کُدستیزی که خود کُدخدا شد!
کُدستیزی که خود کُدخدا شد!
چند روز پیش یادداشتی از دوست عزیزم محمدصادق شهبازی از مسئولین اسبق جنبش عدالتخواه دانشجویی خواندم با عنوان «جایگزین کردن ولایتفقیه مردمی خمینی و خامنهای با ولایتفقیه سلطنتی-نخبگانی!» او در این نوشته از فتنههای مختلفی همچون «فتنهی افراط/اعتدال و همصدایی با اسرائیل» «فتنهی ولایتمداری» «فتنهی قانونگرایی» «فتنهی افشاگری متقابل» و «فتنهی مردمزدایی (بسیجزدایی از مردم)» نام میبرد و سعی میکند در چارچوبی تحلیلی، با زاویه دید مطلوب خودش تفسیری از تحولات ارائه دهد.
طبعاً من با او در برخی موارد همنظر نیستم تفسیر من از برخی تحولات بهگونهای دیگر است، اما قصدم در این نوشتار نقد یادداشت شهبازی نیست، بلکه درنگی در نکتهای باریکترازمو در این یادداشت مرا وادار به در دست گرفتن قلم نمود. البته قصد داشتم با پیغام خصوصی نکته اصلی مدنظرم را به استحضار او برسانم، اما با تأملی اندک و با توجه به اینکه یادداشت او رسانهای شده است، تصمیم گرفتم در منظر و مرئی عموم این نکته را متذکر شوم.
اما آن نکته!
شهبازی در این یادداشت به تأسی از وحید جلیلی که از کنار هم قرار دادن دو عنوان «کَدخدا» و «کُدخدا» تلاش کرده بود بخشی از جبهه انقلاب که نظر دیگری در مورد برجام داشتند را در کنار اعتدالگرایان قرار دهد، از «کُدمحوری» و بهاصطلاح «کُدخدایی» سخن به میان میآورد و مینویسد:
«انتشار کدهای پشت پرده از رهبری و محوریت دادن به کنه منویات رهبری هم موردتوجه قرارگرفته است. امری که موجب غبارآلوده شده فضاست. نبودن تحلیل سیاسی موجب شده تا افراد بهجای تحلیل شرایط و عمل بر اساس آن منتظر رسیدن خبر از رهبری و تعیین تکلیف از جانب ایشان باشند، لذا دراینبین زمینهی کدمحوری و انتصاب سخنان درست و غلط به رهبری، پیدا شدن کُدخدایان که مفسر سخنان رهبری و داننده و یابندهی کنه منویات ایشاناند، ایجادشده است؛ افرادی بدون امکان سنجش صحیح و سقیم مطالبشان، تنها بهواسطهی کد، مرجعیت، اهمیت و قدرت مییابند و مدیریت افراد بدون تحلیل را در دست میگیرند. این کدها بعضاً درست، بعضاً ناقص، غلط و حتی دروغ با کثرت زیاد در حال انتشار است. طبعاً مربوط بودن آنها به رهبری و حساسیت جایگاه و دسترسی پایین برای عموم، راستیآزمایی آن را نیز سختتر میکند. اتفاقی که یکبار در ماجرای خانهنشینی رییسجمهور دهم آزمایش و تبدیل به بحران ملی شد؛ خصوصیترین حرف عالیترین مقامات کشور سر از کوی و برزن، اینترنت، جلسات و… درآورد. این ظرفیت با مواردی نظیر لو دادن نامهای سال رهبری، ماجرای ریاست سازمان حج دولت دهم و… نیز دوباره امتحان شدند؛ اما بیشازهمه، در دورهی مذاکرات هستهای بهکاربرده شد. اکثر این کدها هم ناظر به حمایت از دولت و پرهیز از نقد توافقات خطرناک، یا بیاولویت دانستن آن بود.»
دوست عزیزمان در ادامه مینویسد «مهمترین راهکار زدن استراتژی نیروهای معارض، رقیب و بیبصیرت و کُدخداهاست» و در فراز دیگری توضیح میدهد که «کسانی که با کد، تعطیل کردن نظام تحلیلی و تلاش برای تبدیل مردم و جبههی انقلاب به رباتهایی که با دکمه زدن آنها باید تصمیم گرفته یا عمل کنند، برخلاف سیرهی امام و رهبری عمل کردهاند و تازه اگر غرض نداشته باشند، قطعاً خدمت هم نمیکنند. باید در برابر چنین افرادی ایستاد و نتایج اقدامات این افراد در گذشته و حال و نوع نگاه آنان به ولایتفقیه و مردم به افکار عمومی معرفی شود.»
طبعاً همانگونه که پیشتر گفتم قصد نقد و تخطئه نظر وی را ندارم، چراکه نظر وی را محترم میشمارم و نقد آن مجالی دیگر میطلبد، تنها نکتهای که در خور درنگ میدانم آن است که در فرازی از این یادداشت جملهای به چشم میخورد که بسیار تأملبرانگیز است «از امام خمینی (سلاماللهعلیه) نقلشده که اگر میدانستند مردم اینقدر درصحنهاند قطعنامه را نمیپذیرفتند.»
همانگونه که برادر شهبازی خود نیز تصدیق میکند این جمله صرفاً یک نقل است که علی الظاهر منسوب به حاج احمد آقای خمینی است و در هیچ کجای صحیفه امام نیامده است. بهعبارتدیگر این نقلقول خود یک «کُد» از نوع غیر آشکار است. در انتهای وصیتنامه امام راحل عظیمالشأن میخوانیم « اکنونکه من حاضرم، بعض نسبتهای بیواقعیت به من داده میشود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض میکنم آنچه به من نسبت دادهشده یا میشود مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم. » (صحیفه امام جلد ۲۱ - صفحه ۴۵۱)
حال باید پرسید چگونه میتوان در برابر کُدهای غیرآشکار از امام و رهبری معیاری دوگانه داشت؟ آیا چیزی به نام «کُد خوب» و «کُد بد» داریم؟ آیا به همین سیاق « کُدخدای خوب » و «کُدخدای بد » داریم؟ فتأمل ...