پایان آنچه به طور خلاصه میتوان گفت تجربه یک ساله برجام، اگر «تقریباً هیچ» دستاورد اقتصادی برای کشور به همراه نداشت، بر فهرست طولانی تجربههای ملت ایران افزود، اما آنچه همچنان در هالهای از ابهام مانده است، سرنوشت کسانی است که حیات سیاسی خود را به «برجام» گره زدهاند!
همین مطلب: