آیا بدحجابی پدیده ای ضد امنیتی است؟
یاداشتهای پراکنده پیرامون مسئله حجاب- قسمت اول:
با توجه به تحولات فرهنگی اجتماعی اخیر کشور و آن چه که در منظر عمومی جامعه روشن است به نظر می رسد مسئله حجاب از اولویت دوچندانی از نظر پرداختن و بررسی برخوردار است. لذا لازم دیدم در چند یادداشت متوالی به ابعاد مختلف این موضوع بپردازم:
آیا بدحجابی پدیده ای ضد امنیتی است؟
بارها شنیده ایم که منتقدین برخوردهای انتظامی و یا حتی حساسیت به بی حجابی یا بدحجابی از این گزاره استفاده می کنند که «حجاب پدیده ای فرهنگی است و بدحجابی معضلی فرهنگی» بعدش هم باید منتظر این جمله بود که «نباید با مقولات فرهنگی مواجهه ای امنیتی داشت!»
این جا سوالی اساسی در ذهن شکل می گیرد و آن این است که آیا اساسا حجاب در حوزه مقولات مرتبط با مسئله امنیت جای می گیرد یا خیر؟ برای پاسخ به این سوال باید از چند منظر گوناگون به این مسئله نگریست:
نخست آن که باید امنیت تعریف گردد. چراکه باید گفت امروز تعاریف مربوط به امنیت چه به لحاظ مفهوم و چه از نظر گستره تغییر یافته است. در گذشته تعریف امنیت به مسائلی که با جان و مال بشر رابطه مستقیمی داشت معطوف می شد و حوزه نگاه امنیتی تنها در گستره تهدیدات سخت و نیمه سخت جای می گرفت.
اما امروز حوزه تعریف امنیت گسترش یافته و به حوزه هایی همچون امنیت فرهنگی، امنیت اجتماعی و امنیت سیاسی و... تسری یافته است. به مجموع این حوزه ها «امنیت نرم» اطلاق می گردد. هرچند با توجه با تفاوت های اساسی امنیت نرم با «امنیت سخت» (تعریف سنتی از مفهوم امنیت) راهبردها، راهکارها و تاکتیک های جدید و متناسب با امنیت نرم مورد توجه است.
با توجه ماهیت مکتبی-ایدئولوژیک نظام اسلامی مسئله امنیت نرم در نظام ج.ا.ا. از جایگاهی ویژه و بالاتری برخورداراست. در بسیاری از نظام های دنیا شاید چنان بی هویتی بر تاروپود نظام اجتماعی حاکم شده باشد که تغییرات اندیشه، ذائقه و رفتار جامعه در رویکرد نظام سیاسی بی اثر یا کم اثر باشد. اما در نظام اسلامی تضعیف شاخصه های دینی جامعه با تضعیف اساس نظام رابطه ای مستقیم دارد. هرچند در نظام های سکولار مسئله امنیت نرم مورد توجه ویژه است. دقیقا به همین علت است که در غرب و به ویژه اروپا با مظاهر تدین همچون (حجاب) برخورد جدی می گردد!
با توجه به این نکته باید گفت به نظر می رسد حجاب و پوشش از شاخصه های اصلی امنیت نرم در ج.ا.ا. است. چراکه ماهیت دینی نظام ایجاب می کند تا زیرساخت های ایدولژبک جامعه استمرار یابد. از سویی پایه اصلی دین مبین اسلام شریعت است. حجاب و پوشش یکی از مصادیق بارز و عینی شرع مقدس است. (در توضیح این نکته باید گفت جدا از اهمیت مسئله حجاب در احکام شریعت می توان از بیرون به این مسئله نگاه کرد. به این مفهوم که حجاب به عنوان نمادی از شریعت اسلام در میان جهانیان شناخته شده است و در افکار عمومی دنیا رعایت آن از سوی یک فرد مسلمان، میزانی برای پایبندی او به دین به حساب می آید)
از توضیحات ارائه شده در مجموع می توان چنین برداشت کرد که بی حجابی تهدیدی جدی برای امنیت نرم نظام اسلامی به شمار می آید.
از سویی باید اشاره نمود که این تهدیدات تنها حوزه به امنیت فرهنگی محدود نمی گردد. بلکه نتایج آن تأثیرات مخربی در حوزه های سیاسی و اجتماعی دارد. برای مثال روشن است که در جامعه ای که بر اساس پایه های سنتی و دینی تا کنون حجاب امری مرسوم بوده است وقتی پدیده بدحجابی به یک بیماری واگیردار بدل می گردد چه اثری بر روابط اجتماعی افراد و تعاملات آنان می گذارد. از اولین نتایج روشن آن تزلزل در بنیان خانواده (رکن اساسی اجتماع) است. ( به نظر می رسد این موضوع تاحدی روشن است که توضیح بیشتری را نیاز نباشد)
هم چنین این مسئله در رویدادهای سیاسی نیز تأثیراتی دارد. برای مثال در حوادث سال گذشته (فتنه88) دیدیم که پیش از انتخابات برخی از کاندیداها با سوءاستفاده از شرایط تبلیغاتی به حمله به «گشت ارشاد» پرداختند و تلاش کردند که از این طریق آراء افراد لاابالی و بی قید را در سبد خود بریزند! بر همین اساس بود که احساس می شد تعدادی از افرادی که در اغتشاشات پس از انتخابات حضور می یافتند چندان به نتایج انتخابات اعتراض نداشتند بلکه با برخی مناسبات و محدودیت های اجتماعی کشور عناد داشتند. نمونه بارز این رفتار را در برخی حرمت شکنی ها و علی الخصوص تلاش های نافرجام برای کشف حجاب عمومی می شد دید.
حال باید دید که اگر بدحجابی تهدیدی برای حوزه امنیت نرم است، چگونه باید با آن مواجهه یافت؟ عده ای معتقدند که با توجه به پیچیدگی های این حوزه و دیگر بهانه های مشابه، اساسا از پرداختن به این مقوله خودداری کرد. این پیشنهاد معمولا در لفافه های زیبا همچون «لزوم کار فرهنگی»، «توجه به علل به جای معلول ها» طرح می گردد. اما به نظر می رسد که این جملات زیبا بیشتر بهانه های برای استمرار نگاه لیبرال به این مسئله است. نگاهی که گویا امیدوار نیست این مسئله قابل حل است و یا شاید هم چندان موافق با حل آن نیست. در تجربه سه دهه از عمر نظام اسلامی اندک نشانه ای از آن کار فرهنگی وعده داده شده (!) دیده نمی شود باید پرسید این کار فرهنگی چیست و توسط چه کسی انجام گرفته یا انجام خواهدشد؟
در مقابل آن تجربه ای از برخوردهای قهریه با معضلاتی همچون بدحجابی در کارنامه نظام به ثبت رسیده است که علاوه بر آن که چندان زیبنده نبوده است، در خصوص اثربخش بودن آن در واقع تردیدهای جدی وجود دارد.
موضوع ارائه راه حل برای مواجهه با این معضل، موضوعی است ان شاءالله که در نوشتارهای آتی بدان پرداخته خواهد شد. اما نکته ای که ذکر آن ضروری است مدارای کج دار و مریز و بی توجههی به درمان این بیماری واگیردار(!) ممکن است روزی جامعه و نظام را به نقطه ای بی بازگشت مواجه سازد که خدای ناکرده در آن روز ایستادگی بر ارزش های اسلامی به بهای گزافی تمام گردد!
ادامه دارد...
لینک این مطلب در خبرگزاری فارس: