عزت برای گذرنامه ایرانی یا امریکایی؟
عزت برای گذرنامه ایرانی یا امریکایی؟
ماجرای ورود غیرقانونی تفنگداران دریایی امریکایی به آبهای سرزمینی کشورمان که منجر به بازداشت این نیروها شد، روز گذشته تیتر بسیاری از رسانههای داخلی و بینالمللی را به خود اختصاص داد. آزادی این نیروها در کمتر از 24 ساعت پس از تجاوز نکته مهمی بود که در این ماجرا برجسته گردید. فارغ از دلیل ورود این نیروها و حاشیههایی که در اینباره مطرح میشود، مقایسهای میان این حادثه و حادثه دیگری- که به آن اشاره خواهد شد- نکات مهمی را روشن خواهد کرد.
بنا بر آنچه در رسانهها نقلشده است ساعتی پس از دستگیری این نیروها خط دیپلماتیک امریکاییها برای پیگیری سرنوشت این نیروها فعال میشود و بهرغم قطع رابطه میان ایران و امریکا و فقدان هرگونه سفارتخانه و دفتر کنسولی این دولت در خاک جمهوری اسلامی ایران، دولت امریکا حداکثر تلاش خود را برای رهاسازی نیروهای نظامیاش انجام میدهد. تفنگداران دریایی امریکا جزو نیروهای مسلح امریکا هستند و در همه جای دنیا ورود غیرقانونی نیروی نظامی به خاک کشور دیگر در حکم تجاوز و تعرض نظامی تلقی شده و غیرقابلتوجیه است.
مسئولان امریکایی و دیپلماتهای این کشور نیز بهخوبی این واقعیتها را میدانند، بااینحال از هیچ تلاشی برای پیگیری سرنوشت اتباع متخلف کشور خود فروگذار نکرده و تا بالاترین سطح ممکن یعنی گفتوگوی وزرای خارجه دو کشور موضوع پیگیری میشود. در کنار این پیگیریهای دیپلماتیک، رسانههای امریکایی نیز فعالشده و با طرح گمانهزنیهای مختلف فشار لازم را برای نتیجهبخشتر شدن هرچه بیشتر رایزنیهای دیپلماتهای این کشور وارد میآورند.
پیگیریهای مکرر امریکاییها یا هر عامل احتمالی دیگر، همچون انعطاف دیپلماسی لبخند، بالاخره به نتیجه میرسد و تفنگداران نظامی امریکایی با رأفت طرف ایرانی رها میشوند. تا لحظه نگارش این یادداشت هنوز قضاوت درباره واکنشهای بعدی امریکاییها زود است، اما با توجه به تجربههای پیشین هیچ بعید نیست که حتی بعداً جمهوری اسلامی ایران را متهم به ربایش نیروهایشان از آبهای بینالمللی و گروگانگیری آنها نیز بکنند!
اما رویداد دیگری در صدها کیلومتر دورتر از جزیره فارسی و در غرب شبهجزیره عربستان در بیش از 110 روز پیش افتاد که هرچند نوع حادثه و افراد مواجه شده با آن زمین تا آسمان با ماجرای تفنگداران دریایی امریکا در خلیجفارس تفاوت دارد، اما مقایسهای سودمند میان این دو نهفته است. نزدیک چهار ماه پیش در وادی منا در حرم امن الهی در مکه مکرمه و در روز عید سعید قربان هزاران حاجی بیگناه قربانی فاجعهای شدهاند که اگر نتیجه توطئه آلسعود نباشد، بیشک نتیجه سوءمدیریت و سوءتدبیر این رژیم بود.
در اثر فاجعه منا تا ظهر عید قربان بیش از 7 هزار حاجی در لباس احرام به شهادت رسیدند که در میان خیل شهدا بیش از 460 نفر از حجاج، از اتباع جمهوری اسلامی ایران بودند. از محرمات احرام، حمل سلاح است و حجاج بیتالله الحرام برخلاف تفنگداران امریکایی نهتنها سلاحی در اختیار نداشتند، بلکه کاملاً قانونی و با در دست داشتن روادید عربستان سعودی وارد سرزمین حجاز شده بودند. در عرف روابط بینالملل اعطای روادید از سوی دولت میزبان به مسافر بهمعنای تأمین شرایط اولیه سفر و امنیت جانی لازم برای میهمان است و مخصوصاً وقتی مسافر میهمان خداوند باشد، رعایت احترام او دوچندان ضرورت خواهد داشت.
بااینحال بر اساس شواهد و مستندات موجود رژیم آلسعود پس از حادثه نیز در تأمین امداد و نجات برای آسیبدیدگان حادثه اقدام لازم را فراهم نیاورد و همین امر سبب شد تا تعداد شهدای این فاجعه در تاریخ حج ابراهیمی بیسابقه باشد.
هرچند جنس دو حادثه منا و خلیجفارس شباهت چندانی به هم ندارد و افراد درون حادثه نیز کمترین شباهتی به یکدیگر ندارند، اما مقایسه میان عملکرد دستگاههای دیپلماتیک دولتهای درگیر تأملبرانگیز است. هرچند نیروهای امریکایی قانوناً متجاوز محسوب شده و جای پیگیری چندانی را برای دولت متبوعشان نمیگذاشتند، اما وزیر خارجه امریکا ساعتی پس از حادثه از وزیر خارجه ایران درخواست آزادی این افراد را مطرح میکند و با پیگیری فراوان موفق میشود قبل از 24 ساعت از حادثه نیروهای متجاوز خود را رهایافته دریافت کند.
در ماجرای منا، رژیم سعودی نهتنها خود به مجروحان امدادرسانی نکرد، بلکه از امدادرسانی دیگر کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران نیز جلوگیری کرد و همین امر باعث شد که چهبسا آمار شهدای این فاجعه چند برابر شود. پس از فاجعه نیز تا سه روز از دسترسی ایران و دیگر کشورها به ابدان مطهر شهدای خود جلوگیری کرد و در روزهای نخست نیز هرگونه انتقال اجساد به کشورهای متبوع را نیز نفی میکرد. این در حالی است که بر اساس ابتداییترین مناسبات بینالمللی، دسترسی، تحویل و انتقال اجساد اتباع جزو حقوق کنسولی کشورهای متبوع است.
در تمام این مدت رئیسجمهور محترم و وزیر محترم امور خارجه ایران مشغول رایزنی در نیویورک بودند و کسی از هیئت اعزامی زحمت بازگشت به کشور و پیگیری ماجرا از نزدیک را به خود نداد. تنها لطفی که برخی از مسئولان اجرایی به خانوادههای شهدای منا داشتند، کوتاه کردن یکروزه سفر نیویورک بود. از مجموعه رایزنیهای دیپلماتیک دستگاههای مسئول کشورمان تنها چیزی که به چشم آمد تصویری بود که از زانو زدن وزیر امور خارجه کشورمان در کنار امیر کویت در صحن مجمع عمومی سازمان ملل در رسانهها منتشر شد که ظاهراً این پادرمیانی پرهزینه نیز چندان فایدهبخش نبود.
تنها پس از سخنان عتابآمیز و هشداردهنده رهبر معظم انقلاب در نوشهر بود که لحن و رفتار حکام آلسعود بهیکباره تغییر کرد و مجبور به انعطاف و احقاق حقوق حداقلی ایرانیان شدند.
نگارنده بهعنوان کسی که از نزدیک با واقعه و رویدادهای پس از آن مرتبط بوده و در خصوص آن تاکنون تحقیقات مفصلی را به انجام رسانیده است، با قاطعیت ادعا میکند دستگاه دیپلماسی کشورمان، در ماجرای منا به وظیفه خود آنگونه که شایسته بوده، عمل نکرده است. بهترین دلیل این ماجرا این است که تا لحظه تنظیم این یادداشت و در حالی که بیش از 110 روز از فاجعه منا گذشته است، هنوز ابدان مطهر تعدادی از شهدای منا در عربستان باقیمانده است.
متأسفانه برخی مسئولان در روزهای اخیر دلیل تأخیر انتقال این ابدان مطهر را قطع رابطه دیپلماتیک میان ایران و عربستان سعودی که اخیراً رخ داد اعلام میکنند و خوب است به این سؤال مهم پاسخ دهند که چگونه دولت متخاصم ایالات متحده امریکا در حالی که 36سال است روابط خود را با ایران قطع کرده است، در کمتر از 24ساعت میتواند نظامیان متجاوز خود را زنده از جمهوری اسلامی ایران تحویل بگیرد، اما دستگاه دیپلماسی کشورمان نمیتواند پس از 110 روز سادهترین حق کنسولی ـ یعنی تحویل گرفتن اجساد- را برای اتباع خود اعمال کند؟
بهراستی آنچه که بهعنوان دیپلماسی شناخته میشود آیا توانسته است عزت ملی ایرانیان را پاس دارد؟ آیا این همان تحقق شعار بازگرداندن عزت به پاسپورت ایرانی است؟ آیا مزایای دیپلماسی لبخند تنها شامل نظامیان متجاوز امریکایی میشود و یا میتوان به امید روزی بود که دارندگان گذرنامه ایرانی نیز از مزایای آن برخوردار شوند؟
همین مطلب: