دانشگاه و پیشرفت کشور
دانشگاه و پیشرفت کشور
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر استادان دانشگاهها فرمودند: «دانشگاه علاوه بر وظیفهای که نسبت به درون خود دارد، یک وظیفهای هم درباره جامعه دارد. وظیفه درونی، همین تولید علم، پیشرفت علمی، تربیت علمی است؛ وظیفه بیرونی، اثرگذاری در مجموع جامعه است. دانشگاه نمیتواند از مسائل جامعه منفک و منزوی باشد.» از مهمترین مؤلفههای اقتدار ملی یک کشور، قدرت علمی است که از ظرفیتسازی در حوزه دانش و فناوری نشئت میگیرد. در کشور ما نیز به برکت انقلاب اسلامی و روحیه اعتمادبهنفس ملی ناشی از آن، گامهای بزرگی در این مسیر برداشتهشده و حوزه علم و فناوری یکی از حوزههای پیشتاز و البته پیشبرنده پیشرفت کشور است. در این میان، دانشگاهها کانون اصلی این حوزه به شمار رفته و انتظار میرود که نقش فعالتری در این عرصه ایفا کنند. اینک به مهمترین انتظارات انقلاب اسلامی از دانشگاه در این حوزه میپردازیم:
۱- دانشگاه مسئلهمحور: پیشنیاز این تحول دائمی، اصلاح نگاه به دانشگاه است، بهگونهای که در تعبیرات حضرت امام خامنهای (مدظلهالعالی) نیز مشاهده میگردد «درگیر شدن دانشگاه با مسائل کشور» و بهطورکلی «رویکرد مسئلهمحور و کارگشایانه» باید در دانشگاه ساری و جاری و نگاه جامعه به دانشگاه نیز بر همین اساس تنظیم شود. نمونههایی که پیشتر نیز در بیان معظمله مورداشاره قرارگرفته است، همچون حوزههای اقتصاد، صنعت، آسیبهای اجتماعی و زنجیره چرخه تولید و مصرف بهخوبی نشان میدهد که چرخهای پیشرفت کشور تا چه حد منوط به تحول و نقشآفرینی هرچه بیشتر مراکز علمی و بهخصوص دانشگاههاست. اگر در بسیاری از حوزهها کاستیهایی مشاهده میگردد به این نقطهضعف در حوزه دانشگاهی بیارتباط نیست. البته این مهم نیازمند عزمی مدیریتی از سوی مسئولان اجرایی نیز هست که در جای خود شایسته بررسی و مداقه بیشتر است.
۲- تولیدکنندگی دانش: پس از اصلاح نگاه بنیادین، نقطه ابتدایی تحول دائمی در دانشگاهها تبدیل رویکرد «مصرفکنندگی علم» به «تولیدکنندگی علم» است و این مهم تحقق نمییابد مگر با تقویت روحیه خودباوری و اعتمادبهنفس ملی در اصحاب دانشگاه و پژوهش و جوشیدن چشمههای تلاش مجاهدانه و خستگیناپذیر در مسیر جهاد علمی.
۳- تحول در علوم انسانی: نگاه بومی و اسلامی انقلاب اسلامی در حوزه دانش و پژوهش در ابعاد مختلفی قابلفهم و مداقه است، اما در حوزه علوم انسانی این نگاه، ویژه و دارای آرمانهای متعالیای است. اکنون نزدیک به چهار دهه است در محافل علمی و حاکمیتی از لزوم تحول در علوم انسانی و اسلامی سازی آن سخن به میان میآید و انصافاً تلاشهایی نیز در این زمینه انجامگرفته، اما معالأسف حاکم شدن نگاه سلیقهای بر برخی مقامهای ذیربط، فقدان برنامه بلندمدت و نیز تلاش بیوقفه جریان غربگرای قدرتمند در حوزه علوم انسانی دانشگاهها، سبب شده عملاً راه زیادی را همچنان در پیش داشته باشیم. اکنون یکی از محورهای تحول دانشگاهها فعال شدن در این مسیر و شتاب بخشی به آن است.
۴- عبور از رکود علمی: در عین تحول اسلامی و بومی در علوم، عبور از رکود و درجازدگی علمی نیز ضرورتهای حوزه علوم انسانی است. علوم انسانی برای آنکه بتواند به پرسشهای مهم و کاربردی جامعه و مطابق با مقتضیات زمانی و مکانی پاسخ دهد، باید از قالبهای کلیشهای عمدتاً ترجمهای موجود که متعلق به سالها پیش و بهدوراز مقتضیات کشور ما تعریف گردیده خارج شود و در این میان میتوان از برخی رهیافتهای روز دنیا که تنوع شرایط جوامع را به رسمیت میشناسند، بهره جست.
۵- دانشگاه امیدآفرین: دانشگاه بهعنوان کانون تحرک علمی و مرکز حضور جوانان پرشور، نقش موتور محرک پیشرفت جامعه را هم ایفا میکند و یأس و ناامیدی و یا امیدواری و خودباوری جوانان دانشجو و پژوهشگر دانشگاهی در تغییر گرایشهای مثبت و منفی جامعه مؤثر است. ازاینرو تحول دانشگاه باید در مسیری تعریف گردد که مولد احساسات مثبت و انگیزشهای مفید اجتماعی باشد.
۶- هدفمندی: «توجه به هدفمند کردن تحقیقات و پژوهشها» نکته ضروری دیگر برای تحول دانشگاهها است که دو هدف اساسی «تأمین نیازها و حل مسائل کشور» و «رسیدن به اوج و مرجعیت علمی و حضور در جمع سرآمدان جهانی علم» غایت این هدفمندی خواهد بود.
۷- آمایش آموزش عالی: مسئله آمایش آموزش عالی هم از محورهایی است که در تحول دائمی دانشگاه باید بدان توجه داشت. توجه به این ضرورت، موجب تقسیمکار ملی میان دانشگاهها در بخشهای مختلف علمی و سهولت در همافزایی، برنامهریزی برای رشد علمی و ارزیابی وضع علمی کشور میگردد.
۸- حاکم شدن اسناد بالادستی: در حال حاضر اسناد بالادستی مفیدی وجود دارد که به دلیل اعمال سلایق شخصی مدیریتی و فقدان اندیشه راهبردی در برخی مسئولان، مورد غفلت واقع میشوند. اسنادی همچون «سند آمایش آموزش عالی» و «نقشه جامع علمی کشور» بخش مهمی از اهداف نظام در این حوزه را معین و قابلدسترسی نموده که متأسفانه به دلایلی کمتر موردتوجه قرارگرفته است. به نظر میرسد حاکم شدن سندی همچون «نقشه جامع علمی» نیازمند جهدی تمامعیار از بدنه دانشگاهی است، بهگونهای که به مطالبهای ملی و نخبگانی تبدیلشده و مدیرانی که تعمداً مانع اجرای آن میگردند، ناچار به تن دادن به اجرای چنین سند بالادستیای شوند.
همین مطلب: