دهه ۷۰، اولین مقطع بروز خوی اشرافیگری و مسابقه ثروتاندوزی در میان دولتمردان پس از انقلاب بود. در دورهای که به «سازندگی» معروف شد، رسوخ تجملگرایی از عالیترین مقام دولت آغاز شد و مردم و مسئولان از رئیسجمهور وقت، توصیه به «مانور تجمل» شنیدند و پیش از آنکه عامه مردم بخواهند یا بتوانند به این توصیه سردار سازندگی عمل کنند، دولتمردان وقت، این توصیه را آویزه گوش خود کردند. سوت مسابقه ثروتاندوزی و راحتطلبی میان مدیران دولتی و خانوادههای آنها به صدا درآمد و شاهد جلوههای جدیدی از «تاجرمدیر» و «آقازاده»ها در فضای مدیریتی سیاسی کشور شدیم.
دهه دوم عمر انقلاباسلامی، اولین مقطع بروز تغییرات در رویکردهای عمومی مسئولان و مدیران جامعه بود و تأثیرات این تغییرات مستقیماً بر جامعه و مردم نیز مشاهده میشد. از جمله مهمترین نشانههای این تغییر بروز خوی اشرافیگری و مسابقه ثروتاندوزی در میان دولتمردان بود. با آنکه ۱۰ سال پیش از آن با پیروزی انقلاب، اشرافیت طاغوتی کنار زدهشده بود و طبقه جدید مدیران انقلابی، روش ساده زیستی و مردمی بودن را در سبک زندگی شخصی و اداری در پیش گرفتند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در ضمن بیانات خود در دیدار مردم قم خطاب به مسئولان و دولتمردان فرمودند: «قدر موقعیتهای خودتان را بدانید. اینکه شما در فلان مسئولیت مشغولید، نعمت بزرگ خدا است. [اینکه]انسان بتواند مسئولیت داشته باشد و کار کند برای یک چنین اهدافی، برای یک چنین ملّتی، برای یک چنین کشوری، این نعمت بزرگ پروردگار است؛ قدر این را باید بدانند و شاکر باشند. ثانیاً به لوازم این نعمت بزرگ عمل بکنند؛ مراقبت بکنند گرایش به رفتار غلط، گرایش به اشرافیگری، گرایش به اسراف، گرایش به آن چیزی که در بین دولتمردان طاغوتی رایج است، پیدا نشود؛ این وظیفه دولتمردان ما است. راه، راه اسلام است؛ حکومت اسلامی. ما مثل امیرالمؤمنین نمیتوانیم عمل کنیم، امّا میتوانیم آن را یک مسیری بشناسیم و بدانیم که به آنطرف میشود حرکت کرد، در سایه آن راه باید حرکت بکنیم.»
مبارزه تبعیض و اشرافیگری مسئولان از جمله مهمترین دغدغههای امام راحل عظیمالشأن (ره) و رهبر معظم انقلاباسلامی بوده و امامین انقلاباسلامی بارها در بیانات خود به اهمیت این نکته سفارش و توصیه کردهاند. اما در مقطع زمانی اخیر این مهم در سخنان رهبر معظم انقلاباسلامی بسامد بیشتری یافته بهگونهای که در بازه زمانی یک ماه اخیر در دو سخنرانی مختلف نسبت به خطر اشرافیت مسئولان هشدار دادهاند. ازاینرو به نظر میرسد در شرایط کنونی کشور بیش از گذشته از این ناحیه آسیبپذیر بوده و لازم است ابعاد این مسئله موردبررسی قرار گیرد.
در روزهای اخیر انتشار دو خبر در رسانهها، دوباره کانون توجه اذهان را به سمت موضوعی مهم جلب کرد. نخست، خبر موافقت مجلس با افزایش سقف حقوق مدیران تا 24 میلیون تومان و دیگری فیلم سخنان دور از ادب و نزاکت وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در استان ایلام.
مسئله سقف حقوق که در واقع امتداد ماجرای نافرجام «فیشهای نجومی» بود، نشان داد که ارادهای وجود دارد که مانع از هرگونه تلاش برای مقابله با دریافتیهای چند برابری مدیران میشود. طی چند ماهی که از افشای پرونده دریافتیهای غیرقانونی و نجومی مدیران میگذرد، روزبهروز بر مطالبه افکار عمومی برای پایش و مهار این فاجعه تلخ افزوده میشود، اما در عمل و به بهانههای مختلف در مقابل این مطالبه ملی مقاومت میشود.
ماجرای افشای فیش حقوقی برخی مدیران دولتی که حکایت از دریافتیهای غیرعادی و نجومی این دسته از مدیران داشت و جنجالهای رسانهای پیرامون آن، این روزها به یکی از دلمشغولیهای افکار عمومی تبدیلشده و سؤالات مختلفی را در ذهنها شکل داده است. قانونی یا غیرقانونی بودن ارقام حقوق و مزایای درج شده بر فیشها، نوع گرایش سیاسی مدیران مربوط، فاصله دریافتی میان کف حقوق کارگران و کارمندان زیردست با مدیران فرادست مهمترین نکاتی بوده که از زاویه دید ناظران بدان پرداخته شده است. در کنار اینها میتوان ماجرای حقوقهای نجومی را از زاویه دید بلندمدت نگریست و در خصوص خاستگاه و البته پیامدهای آن تأمل نمود.
انقلاب اسلامی ایران، علاوه بر تغییر نظام سیاسی در کشور، رهاوردهایی در حوزههای گوناگون، از جمله در شکلدهی به فرهنگ عمومی و نخبگان جامعه داشته است. از جملهی این فرهنگسازیها را میتوان در اصلاح بینش، نگرش و رفتار مسئولان جامعه در سبک زندگی دانست. تا پیش از انقلاب اسلامی، رسوبات فرهنگ ستمشاهی که دهها قرن بر بنیانهای اجتماعی کشور مستولی شده بود نوعی از اشرافیت و تجملگرایی ساختاری را نهادینه ساخته بود. به گونهای که تفاخر به مظاهر اشرافیت، از جمله کاخ نشینی از محورهای عمده اقدامات رژیم ستمشاهی در فعالیتهای ترویجی-تبلیغی به شمار میآمد.
دعوت گسترده دولت از مردم برای انصراف از دریافت یارانههای نقدی و نوع واکنش عمومی به آن از مهمترین موضوعات مطرح در سطح کشور در چند هفته اخیر است و البته پس از روشن شدن نتایج میزان اقبال عمومی به این دعوت، تحلیلهای متفاوتی از چرایی آن ارائه شده است. با این حال و نظر به اهمیت این مسئله مهم، نکاتی چند در خور تأمل است