واکاوی عبور نظام اسلامی از مرحله ای حساس
واکاوی عبور نظام اسلامی از مرحله ای حساس
14 خرداد 1368 یادآور یکی از غم بارترین روزهای تاریخ انقلاب اسلامی است. روزی که انقلاب، هادی و پدر معنوی خویش را از دست داد جهان اسلام در غم هجران پیر جماران به اندوه نشست. در این میان آن چه که اتفاق افتاد و موجبات کاهش تألمات شیفتگان انقلاب اسلامی در سرتاسر جهان گشت، اقدام به موقع و مدبرانه مجلس خبرگان رهبری در تعیین جانشینی برای امام راحل (ره) بود که الحق و الانصاف نه تنها خلاء وجودی آن عزیز سفرکرده را تکمیل نمود، بلکه نهضت انقلاب را به سوی تعالی هرچه بیشتر رهنمون ساخت. به گونهای که با گذشت هرروز از آن مقطع سرنوشت ساز، درستی و صحت آن تصمیم مهم مجلس خبرگان رهبری آشکارتر میگردد.
در قانون اساسی مصوب 1358 مرجعیت یکی از اصلیترین شروط رهبری به شمار میرفت. اما در جریان بازنگری قانون اساسی در سال 1368 امام خمینی(ره) با ارسال نامهای در پاسخ به سوال حضرت آیه الله مشکینی، رئیس مجمع بازنگری قانون اساسی، نظر صریح خود، مبنی بر حذف شرط مرجعیت از مجموع شروط رهبری را اعلام فرمودند: « ... من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط مرجعیت لازم نیست. مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت میکند. اگر مردم به خبرگان رأی دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند، وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را به عهده بگیرد، قهری او مورد قبول مردم است. در این صورت او ولی ّ منتخب مردم میشود و حکمش نافذ است. در اصل قانون اساسی، من این را میگفتم، ولی دوستان در شرط مرجعیت پافشاری کردند من هم قبول کردم. من در آن هنگام میدانستم که این در آینده نه چندان دور، قابل پیاده شدن نیست.»[1]
هنوز کار بازنگری قانون اساسی به اتمام نرسیده بود که امام راحل (ره) دار فانی را وداع گفتند. پس از ارتحال امام خمینی(ره)، در شامگاه سیزدهم خرداد 1368، مجلس خبرگان رهبری با تشکیل یک اجلاس اضطراری در همان شب، مسأله تعیین رهبر یا اعضای شورای رهبری را به بحث گذاشت. از آنجا که کار بازنگری و اصلاح قانون اساسی همچنان در جریان و اعتبار قانون اساسی مصوب سال 1358 نیز به قوت خود باقی بود، میبایست ساز و کاری درباره رهبری، در چارچوب همان اصول اتخاذ گردد، لکن در خصوص شرط مرجعیت، مجلس خبرگان، بر اساس نامه حضرت امام به آیه الله مشکینی، در اولین اقدام، این شرط را از میان برداشت و به همان اجتهاد مطلق بسنده کرد. در این مرحله با هدایت الهی، قلبها به سوی حضرت آیت الله خامنهای معطوف و پیشنهاد رهبری ایشان، مطرح گردید که به رغم مخالفت صریح و شدید معظم له، این پیشنهاد به رأی گذاشته شد که در نتیجه آن، حضرت آیه الله خامنهای با اکثریت قاطع خبرگان امّت، به زعامت و رهبری انقلاب پس از امام خمینی(ره) برگزیده شدند.
مقام معظم رهبری، نحوه این انتخاب تاریخی و وضعیت روحی خود در آن شرایط حساس را چنین تشریح میکنند: «روزی که مجلس خبرگان درباره جانشین حضرت امام(ره) بحث میکرد، اصلاً فکر نمیکردم که خبرگان چنین تصمیمی بگیرند. از نیمه اول اجلاس- صبح تا ظهر- این طور متوجه شدم که ممکن است نام بنده مطرح شود، لذا ظهر که به منزل آمدم، دو رکعت نماز خوانده و با حالت استغاثه و ناله و زاری، از خداوند درخواست کردم که این مسئولیت را روی دوش من قرار ندهد. من کمتر یاد دارم که برای یک تقاضا، چنین استغاثه و تضرع به درگاه خداوند کرده باشم. با تمام وجود از خدا خواستم که این مسئولیت بر عهده من قرار نگیرد.... عصر آن روز، مجلس خبرگان به خواست من اصلاً توجه نکرد و کار با آن کیفیت انجام شد. گرچه از صمیم قلب، داوطلب این کار نبودم ولی وقتی این مسئولیت به لحاظ شرعی و قانونی بر دوش من قرار گرفت، تصمیم گرفتم با تمام وجود به این وظیفه عمل کنم.»[2]
افزون بر صلاحیت علمی لازم معظم له، عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام، بینش عمیق سیاسی، شجاعت، تدبیر، توان مدیریتی بالا و یک دهه تجربه بسیار ارزشمند در سطوح بالای مدیریتی ایشان، نظر صریح و بی پرده بنیان گذار انقلاب اسلامی نسبت به صلاحیت کامل معظم له برای تصدی امر رهبری که با شهادت تعدادی از افراد امین و مورد اعتماد امام به اثبات رسیده بود، خبرگان را در این تصمیم دلگرمتر نمود. در همان جلسه بود که برخی از یاران نزدیک امام راحل، شهادت دادند که بارها از زبان امام جملاتی را شنیدند که صراحت در صلاحیت حضرت آیه الله خامنهای برای رهبری داشت. آقای هاشمی رفسنجانی در یکی از سخنان خود، با اشاره به یکی از جلساتی که برای حل مشکل قائم مقام رهبری در محضر امام برگزار شده بود و در آن جلسه سران سه قوه و حاج احمد آقا خمینی؛ و نخست وزیر وقت هم حضور داشتند، میگوید: «رهبری آیه الله خامنهای را اولین بار امام مطرح فرمودند، در حالی که هیچ کدام از ما اساساً تصوری از این موضوع نداشتیم. »[3]
وی همچنین اضافه میکند: «مسأله دوم ما این بود که کسی را [ برای رهبری بعد از امام] نداشتیم. یکی از بحثها، همان جا همین بود که در آن جلسه ما گفتیم که خوب چه کسی؟ ما که آقایان را میشناسیم، ما که علما را میشناسیم، ما که همکارانمان را میشناسیم، چنین چیزی نمیشود. در آن جلسه بود که ایشان (امام خمینی ره) فرمودند: «همین آقای خامنهای» به هر حال اولین بار امام فرمودند، ما اصلاً چنین تصوری نداشتیم، برای ما که غیرمنتظره بود و برای شخص رهبری هم اصلاً شوک آور بود. »[4]
همچنین، مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد آقا خمینی؛ یادگار امام راحل (ره)، در حضور خبرگان ملت فرمود: وقتی حضرت آیه الله خامنهای در سفر به کره شمالی بودند، امام گزارشهای آن سفر را از تلویزیون میدیدند، آن منظره دیدار از کره، استقبال مردم یا سخنرانیها و مذاکرات ایشان در آن سفر خیلی به رایشان جالب بود و فرموده بودند: «الحق که ایشان شایستگی رهبری را دارند. »[5]
ارتحال امام امت علاوه بر ان که دوستان را در غم عمیقی فرو برد، کورسوی امیدی را در دل دشمنان پدید آورد. در مقطع پس از ارتحال حضرت امام (ره) دشمنان داخلی و خارجی انقلاب اسلامی، جبهه وسیعی از تبلیغات روانی را در برابر نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران گشودند تا شاید با استفاده از این ترفند مؤثر، ملت و مسئولین را نسبت به آینده نظام دچار یأس نمایند و با ترسیم افقی تاریک و مبهم از آینده این انقلاب، آنان را نسبت به پیمودن ادامه این راه سخت و پرفراز و نشیب به تردید افکنند.
دامن زدن به شایعه جنگ قدرت میان مسئولین نظام، از پای درآمدن نظام جمهوری اسلامی در مقابل تحریمهای اقتصادی آمریکا و متحدینش، انزوای سیاسی و تنها ماندن ایران در مواضع اصولیاش همچون مسأله فلسطین و سرانجام زانو زدن در برابر اراده قاهر آمریکا و ... بخشی از تبلیغات یأس آوری بود که روحیه ملت شریف ایران را در آن شرایط بحرانی، هدف قرار داده بود.
برجستهترین خط تبلیغی که پس از ارتحال امام خمینی از سوی رسانههای غربی دنبال میشد، مسئله ظهور خلاء در رهبری نظام و ظهور جنگ قدرت پس از امام خمینی(ره) بود که در نتیجه آن زمینههای لازم برای از هم گسیختگی نظام اداری و اجرایی کشور خود به خود فراهم میشد.
رادیو دولتی آمریکا در اولین واکنش خود به خبر ارتحال امام خمینی (ره) گفت: «همزمان با تشکیل مجلس خبرگان برای تعیین جانشینی آیه الله خمینی (ره) وصیت نامه سیاسی وی برای رهبری ارشد جمهوری اسلامی ایران خوانده شد ولی بیشتر تحلیل گران غربی میگویند وصیت نامه سیاسی آیه الله خمینی (ره) احتمالاً مسأله جانشینی او را حل نخواهد کرد ... این تحلیل گران پیش بینی میکنند که ایران اکنون در مسأله رهبری در یک دوران نامشخصی به سر خواهد برد»[6]
تحلیلگران این رادیو پیش از این چنین پیش بینی نموده بودند که «مرگ آیه الله خمینی قطعاً بی ثباتی عظیمی در ایران منجر خواهد شد و برخی پیش بینی میکنند که این وضع، احتمالاً شعله یک جنگ داخلی را در ایران خواهد افروخت.»[7]
رادیو دولتی انگلیس، بی. بی. سی نیز در این باره گفت: «خلأی را که درگذشت آیه الله خمینی در سطح رهبری ایران به وجود آورد، مشکل میتوان جبران کرد. »[8]
اما آنچه که به عنوان جنگ قدرت از سوی رسانههای غربی دامن زده میشد، با توجه به ماهیت مردمی و اسلامی نظام مقدس جمهوری اسلامی و پای بندی جناحهای سیاسی به مبانی دینی و اصول انقلاب اسلامی و نیز وفاداری آنها به یادگار امام راحل یعنی اصل ولایت فقیه، اصولاً امکان وقوع نمییافت و به رغم تلاش وسیع دشمن برای فتنه انگیزی و برافروختن آتش منازعات داخلی، خوشبختانه انقلاب اسلامی آن مقطع حساس را به سلامت وبا کمترین هزینه پشت سر نهاد.
باید گفت اساسا در جریان این چالش مهم، نقش شخص رهبری معظم انقلاب به عنوان تنها محوری که با اتکا به جایگاه معنویاش میتواند در حفظ و ایجاد وحدت و انسجام ملی و در نتیجه برقراری ثبات سیاسی، بیش از دیگران موثر باشد، بسیار حائز اهمیت بود. معظم له با اقتدا به پیر و مراد خود، امام خمینی، تلاش وافری را در ایجاد الفت و همدلی بین جریانهای سیاسی درون نظام در طول دوران رهبری به ویژه در روزها و ماههای بحرانی پس از ارتحال امام به عمل آوردند. مطالعه مواضع و اظهارات رهبر معظم انقلاب، گویای این واقعیت است که پس از امیدبخشی به مردم اصل استراتژیک وحدت و تقویت هم گرایی از محوریترین اصول مورد تأکید معظم له در پیامها و سخنرانیها بوده است. تأکیدات رهبر انقلاب در مورد لزوم حفظ انسجام و هم گرایی محدود به قشر خاصی نبوده و نیست و گستره شمول آن توده مردم، مسئولین نظام و فعالان سیاسی و قوای امنیتی - نظامی را در بر میگیرد.
مقام معظم رهبری با اشاره به این نوع تحرکات خباثت آلود دشمنان انقلاب اسلامی در روزهای حزن و اندوه این ملت بزرگ، فرمودند: «در روز اول فقدان امام، پیش بینی کردند که همه چیز تمام شد ... دشمنان ما امید داشتند که شاید از گوشه و کنار قضایا و یا اظهارات و موضع گیریهای داخلی چیزی را احساس کنند تا بتوانند بر اساس آن بگویند انقلاب راه جهت گیریاش را عوض کرده است، به حمدالله از امیدی که بسته بودند، مأیوس شدند و در این روزها اخبار، خبرگزاریها و اظهارات مقامات سیاسی قدرتهای استکباری کاملاً منعکس کننده این یأس است. »[9]
نقش رهبری در ناکام گذاشتن دشمنان و مأیوس کردن آنها در آن روزهای آشوب و دلهره، بسیار تعیین کننده بود. رهبری فرزانه انقلاب با مدیریت حکیمانه خود، این دلهای نگران و مضطرب را به شکل هنرمندانهای به ساحل امن هدایت کردند و با دمیدن مجدد روح نشاط و شادابی و امید در جان فسرده مردمی که با ارتحال امام (ره)، روح و توان خویش را کاملاً از دست رفته میدیدند، اولین نشانه معجزه مسیح گونهاش را به زیبایی تمام، برای دنیا به تصویر کشاندند.
در جریان بیماری امام راحل در سال 1368 این تحلیل که در داخل کشور تفرقه و جنگ قدرت حکمفرماست، مبنای اصلی بسیاری از موضع گیریها و واکنشهای دولتها و محافل سیاسی جهان قرار گرفت. البته در این مقطع سابقهای از اختلافات جناحها نیز پیش روی آنها قرار داشت. آنان با توجه به تشدید اختلافات بین دو جناح اصلی کشور، به ویژه در مقطع پایانی عمر شریف حضرت امام خمینی (ره) به این باور رسیده بودند که این دو جناح به رغم داشتن مشترکات بسیار، اما قادر به حل اختلافات خود نیستند و این فقط، نقش پدرانه امام خمینی (ره) و شخصیت کاریزماتیک ایشان بود که توانست مانع بروز اختلافات فرسایش گر بین آنها شود و چون این رابطه بین فرد منتخب خبرگان و هیچیک از جناحها و شخصیتهای دیگر وجود ندارد، بنابراین این گروهها حتی اگر برای مدتی کوتاه به وحدت و همبستگی برسند، اما به مرور زمان، دچار گسست و تشدید منازعات داخلی خواهند شد.
هدف از القأ این گونه تحلیلها در این مرحله، بی ثبات سازی از طریق بزرگ نمایی بیش از حد اختلافات و تبدیل آن به جنگ قدرت میان جناحهای سیاسی بود و هم اینکه چنین وانمود سازند که انقلاب اسلامی، متکی به شخص امام خمینی (ره) بوده و بدین لحاظ خلأ قدرت ناشی از آن، سرانجام انقلاب ایران را به کام مرگ خواهد فرستاد. مقام معظم رهبری در یکی از سخنان خود با اشاره به این نکته میفرماید:
«اینها به روزهایی امید بسته بودند که خلأ وجود امام در جمهوری اسلامی آشکار شود! به شروع اختلافات میان مسئولین و آن چیزی که آنها آن را جنگ قدرت مینامند امید بسته بودند دلخوش بودند که جمهوری اسلامی دچار آشفتگی سیاسی شدیدی میشود و مسئولین حتی اگر مسئله رهبری را هم حل کرده باشند نتوانند اوضاع کشور را جمع و جور کنند و کار را ادامه دهند. اولین نقطه امید آنها، ایجاد تنازعها و اختلافها است. آنها فکر میکردند پس از ارتحال امام جنگ قدرت به وجود خواهد آمد حتی در روزهای اول خیلی ناشیانه پیش بینی میکردند که برخوردهای نظامی خواهد شد و حوادث خونین پدید خواهد آمد. در آن لحظات اول دنیا این گونه تلقی میکرد و غربیها هم در گذشته بارها این پیش بینی غلط را کرده بودند، ولی بعد که دیدند این پیش بینی از واقعیت خیلی دور است، گفتند کشمکش بر سر قدرت پیش خواهد آمد و تا مدتها مسأله رهبری نظام به جایی نخواهد رسید. هنگامی که این پیش گویی ها هم به نتیجهای نرسید، مرتب تکرار میکردند که انتخاب مجلس خبرگان یک کار سطحی و یک پدیده زودگذر است و به صورت بالقوه جنگ قدرت در پشت پرده وجود دارد و باید منتظر باشیم تا چند روز آینده این کشمکش و نزاع خودش را نشان دهد. من با مطالعه خبرها و اظهارها و گزارشها و تحلیلهای سیاسی به این نتیجه میرسم که اینها نمیخواهند به این زودی از مسأله ایجاد اختلاف و کشمکش میان مسئولین جمهوری اسلامی و گروههای مردمی و گرایشهای سیاسی ناامید شوند و سعی میکنند به هر قیمتی حتی با القائات این مسأله را برای خود تأمین کنند. »[10]
جدای از نقش تأثیرگذار رهنمودهای معظم له در ایجاد فضای دوستی و تفاهم، اقدامات عملی ایشان نیز میتواند، الگوی رفتاری بسیار مناسبی برای سایر کنش گران سیاسی در مواجهه با اموری باشد که میتوانند به نحوی همدلی و هم گرایی را تضعیف سازند.
در امر بازنگری قانون اساسی که به دستور صریح امام راحل صورت پذیرفته و تا دو ماه پس از رحلت امام کار اصلاح و تتمیم آن در شورای بازنگری قانون اساسی در جریان بود؛ این شورا غیر از اختیارات مطرح شده در اصل یکصدو دهم قانون اساسی، مسأله «حق انحلال مجلس برای مقام رهبری» را به عنوان دوازدهمین اختیار رهبری در دستور کار خود قرار داد که این امر موجب ظهور برخی مناقشات و برانگیخته شدن حساسیتهایی در میان فعالان سیاسی، به ویژه جمع کثیری از نمایندگان مجلس شورای اسلامی گردید. در پی آن، مقام معظم رهبری با ارسال نامهای به ریاست شورای بازنگری قانون اساسی، خواستار صرف نظر از این مسأله شد تا مبادا طرح آن سبب ایجاد التهاب در فضای سیاسی کشور گردد.[11]
از سوی دیگر نقطه قابل توجه این است که بها دادن به تمامی گروهها و احزاب درون نظام و پرهیز از یکجانبه گرایی و اعمال نقش پدرانه و بیطرفانه نسبت به آنها، خط مشی ثابتی بود که به نحو تحسین برانگیزی تا به امروز تعقیب شد، حقیقتی که هیچ انسان منصفی، حاضر به کتمان آن نیست.
ایشان در روز نخست زعامت خود، با فریادی رسا به همه علاقه مندان به انقلاب اسلامی از هر جناحی اطمینان دادند: «آن روزگاری که افراد به خاطر برخی از ملاحظات فکری و سلیقهای و عاطفی نیروهای خودشان را استخدام میکردند گذشته است. امروز روزی است که همه بایستی از سلایق و انگیزههای شخصی عبور کنند و هر چه را هم که در گذشته بوده پشت سرشان بریزند و از آن عبور کنند، و ان شأالله زمینه یک همکاری عمومی را فراهم سازند.».
و در عمل نیز نشان دادند که جز به مصالح نظام و تعالی اسلام به چیز دیگری نمیاندیشد. رجوع سلیقههای گوناگون به مقام معظم رهبری به عنوان حکمی عادل، در اوج منازعات سیاسی، خود به تنهایی گویای این واقعیت شیرین است. در هنگامه تشدید منازعات سیاسی، این رهبری بود که با سر انگشتان تدبیر خود گرههای کور و فروبسته را یکی پس از دیگری میگشود و در بسیاری از این موارد آن که راضی از محکمه برمی گشت، غالباً جناح و جریانی بود که بین خود و دیدگاههای فکری و سیاسی رهبری، فاصلههای فراوانی میدید.
بررسی تمامی سخنرانیها و بیانات معظم له در آن مقطع، تا ماهها بعد از ارتحال حضرت امام خمینی (ره)، نشان میدهد که یکی از مهمترین محورهای تبیینی مد نظر رهبر معظم انقلاب که بدون استثناء در تمامی سخنرانیهای خود بر آن اصرار میورزیدند، مسأله امیدبخشی به مردم بود. امید به آیندهای روشن و آکنده از نشاط و پویایی و سرزندگی برای ملت صبور؛ امید به نظامی مقتدر، عزّتمند و سربلند در میان ملل جهان و امید به تحقق قطعی وعدههای خداوند در پیروزی ملت مقاوم و نستوه ایران.
مقام معظم رهبری در یکی از سخنان امید بخش خود در آن ایّام، آینده این ملت را چنین ترسیم میکند: «آینده خیلی روشن و امید بخش است، گویی به سمت چشمهای زلال در حرکت هستیم، طبیعی است که در بین راه با مشکلات و سختیهایی مواجه خواهیم بود، در چنین شرایطی که خداوند رهبر و مراد و مرشدمان را نیز از ما جدا کرده است، اگر برگردیم و یا تعلّل و توقّف کنیم، به او خیانت کردهایم. باید راه را ادامه دهیم و شک نکنیم که نتیجه سعی و تلاش ما رسیدن به آن سرچشمه شفاف و زلال است، یعنی حاکمیت مطلق اسلام و دین خدا به صورت کامل و پیروزی همه جانبه اسلام بر دشمنان ... با دلهای محکم و ارادههای قوی به شهرهای خودتان برگردید و روحیه کار و تلاش و وحدت و صفا و صمیمیت و حضور در صحنه و آمادگی برای خدمت و کمک به اسلام و انقلاب را در خودتان حفظ کنید. »[12]
به این ترتیب جانشین و فرزند خلف حضرت روح الله به معنای واقعهای کلمه نه تنها انقلاب و نظام اسلامی را در ان مقطع از گردنهای خطرناک و به سلامت عبور داد، بلکه ثابت نمود، یگانه فردی است که صلاحیت تکیه زدن بر چنین جایگاه حساسی را دارد. مسئلهای که روز به روز بر صحت مدعای آن افزوده میگردد، چندان که بر دوست و دشمن ثابت شده است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] نامه امام خمینی به رئیس وقت شورای بازنگری قانون اساسی، 9 اردی بهشت .1368
[2]- آب، آیینه، آفتاب، خاطره غلامعلی حدادعادل ، مرکز انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
-[3] آقای هاشمی رفسنجانی، خطبه های نماز جمعه تهران، 7 آذر .1376
- [4] همان.
[5] مجله ارزش ها (منتظری از اوج تا فرود)، بهمن 1376، ص .95
[6] - رادیو صدای آمریکا، یکشنبه 14 خرداد .1368
[7] - رادیو صدای آمریکا جمعه 12 خرداد .1368
[8] - رادیو بی. بی. سی، دوشنبه 15 خرداد .1368
[9] - بیانات مقام معظم رهبری در جمع وزیر کشور، معاونان، مشاوران و استانداران، 19 خرداد .1368
[10] - بیانات مقام معظم رهبری، 24 خرداد .1368
[11] - نامه مقام معظم رهبری، 10 تیر .1368
[12] - همان
همین مطلب:
برهان- آیا ارتحال امام خمینی(ره) به ظهور جنگ قدرت در ایران منجر شد؟
بولتن نیوز- آیا ارتحال امام باعث جنگ قدرت شد؟
هامون نیوز- آیا ارتحال امام باعث جنگ قدرت شد؟
آتی نیوز- آیا ارتحال امام باعث جنگ قدرت شد؟
گرداب- آیا ارتحال امام خمینی(ره) به ظهور جنگ قدرت در ایران منجر شد؟
نسیم- آیا ارتحال امام خمینی(ره) به ظهور جنگ قدرت در ایران منجر شد؟